در اپیزود چهارم از فصل هشتم «بازی تاجوتخت» (Game of Thrones) تحت عنوان «آخرین استارکها» (The Last of the Starks) سرانجام به پایان بازی نزدیک شدیم و دانستیم که منازعاتی که در دل دو اپیزود آخر سریال گنجانده میشود میان مردگان و زندگان نخواهد بود، هرچند که در روزهای گذشته فرضیات جالبی در این باره شنیده بودیم. اما «نایت کینگ» بر خلاف پیشبینیهای برخی از هواداران در این اپیزود ظاهر نشد و شورانرهای سریال تصمیم گرفتند بیش از این بر روی وایتواکرها، انگیزهها و تهدید اگزیستانسیال آنان برای وستروس وقت صرف نکنند و اینگونه «نایت کینگ» در میانهی فصل پایانی تسلیم شد. پس از هفت فصل مقدمهچینی برای «نبرد بزرگ»، «بازی تاجوتخت» اکنون پافشاری میکند که این «نبرد آخر» دنریس است که اهمیت دارد. با برطرف شدن تهدید وایت واکرها، سریال نیمی از فصل را به درگیریهایی که میان انسانها به وجود میآید، خیانتهای آنها و دیگر روایتهایی اختصاص خواهد داد که ربطی به مشتی زامبی گرافیکی ندارد. یا همانگونه که تیریون لنیستر میگوید: «شاید آنها را شکست داده باشیم، اما ستیزهجوییهای خود ما هنوز ادامه دارد.»
اشتباهات دور از انتظار تیریون در اپیزودهای اخیر به اعتقاد بسیاری برای ایجاد توازن میان نبرد سرسی و دنریس به داستان اضافه شده بود. او در «نبرد وینترفل» به جز گفتگویی کوتاه با سانسا فرقی با دیگر افرادی که دلواپسانه انتظار میکشیدند نداشت. اما با نیست شدن «نایت کینگ» فرصتی دست داد تا دوباره پس از چند فصل هنر سخنوری او را شاهد باشیم. در گفتگوی تیریون با واریس در راه دراگوناستون و قلعه، به سؤالاتی کلیدی پرداخته شد که سریال مدتها بود از طرح کردنشان طفره میرفت. اینکه یک حاکم چه دینی به مردمش دارد و مردم چه انتظاری از او باید داشته باشند؟ آیا رهبری یک زن را تنها در خیال باید تصور کرد؟
اگرچه نبرد برای «تخت آهنین» میان سرسی و دنریس شکل میگیرد و در کانون توجه قرار دارد، اما نه این مواجهه پایان ماجرا خواهد بود و نه تنشی که میان جان و دنریس به وجود آمده. در دل تمامی این کشمکشها، ناسازگاری مهمتری وجود دارد که بخشهای پایانی «بازی تاجوتخت» را تعریف میکند: دنریس علیه همه.
این قسمت انزوای «دنریس تارگرین» را به تصویر کشید و با نمایی از او در کنار پیکر جورا آغاز شد که آماده بود مانند «دروگو» در فصلهای گذشته، به «نایت لندز» رهسپارش کند. جورا دنریس را عاشقانه دوست داشت و قدیمیترین مشاور او، نزدیکترین همپیمان، و صمیمیترین یارش بود. دنریس تکیهگاهی مستحکمتر از او نخواهد یافت.
در ادامه، در حین برگزاری بزمی که به یمن غلبه بر «ارتش مردگان» برگزار شده بود، هر کسی به جز دنریس گرم صحبت با دیگری شد و حتی «هوند» گفتگوی دلنشینی با سانسا داشت. او پس از اینکه «گندری» فرزند حرامزادهی «رابرت باراتیون» را «لرد استورملند» لقب داد، کسی را نداشت که با او از این پیروزی لذت ببرد. کسی با «مادر اژدها» هم پیاله نشد، و او در عوض ضیافت را پیش از همهی کسانی ترک کرد که پیروزی در «جنگ بزرگ» را جشن گرفته بودند.
حتی وقتی که دنریس عاقبت با جان مواجه شد نتوانست او را از خود نراند. این حقیقت که جان یک تارگرین است دنریس را از درون متلاشی کرده. او میگوید: «کاش هیچوقت [این راز] را به من نگفته بودی. اگر نمیدانستم حالا خوشحال بودم. سعی میکنم فراموش کنم. امشب مدتی از یادش بردم. اما بعد، دیدم که گرد تو حلقه میزنند. دیدم که چگونه به تو نگاه میکنند.» دنریس ادامه میدهد: «این نگاهها را میشناسم. افراد زیادی اینگونه به من نگاه کردهاند، اما اینجا هرگز کسی اینچنین نگاه نکرده بود. این طرف دریا هرگز.» این آغاز رقابت جان و دنریس است. وقتی جان معترف میشود که چارهای جز بازگویی رازش برای سانسا و آریا ندارد با چشمان و کلامی غضبآلود به او واکنش نشان میدهد.
همچنانکه اپیزود به پیش میرود، جایگاه دنریس متزلزلتر میشود. تیریون که به عنوان مشاور باید به او وفادار بماند به سختی توان دفاع از تصمیماتش ملکهی خود را دارد. او برای سانسا که از او میپرسد آیا از دنریس میهراسد پاسخی ندارد و سپس راهی جز چنگ زدن به شوخی در مقابل واریس ندارد و میگوید: «شاید سرسی پیروز شود و همهی ما را به کشتن دهد – اینگونه گره تمام مشکلات ما باز میشود.» با توجه به میزان پریشانی تیریون در حین انجام وظیفه برای ملکهاش، همانطور که واریس متذکر میشود، تیریون حتی بیش از همیشه مینوشد.
تیریون میگوید خطرناکترین انگیزههای دنریس با تمامی پادشاهان دیگر تاریخ یکی است، اما در پایان اپیزود او و واریس در مورد تهدید حقیقی به گفتگو میپردازند. واریس به تیریون یادآور میشود که او تمام عمرش را به حاکمان مستبد خدمت کرده و دورف این بار هم پاسخی قانعکننده نمیدهد. آنها یک بار دیگر در مورد احتمال حکمرانی دنریس و جان اسنو به صورت همزمان بحث میکنند اما همانگونه که مواجههی کوتاه جان و دنریس نشان داد، ملکه چنین توافقی را نخواهد پذیرفت. پس از آنکه تیریون التماس میکند «این کار را نکن.»، واریس نتیجه میگیرد: «صادقانهتر از این نمیتوانستم بگویم. هریک از ما باید تصمیمی بگیرد.» با این حال، به نظر میرسد که «عنکبوت» تصمیم خودش را گرفته باشد.
تیریون هنوز آماهی ترک ملکهی خود نیست، اما رابطهی او با دنریس سردتر از هر زمان دیگری است. او به واریس میگوید که باید بدترین انگیزههای دنریس را در نظر بگیرند ولی شرایط دنی پیچیدهتر شده و بدون «رگال»، سرسی برای حفظ تاج و تخت از امتیازات بهتری برخوردار میشود. در اینجا باید جامی به افتخار رگال نوشید که قایقهای یورون را ارتفاع چند صد متری ندید. از طرف دیگر هر سه تیر یورون به هدف اصابت کرد درحالی از آن فاصلهی دور تیراندازی میکرد. دنریس و ارتش او چگونه پیشبینی این حمله را نکرده بودند و نیروهایی را پیش نفرستادند؟ شکستی فاجعهبار برای دنریس رقم خورد. او که اکنون تنها یک هیولا برایش باقی مانده سعی میکند در از دست دادن اژدها ۳ بر صفر بازنده نشود.
شکست تیریون در مذاکره با سرسی نیز چنانکه انتظار میرفت موجب مرگ میساندری شد. تیریون به سرسی میگوید: «تو همیشه فرزندانت را دوست داشتهای.» به این امید که خواهرش را تحت تأثیر قرار دهد اما او با گردن زدن میساندری آتش نبرد نهایی را شعلهور میکند. تیریون اگرچه «نیمهمرد» خطاب میشود اما کاملتر از هر انسان دیگری در این سریال است. بنابراین وقتی «بازی تاجوتخت» بر این شخصیت متمرکز میشود بهترین لحظاتش شکل میگیرد. میساندری اولین فردی بود که توسط دنریس از بند آزاد شد و از آن زمان به بعد همواره از ملکهاش حمایت میکرد. وقتی که در فصل هفتم داووس و جان از او در مورد دنی سؤال کردند پاسخ داده بود: «به ملکهام خدمت میکنم زیرا خود میخواهم به او خدمت کنم. زیرا به او ایمان دارم.» جان کمی مردد بود اما میساندری پافشاری کرد: «او به این علت که دختر پادشاهی ناآشنا است ملکهی ما نشده، او ملکهای است که ما برگزیدهایم.»
در اپیزود «شب طولانی» میساندری کسی بود که در سردابهی وینترفل از دنریس در مقابل تیریون و سانسا دفاع کرد: «بدون ملکهی اژدها اصلاً مشکلی وجود نمیداشت. زیرا همهی ما مُرده بودیم.» با مرگ جورا در اپیزود قبل و مرگ میساندری در پایان اپیزود چهارم، دنریس اکنون معتمدترین مشاوران و مدافعانش را از دست داده است. او حالا «گری وورم» را در کنار خود میبیند که ژنرالی وفادار است اما کسی نیست که به اندازهی آن دو بتواند از ملکهی خود دفاع کند؛ و واریس را که به ظاهر نقشهی مرگ دنریس را طرح ریزی میکند؛ تیریون را که به نظر به واریس ملحق میشود؛ و جان را که عواقب تصمیم خود در مورد برملا ساختن رازش برای سانسا و آریا به زودی به سمت خودش بازمیگردد. این است که «مادر یک (۱) اژدها» وضعیت مساعدی ندارد.
آخرین کلامی که میساندری به زبان آورد، «دراکاریس»، هم به معنای حمایت از ملکه بود و هم خونریزیهای احتمالی در اپیزودهای بعدی. این درگیریها میتواند شامل به آتش کشیدن «کینگز لندینگ» باشد که البته تیریون با آن مخالف است اما به نظر نمیرسد که چیزی مانع از دنریس شود. در اوایل این اپیزود وقتی که قهرمانان در مورد استراتژی جنگ با سرسی بحث میکردند، تیریون به همه یادآور شد: «هدف این است که بدون نابودی کینگز لندینگ سرسی را عزل کنیم.» اما با نگاه سرد ملکه روبرو میشود.
واریس که در این فصل دوباره نماد منطق نشان داده شده، فردی است که هیچگاه مثل جان اسنو در چشم «نایت کینگ» خیره نگشته، در شمشیرزنی هم مهارتی ندارد، در هفت اقلیم کسی بیش از او با شاه و ملکه سر و کار نداشته، برای پدر دنریس، رابرت باراتیون، جافری، تامن و اکنون دنریس خدمت کرده، سرنوشت مردم برایش اهمیت دارد زیرا در اسوس برده متولد شده و از معدود شخصیتهایی است که برخلاف عنوان سریال درک میکند که این رویدادها فراتر از یک بازی است، در همان صحنه میگوید: «خوشبختانه، همپیمانانش را یک به یک از دست میدهد.» منظور او سرسی بود اما در پایان اپیزود این جمله بیشتر برازندهی دنریس به نظر میرسد که متحدینش مانند رگال در مواجهه با تیر کراسبو در حال سقوطند. گفتگوی واریس و تیریون را به یاد بیاوریم:
واریس: تو خوب میدانی که مرز وفاداری من کجاست. میدانی که هرگز به قلمرو خیانت نخواهم کرد.
تیریون: قلمرو یعنی چه؟ محل زندگی میلیونها انسانی که بیشترشان اهمیتی نمیدهند چه کسی بر تخت آهنین مینشیند.
واریس: میلیونها انسانی که بیشترشان میمیرند اگر فردی نالایق بر تخت بنشیند. نامشان را نمیدانیم اما مثل من و تو واقعیاند. سزاوار زندگیاند. سزاوار خوراک برای فرزندانشان. در جهت تأمین منافع آنها قدم برمیدارم حتی اگر به زیانم تمام شود.»
یاران ملکه او را تنها گذاشتهاند و در نبرد با سرسی دستهایش را بستهاند. مادر اژدها روزگاری ادعا کرده بود که به وستروس نیامده تا «ملکهی خاکسترها» باشد اما با گذر هر لحظه به نظر میرسد که راهی جز به آتش کشیدن و خاکستر کردن برایش باقی نمانده باشد. در دو اپیزود پیش رو مسئلهی اساسی نحوهی مواجههی واریس، گری وورم، تیریون و جان با این حقیقت خواهد بود.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
Fatemeh Eizadpanah
Fatemeh Eizadpanah
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۴۶
۲۱-آریا از جان در مقابل سانسا دفاع کرد.داره «game of faces» بازی میکنه؟ ۲۲-من احساس میکنم«بران»یکی از برادرهای لنیسترو میکشه تا پایان سریال :/ ۲۳-آریا و سندور رفقای قدیمی دوباره توی جاده ها? ۲۴-«نمیخوام جان بره جنوب،پایتخت.مردای خونواده من اتفاقای خوبی واسشون نمیوفته توی پایتخت.»-سانسا(خوشحالم که با وجود اینکه جان،دنریس رو ارجح دونست ولی سانسا همچنان بهش اهمیت میده.) ۲۵-اگه وریس واقعا کسی که میگه هست،برام خیلی قابل احترامه.هرچند من علاقه ای به دیدن جان روی تخت آهنین ندارم. ۲۶-«عمشه.ازدواج با عمه توی شمال رایجه؟»-وریس (خداروشکر یکی حرفی که من مدتهاست میخوام بزنم رو زد.هرچند میدونم ازدواج عمه/برادرزاده جز incest نیست و استارکها سایقه کاری مشلثابه روداشتن در گذشته) ۲۷-چقدر سکانس حمله یورون به دنریس آبکی بود! ۲۸-سرسی و کایبرن نابغه ان.این استراتژی جنگیه نه اونیکه در مقابل نایت کینگ در پیش گرفته بودن جان و دنریس. ۲۹-یورون چطور شک نمیکنه که تیریون راجع به بارداری سرسی میدونه؟ ۳۰-دنریس وقتی میفهمه سرسی بارداره فهمید ۱۰۰ به هیچ عقبه!هرچند منتظر بودم سر بچه جان باردار باشه یا مثلا سرسی باردار نباشه? ۳۱-به چیزی تبدیل نشو که همیشه برای شکست دادنش تلاش کردی.»-وریس ۳۲-«دنریس زیادی برای جان قدرتمنده.اونو به اسارت خودش در میاره.همونجور که الآنم کرده اینکارو.»-وریس ۳۳-جیمی رفت سرسیو بکشه.ولی خیلی بد قلب برین رو شکوند? ۳۴-این سکانس پایانی که کایبرن و تیریون اومدن باهم مذاکره کنن از طرف سرسی و دنریس منو یاد سکانس ارباب حلقه ها انداخت که «دهن سائورون» اومد با گندلف اینا مذاکره کنه.خیلی ارجاعات داره به ارباب حلقه ها. ۳۵-چرا سرسی نَزَد تیریون و دنریسو بکشه؟اگه«مدکویین» ای که میگن هست،مطمئن باشید تعلل نمیکرد. ۳۶-اگه استارک ها معروفن به صداقت،لنیسترها هم باید معروف شن به عشق به خانواده.حداقل درمورد سرسی صدق میکنه.چرا نمیتونه با دستهای خودش برادرهاشو بکشه؟ ۳۷-خیلیا به ویژنهای دنریس توی«خانه نامیرایان»و ویژن برن که یه درگن تنها رو بر فراز کینگزلندینگ دید اشاره کردن در پایان اپیزود?همیشه حس کردم ویژنهای دنریس مهمن ولی نمیدونستم چطور? ۳۸-اگه وایلدفایر های مدکینگ هنوزم زیر کینگزلندینگ باشه دنریس کار سختی برای نابودی کینگزلندینگ نداره با یه درگن?
Fatemeh Eizadpanah
Fatemeh Eizadpanah
MrSoBlue
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۲۲:۴۵
عاره مارتین کلا گفته یکی از عواملیکه شروع کرده علاقش به تالکین بوده و سری کتابهای سرزمینه میانه اش.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
MrSoBlue
MrSoBlue
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۴:۵۰
توی یکی از مصاحبه ها اقای مارتین میگه الهامش برای نوشتن کتاباش ، کتاب هابیت تالکین بوده ..
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
pooria1one1
pooria1one1
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۲۱:۱۳
عالی بود نکات بسیار خوبی بود
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Fatemeh Eizadpanah
Fatemeh Eizadpanah
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۴۶
۱-جان بی احساسی و فراموشکار.گذاشتی گوست همینطور بره؟گوششو ندیدی؟گیلی رو بغل کردی،گوست رو یه انگشتم نذاشتی روش! ۲-مگه اد و لیانا وایت نشدن و همه وایت ها هم با نایت کینگ نابود شدن؟پس این جسدها چی بود؟? ۳-همونطور که آریا گفت دنریس هیچوقت نمیتونه یکی ازونا باشه.این قسمت کاملا outsider بود دنریسو دیدیم. ۴-سندور خیلی باحاله.همه خوشحال بودن واسه پیروزی این غر میزد.همه پیش رفیق و خونواده هاشون بودن این تنها تو جاده بود? ۵-جاییکه دنریس،گندری رو لرد کرد قیافه سم*وات د فاک؟فکرکردی وارث برحقی*?(و همچنان دنریس سعی میکنه آدم بخره :/) ۶-داووس به نکته قشنگی اشاره کرد.این خدای نور کجا رفت؟ ۷-«به افتخار ملکه اژدها» *شمالیا نشسته مینوشن* به افتخار آریا استارک.» *شمالیا بلندمیشن مینوشن* یاد حرف سانسا افتادم که مدل وفاداری شمالیا فرق داره. ۸-همچنان خوشحالم سانسا عین یه کوه در مقابل دنریس ایستاده (البته اگه جان حرف مفت نزنه.«عشق مرگ وظیفه است.-ایمون تارگرین) ۹-من ۷ سیزنه برین و جیمی شیپ میکنم ولی ناراحت شدم قلب تورموند شکست? ۱۰-بالاخره بعد از ۷ سیزن دیدیم reunion سندور و سانسا. سندور(و دنریسم اشاره ای کرد)راست میگه سانسا عوض شده.سانسا یه استارکه که با سرسی و بیلیش زندگی کرده بهمین دلیلم به جان گفت تا ندونم چیه قولی نمیدم.قول داد ولی وقتی دید میتونه از این راز بعنوان برگ برنده اش استفاده کنه،تعلل نکرد. ۱۱-باتوجه به خداحافظی های احساسی جان امکان کشته شدنش هست در پایتخت هرچندم که استارک نباشه. ۱۲-اینکه دنریس به جان التماس کرد و سکانس آخر با یه عده کم از آنسالیدها و یه درگن اومد از سرسی درخواست(که بیشتر التماس بود!)کرد حالمو سرجاش آورد و البته ترحمم رو برانگیخت. ۱۳-دنریس به جان گفت:«چیزیکه[تخت آهنین]مال منه.»? ۱۴-کاملا مشخصه دنریس هیچ شناختی از وستروسی ها نداره.اگه داشت هرگز از جان که به صداقت خیلی اهمیت میده(خصوصیت استارک ها)درخواست نمیکرد که به کسی چیزی نگه? ۱۵-دنریس بدترین ضربه رو از جایی خورد که فکرکرد وستروس،اسوس عه و براحتی میتونه بیاد فتح کنه همه جارو. ۱۶-وریس راست میگفت.دنریس دوست نداره کسی قدرتشو زیر سوال ببره و گفت راجع به نگران دنریس و تصمیماتش.احتمالش هست جان رو بکشه؟کینگزلندینگ رو به آتیش بکشه؟میگن دنریس تبدیل به«مد کویین»شده با مرگ ریگال و میساندی.بنظرم همیشه«مد»بوده و خوش شانس بوده که مشاوران خوبی داشته. ۱۷-دوتراکی ها ازشون باقی مونده؟? ۱۸-این پرنس دورن کیه همینجوری نیومده داره همه کاره میشه؟ ۱۹-دنریس بخاطر حسادت و خودشیفتگی به نظر سانسا اهمیتی نداد،و با مرگ فرزندش و بهترین دوستش جوابشو پس داد. ۲۰-«هرچه بیشتر دشمنهامو تنها بذارم،قدرتمندتر میشن.» -دنریس(دوربین رو صورت سانساست)
morteza hw 256
morteza hw 256
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۰۵:۴۲
در مورد 2 بعد از نابودی نایت کینگ اونایی که وایت واکر شده بودن مثل جسد یهو از حرکت ایستادن و نابود شدن دوباره نگاه کنی معلومه مثل استفاده از درگون گلس نابود نشدن
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
JavadAbdollahi
JavadAbdollahi
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۰۱:۵۵
درباره مورد دوم: بین مرده و وایت واکر تفاوت هست، وایت واکرا با مردن نایت کینگ نیست و نابود شدن (بدنشون از هم پاشید) ولی سایر مرده ها همچنان جسدشون باقی موند. اد و لیانا مردن و دوباره به دستور نایت کینگ به حرکت در اومدن ولی تبدیل به وایت واکر نشدن. برای همین جسدشون باقی مونده بود
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
masoudhasani377
masoudhasani377
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۲۳:۲۴
وایت واکرها بعد از مردن متلاشی میشن ولی مرده ها فقط ناکار میشن. متلاشی نمیشن. پس میشه سوزوندشون
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Survick Dal
Survick Dal
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۸:۴۰
کاری ب افتضاح بودن این فصل تا به اینجا ندارم و فقط می خوام یه تئوری که از قسمت های آینده دارم بگم. به نظرم از اونجایی که ملیساندرا فصل قبل به واریس گفت که تو هم مثل من قبل از پایان این ماجرا میمیری، میشه حدس زد که یکی از موضوعاتی ک توی این دو قسمت ازش رد میشیم و می بینم مرگ واریسه، و از اونجایی که توی این فصل کارکتری مثل واریس کلا یه گوشه بود و تنها چیزی ک تا حالا ازش دیدیم همین فاز این قسمتش بود که میگه جان اسنو پادشاه بهتریه و دنریس بده، میشه حدس زد که احتمالا به خاطر خیانت میمیره و دنریس هم قسمتای بعدی نشون میده ک اونقدر ک فکر می کنن بد نیست، کارای درستی انجام میده و احتمالا هم وستروس و به یه شکلی مثل کشتن نایت کینگ به طرز شگفت انگیزی می گیره. . پ.ن: اون کشتی های یورون گریجوی توی تصویر به وضوح معلوم بودن و راحت دید کامل به سمت کشتی های دنریس داشتن، اونوقت دنریس اون بالا خیلی خوش و خرم داشت پرواز می کرد و حال می کرد برا خودش!! سازنده های گات هم ک ما رو خنگ فرض کردن!
MajidX200
MajidX200
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۰۴:۰۶
کشتی ها پشت کوه مخفی شده بودن اما با این حال بازم ندیدنشون کار راحتی نیست
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Alireza.peiro
Alireza.peiro
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۰۱:۱۵
عالی گفتی
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
AzMovie30
AzMovie30
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۸:۰۸
شخصا خیلی خیلی ناراحتم که این سریال به گند کشده شد. واقعا حیف بود. من حتی متنی نوشتم که اینجا پستش کنم ولی اونقدر سریال به گند کشیده شد که نصفو نیمه رهاش کردم . سی دقیقه اول این اپیزود فی الواقع به عیاشی و بالقوه به پو##وگرافی گذشت ! اصلا مهم نبود که چند ساعت قبل چه جنگی داشتیم و چه کشته هایی دادیم خاله زنک بازی های سانسا و دنریس هم پا پیش گذاشت و با اون تیکه فوق بچگونه که جان آبجی هاشو قسم داد گذشت ( دو نقطه دی ) تا ، به اینجا رسیدیم که لرد واریس هم متوجه ی اصالت اصلی جان اسنو شدش ... می بینید حتی حس نوشتن هم دیگه نیست. در آخر گیم آف ترونز میتونست به عنوان یک شاهکار تو اذهان باقی بمونه . اما چه حیف شد که اینطوری نمیشه به لطف دو احمق : دیوید بنیاف ، دی بی وایس
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
benyamin.bn210
benyamin.bn210
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۶:۴۲
بررسی زیبایی بود، ممنونم
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ