news-background
news-background

پیشنهاد هفتگی 30نما؛ فیلم ششم : The 400 Blows

نام : The 400 Blows ( Les Quatre Cents Coups = چهارصد ضربه )

ژانر : درام

محصول : 1959 فرانسه

نویسنده و کارگردان : فرانسوا تـــروفو

بازیگران : ژان پیره لو ، آلبرت رمی ، کلر موریه

مدت زمان : 99دقیقه

برای ورود به صفحه ی دانلود فیلم کلیک کنید

در دهه ی پنجاه میلادی، مجله ی سینمایی «کایه دو سینما»، به تحلیل آثار بزرگانی چون اورسن ولز، جان فورد، آلفرد هیچکاک و...  می پرداخت. این مجله که از نظر اشخاصی چون فرانسوا تروفو، ژان لوک گدار، اریک رومر و ... برای تحلیل فیلم های کارگردان های جهان استفاده می کرد، در ادامه ی فعالیت هایش به همراه اعضای تیم تحریریه ی خود جنبشی به عنوان «موج نو» را به راه انداخت که به دلیل محبوبیت به سایر نقاط جهان نیز سرایت پیدا کرد. از مشخصه های موج نوی سینمای فرانسه می توان به تاکید کارگردان های این موج بر «مؤلف و میزانسن» اشاره کرد. شاخصه ی دیگر فیلم های این موج این بود که داستان فیلم ها آغاز یا پایان معینی را نشان نمی دهد. فرانسوا تــروفو یکی از کارگردان های این موج بود. او با ساخت فیلم چهارصد ضربه گام بسیار موثری در شناساندن این موج و سینمای فرانسه به جهانیان برداشت. این فیلم روایت بسیار ساده و در عین حال عمیق را به معرض نمایش مخاطب می گذارد. آنتوان پسری در آستانه ی سن بلوغ است که در محیط نابسامان فرانسه به تحصیل مشغول است. تروفو با ساخت این فیلم نه تنها نگاهی منتقدانه به جامعه ی فرانسه می افکند، بلکه برخی خصوصیات انسانی رایج بین جوامع علی الخصوص فرانسه را زیر سوال می برد. این فیلم یکی از برترین آثار ساخته شده ی سینما پیرامون مسئله ی نوجوان و جوان است. این فیلم که به نوعی می توان آن را الهامی از زندگی شخصی تروفو به شمار آورد، روایت گر زندگی نوجوانی ساده در پاریس است که بنا به دلایل بسیار خانه و خانواده ی خود را ترک کرده و به سمت بزهکاری کشیده می شود. سکانس نهایی فیلم به جرئت یکی از به یادماندنی ترین برداشت های تاریخ سینما به حساب می آید. اگر چه دیگر فیلم های تروفو از جمله «Stolen Kisses» و «Bed and Board» همگی دارای عیار بالایی از جهت کارگردانی هستند، اما چهار صدضربه ی او را می توان به عنوان معرف این کارگردان به حساب آورد، چرا که احساسی که از قلب کارگردان خارح شده را به وضوح در فریم های فیلم مذکور مشاهده می کنیم. این فیلم به یکی از منتقدان و نظریه پردازان فرانسه به نام «آندره بازین» تقدیم شده است. این فرد در دوران جوانی مشوق اصلی فرانسوا تروفو در فیلم سازی بوده و به نوعی مسیر زندگی وی را از سمت زندگی مجرمانه به سوی زندگی هنری تغییر داد. نحوه ی روایت فیلم به نوعیست که کارگردان همه ی مقدمه چینی ها را برای برداشت نهایی خود بسیج می کند. این فیلم از لحظه ی اول تا به انتها منتظر نشان دادن سکانس نهاییست. کارگردان برای رسیدن به نقطه ی اوج داستانی که گویا فرودی در پی ندارد، تمام آن چه در چنته داشته است را به مخاطب ارائه می نماید.

 در فیلم، شخصیت آنتوان را مشاهده می کنیم که در خانواده ای فقیر زندگی می کند. اعضای این خانواده گویا تمام تلاش شان در این جهت است که عضو دیگری از خانواده مزاحم زندگی شان نشود. مادر خانواده، زنی مو طلاییست که علاقه ی بسیاری به آرایش و دیده شدن توسط مردان دیگر دارد. آنتوان در یکی از سکانس های فیلم،  مادر خود را در آغوش معشوقه اش می بینید و این امر احساس انزجاری نسبت به وی در وجود آنتوان بیدار می کند. از سوی دیگر پدر خانواده را می بینیم که تمام تلاش خود را برای تظاهر به پدر بودن انجام می دهد اما این تلاش وی هیچ گونه تاثیر مثبتی در وجود کودک او به جای نمی گذارد. اولیای آنتوان در این فیلم تنها یک وجه اشتراک دارند و آن این است که کودک خود را بر اساس ظاهر و سوء تفاهم های دیگران از او قضاوت می کنند. آنتوان که روح خود را عاری از هرگونه محبت و لطافت از سوی والدین می بیند به معلم مدرسه و جامعه ای که در آن تحصیل می کند روی می آورد. به دلیل برخی سوء برداشت های معلم از شخصیت آنتوان، او حتی در مدرسه نیز پاسخ صحیحی برای نیازهای خود نمی یابد و به ناچار به جامعه ای به نام خیابان پا می گذارد.

انتخاب نام چهارصد ضربه بدون فکر نبوده است. شخصیت آنتوان از ابتدای فیلم تا به انتهای آن به گونه ای در کنار رینگ مبارزه ی جامعه ی فرانسه مظلوم واقعه شده است، که گویا اتفاقات فیلم به سان ضربه ای مهلک به روح لطیف وی وارد می شوند و رفته رفته او را به انسانی تبدیل می کنند که از جامعه گریزان است. باید برای به تصویر کشیدن این فاجعه به فرانسوا تروفو ادای احترام کرد. او با کمترین تجهیزات ممکن و تنها با در اختیار داشتن فیلم نامه ای منسجم توانست حرف خود را به زیباترین نحو ممکن به تصویر کشیده و از آن الگویی بسازد که سالیان بعد از وی، همچنان از عظمت و شکوه آن سخن به میان آید. تروفو سرچشمه ی اصلی بزهکاری و خلاف کاری قشر نوجوان و جوان جامعه ی فرانسه را خانه و خانواده می داند. سینما، منجی تروفو و زندگی اش بود. همان طور که در بالا ذکر شد، آندره بازین، نقش مهمی در هدایت این شخص به سوی هنر و فیلمسازی ایفا نمود. تروفو زمانی فیلم چهارصد ضربه را ساخت که تنها 27 سال سن داشت. این شخص در سال 1984 و در سن 52 سالگی به دلیل تومور مغزی دار فانی را وداع گفت اما از خود 21 فیلم بلند به جای گذاشت. اگر چه بسیاری از مردم جهان، چهارصد ضربه ی او را به عنوان بهترین اثر وی می دانند، اما به عقیده ی دوستان نزدیک وی، فیلم اتاق سبز «The Green Room» ، شاخص ترین اثر دوران کارگردانی این شخص به شمار می رود. چهارصد ضربه بدون شک اثری عمیق است که در عین سادگی، حرف های بسیاری برای گفتن دارد.

دیالوگ ماندگار :

روانپزشک : والدینت میگن که همیشه دروغ میگی.

آنتوان: اوه، من تصمیم گرفتم ازین به بعد دروغ بگم، به گمانم این تصمیم قطعیمه. گاهاً به پدر و مادرم راستشو میگفتم ولی اونا باور نمی کردن. منم ترجیح میدم دروغ بگم.

پیشنهادات هفتگی 30نما :

فیلم اول: Cinema Paradiso

فیلم دوم : Persona

فیلم سوم:12Angry Men

فیلم چهارم:The Conformist

فیلم پنجم: Dogtooth

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید