news-background
news-background

پیشنهاد هفتگی 30نما؛ فیلم هفتم : Memories of Murder

نام : Memories of Murder (خاطرات یک قتل) ژانر: درام پلیسی/روانشناسانه محصول : 2003کره ی جنوبی کارگردان : بونگ جون-هو بازیگران: سونگ کان-هو، کیم روی-ها ، کیم سانگ کیونگ برای ورود به صفحه ی دانلود فیلم کلیک کنید

خاطرات یک قتل، اثری به کارگردانی بونگ جون هو، یکی از سرشناس ترین کارگردان های سینمای کره و بین الملل می باشد که در ژانر جنایی ساخته شد و توانست نام خود را به عنوان یکی از برترین آثار پلیسی تاریخ سینما به ثبت برساند. فیلم مذکور داستان خود را براساس اولین قتل های زنجیره ای که در کره ی جنوبی بین سال های 1986 الی 1991 رخ داد روایت می کند. قتل و علی الخصوص قاتلین زنجیره ای همواره یکی از موضوعات هیجان انگیز و مرموز برای سینما گران بوده اند. تاکنون فیلم های بسیاری بر اساس داستان های جنایی از نوع قتل و کشتار ساخته شده اند اما در این بین تعداد انگشت شماری اثر وجود دارد که می توانند برق از سرتان بپرانند. بسیاری از منتقدان فیلم مذکور را با زودیاک فینچر مقایسه می کنند، اما وقتی به دقت به ساختار دو فیلم می نگریم، تفاوت دیدگاه دو کارگردان نسبت به مقوله ی قتل زنجیره ای را  مشاهده می کنیم. عناصر روانشناسانه در فیلم مذکور به مراتب بیشتر از زودیاک به کار رفته اند. فینچر قصه ی خود را در جهانی روایت می کند که همواره مرموز بودن خود را حفظ می کند اما بونگ جون هو داستان خود را در فضایی به مخاطب نشان داده که گویا همه چیز عادی است و اتفاق خاصی رخ نداده و تنها با یک قتل ساده طرفیم. سادگی بیش از حد داستان خاطرات یک قتل در برخی لحظات فیلم به قدری پیچیده و وحشتناک جلوه می کند که با خود می گویید کاش هرگز به سراغ تماشای این فیلم نمی رفتم.

بدون شک داستان ها و فیلم های بسیاری را خوانده و دیده اید که در آن عده ای پلیس به دنبال یک فرد روانی و قاتل می گردند. ماجرای دزد و پلیس یکی از کلیشه ای ترین روایتگری های تاریخ سینما به شمار می رود اما چیزی که همواره باعث جذابیت این نوع ساختار در سینما شده نگاه و درک کارگردان از مقوله ی مورد نظر است. برخی فیلم ها قبل از اکران خود انتظارات را با پیش نمایش ها و تصاویر کاذب بالا می برند، اما وقتی نوبت به تماشای فیلم می رسد با اثری رو به رو می شویم که به هیچ وجه انتظارات مان را برآورده نمی کند. مسئله اما در رابطه با خاطرات یک قتل کمی متفاوت است. در این فیلم خبری از شرلوک هلمزی که با درایت خود بتواند پیچیده ترین مسائل را در کسری از ثانیه حل کند نیست. پلیس های این فیلم چون در لباس پلیس هستند دست به جنایت نمی زنند. به محض این که متوجه شوند مجبور به پلیس بودن نیستند، شاید بدترین جرایم را مرتکب شوند. فیلم مذکور علاوه بر تعریف داستان به شدت جدی، نگاه انتقادی تندی  به نیروی پلیس کره ی جنوبی افکنده است. ماموران به تصویر کشیده شده در این فیلم نیروی فوق انسانی ندارند، نمی توانند به درستی از شواهد استفاده کنند و  قدرت استنتاج بسیار ضعیفی دارند. آن سوی معادله، قاتل سریالی ماجرا فردی به شدت باهوش است. تم خاکستری و فضای سراسر بارانی فیلم پتانسیل آن را دارد که تا مدت ها قلب شما را تیره و تار نموده و شما را دچار افسردگی نماید. همگان در فیلم عاجزند. پلیس از این که نمی تواند به درستی رد قاتل را بگیرد و قاتلی که آرزو می کند یک نفر دیگر را بکشد اما بنا به شرایط دست از کار کشیده و مهم تر از همه مخاطبان فیلم هستند که نمی دانند به قاتل ماجرا عشق بورزند یا از حرص و نفرت کیبورد را به صفحه نمایش بکوبند.

فیلم با نماهای ساده به طرح مسئله می پردازد و رفته رفته به داستان خود ریزه کاری وارد می کند. شخصیت پردازی تمام کسانی که در فیلم حضور دارند به دقیق ترین شکل ممکن صورت گرفته است. بازیگران کره ای در به کارگیری میمیک صورت و بازی با اعضای بدن استادند. باید به کارگردان این فیلم بابت به بازی گرفتن صحیح از بازیگرانش تبریک گفت.  تیم پلیسی که مسئولیت رسیدگی به پرونده ی قتل را بر عهده دارد، هیچ علاقه ای به حل کردن ماجرا از خود نشان نمی دهد. آن ها بیش از آن که به دنبال حل کردن مسئله باشند، در پی آنند تا از آب گل آلودی که تا قبل از آن جامعه ی کره از وجودش بی خبر بود ماهی بگیرند. قاتل سریالی در سال های 1986 الی 1991 برای مردم کره ی جنوبی به مانند یک وحشت همه گیر و کابوس بوده است. حال پلیسی را در نظر بگیرید که بیشتر از آن که بخواهد وحشت مردم را بخواباند، به دنبال حواشی دیگر است که در فیلم به تماشا می نشینید. فیلم همان طور که گفته شد داستان خود را در فضایی خاکستری و بارانی روایت می کند. شاید سکانس نهایی فیلم را بتوان یکی از زیباترین برداشت های تاریخ سینمای آسیای شرقی در نظر گرفت و این نکته را در نظر بگیرید که کارگردان این فیلم هنوز در ابتدای راه خود به سر می برد. این شخص به یمن نبوغ خود، علاوه بر اقتباس بسیار عالی از ماجرای واقعی، توانسته تمام المان های یک فیلم درجه یک از جمله بازیگران کاربلد، موسیقی متن پخته، فیلم برداری حرفه ای و تدوین بسیار خوب بهره گیرد و ماحصل آن را تقدیم مخاطبین خود نماید. مهم نیست که شما از فیلم راضی باشید یا خیر، کارگردان به نوعی فیلم را ساخته که خود عاشق آن است. درد نشان داده شده در فیلم را هر زمان مشاهده کنید، هم چنان برای تان تازگی خواهد داشت. اثر دیگر این کارگردان، فیلمی به نام «Snowpiercer» می باشد که داستان بسیار تازه ای را برای هرکس که به سراغ تماشایش می رود تعریف می کند. اگر به دنبال فیلمی هستید که شما را از حال و هوای انتخابات خارج کرده و به زندگی عادی تان برگرداند، سراغ گزینه ی خوبی آمده اید. این فیلم در مدت زمانی که پخش می شود اجازه ی انجام کار دیگری را به شما نخواهد داد.

دیالوگ ماندگار فیلم : کارآگاه: طبق حرف هایی که همسایه هاش زدن، اون از همسرش مراقبت شدیدی میکنه. هر هفته به کلیسا میره و اینکه آدم صادق و درستکاریه. همه ی آدم های منحرف همینجوری هستن !

پیشنهادات هفتگی 30نما :

فیلم اول: Cinema Paradiso

فیلم دوم : Persona

فیلم سوم:12Angry Men

فیلم چهارم:The Conformist

فیلم پنجم: Dogtooth

فیلم ششم: The 400 Blows

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید