news-background
news-background

فصل هشتم Game Of Thrones: بررسی قسمت سوم – به خدای مرگ چه می‌گوییم؟ گور پدرت!

 

در اپیزود سوم فصل هشتم بالاخره نبردی که هشت فصل وعده‌اش داده شده بود را تماشا کردیم.

 

[هشدار: این مقاله حاوی اسپویلر از فصل هشتم «بازی تاج‌وتخت» است.]

همانطور که برن پیش‌بینی کرده بود، نایت کینگ به دنبال او آمد. بعد از آنکه همه را از سر راه برداشت، از اژدهای دنریس گرفته تا جان و نهایتا تیون. تیون که می‌دانست آخرین نفس‌هایش را می‌کشد، وقتی از برن شنید که او را بخشیده، به سوی نایت کینگ شتافت. با این هدف که تا آخرین نفسش از استارک‌‎ها دفاع کند. و این کاری بود که انجام داد. دست آخر انگار او هم به رستگاری رسید. نایت کینگ که به همراه وایت واکرها به سمت برن حرکت می‌کرد، تیون را از سر راه برداشت و به راحتی به برن نزدیک شد. دستش را بالا برد تا شمشیر سفید فامش را از نیام بکشد، اما آریا از راه رسید. آریا استارک با فولاد والرین به «شب طولانی» پایان داد.

اپیزود سوم فصل هشتم بازی تاج و تخت (Game Of thrones) با نام «شب طولانی»، مورد انتظارترین اپیزود تاریخ این سریال، بالاخره از راه رسید. اپیزودی که همه‌ی تماشاگران سال‌ها منتظرش بودند. مطابق انتظار در این قسمت شاهد جنگ‌های فراوانی بودیم. نه فقط نبرد مرده‌ها با زنده‌ها که نبرد اژدهایان با هم. نکته‌ی مهمی که درباره‌ی این قسمت وجود داشت این بود که با وجود انتظارات فراوان، باید یادمان می‌بود که این تازه سومین قسمت از شش قسمت این فصل است و سریال قرار نیست به اوج برسد. باید برای قسمت‌های آینده (سازندگان معمولا قسمت ماقبل پایانی را انتخاب می‌کنند) جا برای اوج گرفتن باقی بماند. تعدادی از شخصیت‌ها هم مردند، اما نه آن تعداد که انتظار داشتیم.

نویسندگان این قسمت خود بنیوف و وایز (خالقان سریال) بودند. کارگردان آن هم میگوئل اسپوچنیک بود که پیش‌تر «نبرد حرامزادگان» را کارگردانی کرده بود. روزهای گذشته در 30نما خوانده بودید که کارگردان قبل از روی آنتن رفتن این اپیزود گفته بود ژانر این قسمت وحشت و بقا خواهد بود. که قابل انتظار هم بود. هنگام جنگ با مرده‌ها، در کنارِ اکشن، ترس هم عامل مهمی در داستان است.

این قسمت با تصاویر بسته آغاز شد. تصاویر بسته‌ای از دستان لرزان و هراسناک سمول که خنجری از شیشه‌ی اژدها به او می‌دهند و تشر می‌زنند که راه بیفتد. او ترسان و لرزان به راه افتاد و دوربین هم به دنبالش. دوربین از جلو یا عقب، راه رفتن سمول را در بین دیوارهای بلند و تاریک وینترفل دنبال کرد. دقیقا به سبک فیلم‌های ترسناک؛ همانطور که کارگردان وعده داده بود. او راه می‌رفت و ما مردمی را در اطراف او می‌دیدیم که در حال آماده شدن برای جنگ هستند. تا رسید به تیرین و این بار با تصاویر بسته، ما تیرین را دنبال کردیم. او هم هرسناک و نگران دو مشک شراب برداشت تا با خودش به سردابه ببرد. و بعد تصاویر بسته‌ی بیشتر از نظامیانِ وحشت‌زده. که آماده‌ی نبرد با چیزی هستند که درست درکش نمی‌کنند.

در تمام طول این اپیزود موسیقی هراس‌انگیز رامین جوادی به فضاسازی سریال کمک فراوانی می‌کرد. شاید بتوان گفت از همیشه نقش پررنگ‌تری داشت. در حالی که یکی از ویژگی‌های سریال را دیالوگ‌های پرطمطراق آن می‌دانیم، در این اپیزود دیالوگ‌های اندکی داشتیم. به جایش موسیقی دلهره‌آور، برای ایجاد فضا و حفظ ضرباهنگ و افکندن ترس در لحظات مورد نیاز، به خوبی استفاده شد. موسیقی‌ای که مخصوصا قبل از آغاز نبرد، با استفاده از اثر صدای شپارد (مشابه کار هانس زیمر در دانکرک) حس ترس و واهمه را تشدید می‌کرد.

بدون شک یکی از مهم‌ترین قهرمانان این اپیزود ملیساندر بود. او سه بار وارد عمل شد و به یاری زندگان آمد. بار اول هنگامی که همه به صف شده بودند، او از دل تاریکی بیرون آمد و در یک حرکت سلاح‌های دوتراکی‌ها شعله‌ور کرد. تا در آخرین لحظات قبل از جنگ، امیدی به آن‌ها ببخشد. با روشن شدن آتش و امید در دل زنده‌ها، هزاران دوتراکی که پیش قراول سپاه بودند، با جوش و خروش به پیش شتافتند. خروشی که در مقابله با مردگان به ناگاه خوابید. ارتش مردگان چهره‌ی واقعی خود را نشان داد. هزاران دوتراکی به دل مرگ فرو رفتند. با یورش واکرها به سمت سپاهیان زنده، با واقعیت هولناک ارتش مردگان روبرو شدیم. بیش از صد هزار مرده که با سرعت هرچه تمام‌تر نزدیک می‌شدند. جان و دنی سوار بر اژدها به کمک سپاهیان آمدند تا با آتششان مردگان را نابود سازند، اما نایت کینگ سلاح جدیدش را رو کرد: کولاکی عظیم! در همین حین اولین نفر از شخصیت‌های سریال در این قسمت کشته شد. اد تولت که لحظه‌ای قبل جان سمول را نجات داده بود.

کمک دومِ ملیساندر زمانی بود که ارتش زنده‌ها زورش به ارتش مرده‌ها نرسید و مجبور به عقب‌نشینی به داخل قلعه شدند. در حالی که کولاک مانع از به آتش کشیدن خندق شده بود، بار دیگر این ملیساندر بود که وارد عمل شد و با قدرت خدایانش، خندق را روشن ساخت. اما این تازه اول کار بود. نایت کینگ به مردگانش دستور داد که با رفتن در دل آتش خندق، راه را باز کنند. حربه‌ای که جواب داد و با هجوم مردگان متحرک و بالا آمدنشان از دیوارهای قعله، کار به جای حساس رسید! سپس غول واکر هم دروازه را شکست اما لیانا مورمونت دلیر با آخرین نفسش، غول را کشت تا مرگی حماسی داشته باشد. در همین حین در حالی که به نظر می‌رسید وینترفل به تسخیر واکرها در آمده، در آسمان نبردی بین اژدهای واکر و دو اژدهای زنده در گرفته بود.

در راهروهای ترسناک وینترفل اما، این بار نوبت بریک بود تا جانش را در راه دفاع از آریا بدهد. بعد از مرگ او، ملیساندر برای بار سوم ظاهر شد تا به کمک زندگان بیاید. طی سخنانی انگیزشی او به آریا گفت که او چشمان بسیاری را برای همیشه خواهد بست، چشمان قهوه‌ای، سبز و آبی. و از او پرسید که به خدای مرگ چه می‌گوییم؟ آریا جواب داد امروز نه! با گفتن این جمله آریا به مقصدی که تا انتهای اپیزود نامعلوم بود به راه افتاد.

نبرد اژدهایان در آسمان به نفع دو اژدهای زنده پیش رفت و نایت کینگ سقوط کرد. او حتی از آتش اژدهای دنریس هم سالم بیرون آمد. سپس دوباره کشته شدگان جدید را زنده کرد تا قدرتش را به رخ بکشد. حالا یارانِ قدیمیِ مرده، تبدیل به واکرهای دشمن شده بودند. این واکرها، شامل کسانی که در سردابه‌ی وینترفل دفن شده بودند نیز می‌شد. جایی که سانسا و تیرین و لرد واریس و میساندی و سایر زنان و کودکان پناه گرفته بودند. این اتفاق که هیچ یک از شخصیت‌های اصلی حاضر در سردابه را نکشت، مهم‌ترین پیامدش این بود که مجددا رابطه‌ای صمیمی بین تیرین و سانسا شکل گرفت.

مرگ بعدی هم هنگامی روی داد که سر جورا جانِ خود را برای دفاع از کلیسی که بین واکرها گیر افتاده بود فدا کرد. جان هم گیرِ اژدهای واکر افتاده بود و در حالی که به نظر می‌رسید ارتش مردگان پیروز این جنگ شده و زنده‌ها شانسی ندارند، نایت کینگ به گادزوود آمد تا خودش شخصا حساب برن را برسد. آنجا بود که  آریا را دیدیم که از پشت به سوی نایت کینگ پرید و در یک غافلگیری با فولاد والرین نایت کینگ را نابود کرد تا همه‌ی واکرها از بین بروند.

در پایان این اپیزود هم ملیساندر که نقش خودش را برای دنیای زنده‌ها ایفا کرده بود، از قلعه خارج شد و با باز کردن طلسم از گردنش، به عمر خویش پایان داد. و آخرین شخصیت مهمی بود که در این اپیزود مرد.

یکی از نکات مهم این اپیزود هم تاریک بودنِ صحنه‌ها بود. تقریبا تمام صحنه‌ها در نور کم فیلمبرداری شده بودند که برای بیننده‌ها مشکلات فراوانی به وجود آورد. این اتفاق که از آغاز این فصل شروع شده بود، در این اپیزود که تمام مدت در شب اتفاق می‌افتاد به اوج رسید. اما با پایان «شب طولانی»، حالا باید به کینگزلندیگ برویم که در نبرد با سرسی بر سر تخت آهنین در آن روشنایی دوباره به سریال باز می‌گردد.

همانطور که گفتیم سریال هنوز به اوج خودش نرسیده که مجددا باعث شد تعدادی از بینندگان سرخورده شوند. شخصیت‌های اصلی زنده ماندند تا به جنگ سرسی بروند. و این یعنی سرسی آنتاگونیست اصلی این فصل خواهد بود. حالا سوال این است که پس از یک پدیده‌ی شبه‌آخرالزمانی، آیا سرسی و ارتشش می‌توانند آنقدر که باید دهشتناک ظاهر شوند؟ آیا سریال غافلگیری بیشتری برای ما دارد؟ باید منتظر ماند و تماشا کرد.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۸:۲۸

کامنتا عالیه. قشنگ میشه تخمه بیاری با هیجان بشکنی و بخونی:)) اینجا همه دوست دارن اونجوری که میخوان سریال پیش بره. هرچیزی که باهاش حال نکنند، دلیلی میشه برای بد بودن سریال. چند سالتونه؟:)) تا حالا تو عمرتون سریال ندیدید؟ چرا فک کردید میشه بعد هر قسمت در مورد کل سریال نظر داد؟ وقتی جوگیر میشید؛ نیاید کامنت قطار کنید. بعضی اوقات توی چند فصل بعد با فلش بک متوجه میشیم که چی شده. یاد بگیریم بعد هر قسمت تندی نظر ندیم. یه انتقادی هم به سایت سینما بکنم. این چه بررسی هستش که فقط داستانو بازگو کردید؟ مخاطب خودش متوجه انتقال این حس ها توی سریال میشه. یخورده عمیق تر نسبت به گذشته ی هر شخصیت، واکنش ها و عمل هاشونو ارزیابی کنید. بالاخره یه فرقی بین منِ بیننده و شمای تولید کننده محتوا باید باشه یا نه...

نمایش اسپویل
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۴:۲۱

نمی دونم چرا ولی احساسی بهم میگه این که ارتش نایت کینگ تنها سه و اگه اون حضور ها نصفه نیمه رو هم حساب کنیم چهار یا پنج قسمت ( کشتن یک واکر توسط سم و نجات مردم آزاد توسط جان با کشتی و شکار یک مرده برای بردن پیش سرسی و شب طولانی ) توی سریال بودن و نه بیشتر به خاطر اینه که به جای اینکه 100 ساعت بسازن کمتر 80 ساعت ساختن

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۱:۱۸

از کجا شروع کنم ! ؟ این قسمت تو بعضی سکانس ها واقعا خوب نبود. تویه نما تیون با یه تیر و کمون چطوری تونست 12 نفر رو به فاصله ی حداکثر سه متری از پا در بیاره ؟ شما با کلاشنیکف هم نمی تونید همچین کاری کنید. - گوست ( گرگ) دقیقا چه نقشی داشت ؟ - شال جان اسنو با دندون درگون نایت کینگ کنده شد ! - به صورت فوق العاده هندی گونه اونجایی که جان پا شد جلو اژده ها نعره زد ! - خنده ی نایت کینگ. - و اونجایی که جان چند دقیقه رو دیوار وینترفل با اژدها نشسته بود. دقیقا چه غلطی داشت می کرد ؟ آفتاب می گرفت یا سوخت گیری ؟ - و در آخر مرگ فوق العاده مسخره ی نایت کینگ . ببینید من کاری با مرگش ندارم این نحوه ی فوق مسخره مردن همچین کرکتری واقعا بد بود. میدونی من توقع داشتم مثلا نایت کینگ خیلی کوتاه اونجایی که تو آتش اژدها داشت می سوخت. به جای اون خنده که کل هیبت و ابهتش رو به سخره گرفت ، خیلی کوتاه به زبونی که ما متوجه نمیشیم با صدایی شیطان گونه چیزی میگفت - تصورش کنید چقدر مو رو به تن سیخ می کرد. این قسمت از دید من اصلا بی نقص نبود. پر بود از اشکال حتی در چند فرم VFX بی نقص قسمت های پیشین اینجا وجود نداشت. به هر حال این همه ما منتظر نایت کینگ خفن و Bad Ass بودیم. حالا اینجوری فرتی ، آبکی کشته شد.

نمایش اسپویل
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۸:۴۸

تمام قشنگی سریال مرگ ناگهانی و دور از انتظار نایت کینگ بود واقعا تا لحظه آخر فکر میکردم که بن هم کشته شد و خیلی قشنگ آریا که از کودکی برای این هدف بزرگ شد کار رو یکسره کرد وقرار نیست اون اتفاقی که شما دوست دارید تو سریال بیفته به نظر من این قسمت بهترین بوده حتی بهتر از نبرد حرامزادگان

نمایش اسپویل
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۰۳:۵۶

درود.(AzMovie30&Arash_n1378)100/موافق ام.مثل قسمت6فصل7افتضاح.فقط همین.این همه موندیم شاه شب بیاد و شب طولانی و..... اخر با تغه ای زدند نیست و نابودش کردند. و مابقی رو خودتون اشاره کردید.سپاس

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۲۱:۴۰

تا حالا به صد نفر اینو گفتم :/ اسم کتابای که ازش سریالو ساختن هست "نغمه ی آتش و یخ" !! و تنها جلد اولش "بازی تاج و تخت" هستش. یعنی دشمن اصلی داستان ، شاه شبه و جذابیت اصلی داستان هم سر اونه. در ضمن ، اینکه صرفا کی روی تخت آهنین میشینه ، صرفا یه سوالیه که کلی جواب میشه براش ساخت. همیشه شاخ و برگای این موضوع جذاب تر از خود جواب این سوال بوده. چیزی که سریالو از همون اول جذاب کرد ، فیلمنامه و داستان پردازی قوی ای بود که داشت. که متاسفانه تو فصلای اخیر از کمبود این قضیه رنج میبره (که باعث شد نمره ی منتقدا بهش خیلی بیاد پایین!) بهتره بجای اینکه از هررررچیزی که سریال به خوردمون میده خوشمون بیاد ، یکم منطقی فکر کنیم که آیا واقعا این پایان برای شاه شب و لشکرش زیبا بود؟؟؟!!؟ اصلا هم کاری ندارم که آریا شایستگی کشتنش رو داشت یا نه! ولی مرگش جدا در حدی مسخره بود ؛ که اگه تو اپیزودای باقیمونده جریان نایت کینگ و برن ادامه پیدا نکنه ، این نبرد خیلی کم رنگ و صرفا یه فیلم یک و نیم ساعته بلاک باستری تلقی میشه!

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۲۰:۲۰

خسته نباشی واقعن !! فک کنم یادت رفته قضیه و اسم اصلی فیلم چیه !! بازی تاج و تخت ... یعنی دعوا سر همین تاج و تخته !!

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۱۲

لحظه نگاه نایت کینگ به دنریس از بهترین لحظات اپیزود بود و چیزی از ابهتش که کم نکرد ، اضافه کرد. اینی که شما میگی بیشتر از خفن بودن شخصیت به گفته خودت کم می‌کرد.

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۳:۲۱

موافقم. نباید الکی هر اکشن و هیجانی که از این سریال میبینیم رو همینجوری هوایی شاهکار بدونیم. مرگ نایت کینگ اصلا سکانس زیبا و به یاد ماندنی ای نبود‌ امیدوارم هنوز خط داستانی نایت کینگ و واکر ها تموم نشده باشه و تو اپیزودای باقیمونده یه چیزی در موردشون برای سورپرایز مونده باشه. وگرنه ۳ اپیزود فقط و فقط نشون دادن نبرد با سرسی سر آیرن ثرون اصلا چیز جالبی در نمیاد. خیلی پایان معمولی ای میشه! پایانی که صرفا به سوالایی از قبیل "کی رو تخت میشینه؟" و "کیا زنده میمونن؟ کیا میمیرن؟" جواب میده. اینجور پایان برای من به شخصه ، راضی کننده نیست!

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۰:۳۶

پر از باگ و در نهایت مرگ اون شخصیتی که دوس داشتم - دیدن بقیش هیجان انگیز نیست برام ...

نمایش اسپویل
۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۲۲:۵۹

۱-ممنون از ثیون، اد، جورا، ملیساندره، بریک و لیانا و همه سربازهاییکه جونشونو فداکردن.همشون شرافتمندانه تلاش کردن و‌ در مقابل مردگان ایستادند. ۲-برن همچنان نگاهش رو از تیریون نمیگیره! ۳-استراتژی جنگی بسیار ضعیف بود.دیر یا زود نایت کینگ میومد «گادزوود» سراغ برن. فقط باید منتظر میموندن و مقاومت میکردن نه این افتضاحی که دیدیم! ۴-فاز جان دقیقا چی بود؟خیلی پوچ شده شخصیتش.تازه دیقه ۵۸ شمشیرشو کشید.دنریس بیشتر از جان با سلاح درگن گلسیش وایت کشت.دنریس بتنهایی میتونست اژدهایان رو‌ کنترل کنه نیازی به جان اصلا نبود.اژدهاسواری جان ۱-برای دور کردنش از میدون جنگ بود یا ۲-برای اینکه نایت کینگ رو نکشه بود که D&D تایید کردن نمیخواستن قهرمانتر بشه یا ۳-برای اینکه فن ها خوشحال بشن اژدهاسواری میکنه بود.با نایت کینگم یه دل سیر قایم موشک بازی کرد و بعدش از ویسریون قایم شد در نهایتم یه داد زد سر ویسریون!!! ۵-ملیساندره بهترین قسمت این اپیزود بود.مطمئنم که از تک تک لحظات این جنگ باخبر بود با توجه به نگاهش به آریا و حرفای انگیزشیش.بهرحال کل زندگیش منتظر این جنگ بود. ۶-دوتراکی ها چقدر کم بودن! ۷-خاندان مورمونت و کاراستارک هم از بین رفتن. ۸-اینکه آریا فرصت کشتن سگ شکاری رو داشت و نکشت و لحظات آخر زندگی بریک کنارش بود خیلی زیبا بود. ۹-و درنهایت همه چیز به اسم دنریسی تموم شد که 7x3 تازه شنید مردگانم وجود دارن و بقیه مطمئنم هیچ تقدیری نمیشه ازشون که یه عمر تلاش کردن واسه مقابله با مردگان. ۱۰-هنوزم درک نمیکنم چرا آریا ترسید و گریه افتاد از دیدن چندتا مرده! ۱۱-مشکل نایت کینگ چیه که مرد و‌ مردونه نمیره با جان بجنگه! ۱۲-نایت کینگ از روی ویسریون افتاد پرواز کرد اومد زمین یا من اشتباه دیدم؟ ۱۳-اون پوزخند نایت کینگ به دنریس خیلی باحال بود. ۱۴-مرگ ثیون دردناک ترین مرگ سریال شد واسم. ۱۵-بنظر من برن و آریا با کمک هم نایت کینگ رو‌ کشتن.حق برن هم بود البته.نایت کینگ اول همه دشمن برنه. ۱۶-ولی اونجا که آریا با خوشحالی برن رو‌ نگاه کرد برن انگار داشت میگفت با چشماش که «هنوز همه چیز تموم نشده!»البته این برداشت منه? ۱۷-من فکرمیکردم وینترفل سقوط میکنه و بیشتر از یکبار با نایت کینگ میجنگن ولی خب بودجه نداشتن که ادامه بدن. پ.ن: آریا همیشه شخصیت مونث موردعلاقم بوده از همون اپیزود ۱.والدر فری،بیلیش و‌ نایت کینگ رو‌ کشت و بیشتر از هرکسی قهرمانه و هیچکس تا ابد به خاک پاش نمیرسه.خواهشا اگه برنامه دارید سرسی کشته بشه ندید آریا بکشتش چون حق جیمی عه.باتشکر.

نمایش اسپویل
۱ خرداد ۱۳۹۸ ۲۱:۰۸

هنوز هم هست؟

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۲۱:۴۱

????

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۴۳

ممنون. بله منم بالاتر توی جواب به کامنت masoudhasani377 گفتم که یه کور سوی امیدی همچنان ته دلم هست.

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۴۰

من از همون اول شخصیت مونث موردعلاقم آریا و مذکر جان بود. از سانسا متنفر بودم چون عاشق جافری بود و برای تحفه ای مثل جافری جلوی خانوادش ایستاد و خیلی قشنگ جواب اشتباهاتش بچه گانه اش رو داد. ولی بمرور شخصیتش جا افتاد و بهش علاقه مند شدم. حالام بنظر من «تنها» کسیه که لیاقت حکومت رو داره هرچند بالای ۱۰۰۰٪ مطمئنم نمیرسه به این مقام چون دنریس هستش. عاره منم ۵ فصل اول عاشق جان بودم. سیزن ۶ هی بد نبود ولی از وقتی رفت پیش دنریس بردنش زیر سایه دنریس و نابودش کردن! درمورد ترس آریا حق با توئه نکته ی ظریفی بود. خب همون کمبود بودجه بود که ۲۰ اپیزود رو کرد ۱۳ اپیزود دیگه. اگه بودجه بود حداقل اینقدر دو‌ سیزن عاخر غیرقابل تحمل نمیشد (هرچند زیباترین سکانس کل سریال برام سکانس شوالیه شدن برین توی ۸x۲ عه ولی کلی گفتم). توی جواب به کامنت masoudhasani377 (بالا) گفتم که شاید سرکار بودیم و آنتاگونیست اصلی اصن نایت کینگ نبوده که حفره عظیمی میشه تو سریال!!! ولی یه چیزو من خیلی بهش معتقدم «گات شده راه پول درآوردن HBO» بهمین دلیله که اینجور داستان فصل هارو چیدن که هرکدوم با یه cliffhanger عظیم تموم شه تا سال بعد طرفدارای بیشتری جذب بشن وگرنه میتونست بگن عاقا ما ۷ کتاب داریم و ۷ سیزن ۱۰ قسمتی. اینا که دست به حذف شخصیتشونم خوبه میزدن ۴تا شخصیت فرعی حذف میکردن داستان جمع و جور و کار تمیز. ۶ سیزن اول عین آدامس کش اومده، ۲ سیزن آخر تو برقه!!!عافرین خودتم عاخر کامنتت همون چیزیو بهش اشاره کردی که من بالا به masoudhasani377 گفتم.

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۲۷

منم همچنان یه کور سوی امیدی دارم که شاید هنوز کارشون تموم نشده باشه با وایت واکرها. شاید نمیخوام قبول کنم همه چیزی که از اولین سکانس اپیزود ۱ سریال مارو ازش ترسوندن بهمین راحتی در ۱ ساعت و ۲۲ دیقه نابود شد. درسته خیلی نابودی ها به بار آورد. خاندان مورمونت، اومبر و کاراستارک نابود شدن بخاطرش. دیوار پایین اومد. درگن کشته شد. نایتزواچ نابود شد. کلی از مردمان آزاد مردن و... ولی خیلی واسم هنوز باورش سخته. یه مثال که مثلا بزنم اینه که توی ارباب حلقه ها یاران گندلف بیشتر از یکبار با یاران سائورون جنگیدن و همین که چندبار جنگیدن خیلی باورپذیرتر کرد واسم نابودی سائورون و پلیدی ها در دنیارو ولی اینا فقط و فقط و فقط با یک جنگ همه چیزو تموم کردن. ارباب حلقه ها باوجودیکه یک فیلم سینمایی بود (عاره هر قسمت ۳-۴ ساعت بود) ولی بیشتر از یه سریال ۷۳ قسمتی با دشمنشون شماره یک سریال (نیروی شر در داستان) جنگیدن. مگر اینکه از همون اپیزود ۱ ما سرکار بودیم و ضدقهرمان اصلی داستان سرسی بوده و نایت کینگ فقط سرماهارو باهاش شیره مالیدن که حواسمون از سرسی پرت بشه که در اون صورت من دیگه حرفی برام باقی نمیمونه چون قسمت بسیار اعظمی از داستان زیرسوال میره. اصن خاندان استارک زیر سوال میره. «وینتر ایز کامینگ» محبوب زیر سوال میره. خیلی چیزا زیر سوال میره!!!

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۹:۰۷

در مورد اینکه اوج سریال و داستان اصلی نایت کینگ بود کاملا موافقم و بعد این نویسنده ها چیکار می‌خوان بکنن یا اوجی بالاتر از این در نظر گرفتن یا صرفا قراره فقط ته داستان وسرنوشت ترون مشخص شه نمیدونم ، اما نایت کینگ به این سادگی کشته نشد ، متوجه نمیشم دیگه چیکار باید میکردن یا اصلا کار دیگه میشد کرد اصلا؟!!!!! بعد هم این فقط یه adaptation هستش ، خیلی از شخصیت ها و اتفاقات حذف عوض یا اضافه میتونه بشه که بخشیش به خاطر پلتفرم جدیدیه که داره توش ارائه بشه یه بخش دیگش هم برای عام تر کردن سریاله. اگه از بار فانتزی سریال کم نمیکردن برای شخص من بشدت جذاب تر می‌شد اما قطعا این همه مخاطب نمی‌داشت. پ ن : ولی واقعا شخصیتای بیشتری باید می‌مردن حتی یدونه از اژدها ها پ ن : دیگه واقعا از ی جایی به بعد دیگه غافل گیری جدید تو داستان تموم میشه(باید بشه)

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۳:۲۴

کاملا با چیزی که نوشتین موافقم. ولی امیدوارم برای سه اپیزود باقیمونده بتونن داستانو خوب و راضی کننده تموم کنن و چیزی که دیدیم پایانی بر داستان نایت کینگ نباشه. چون اصلا راضی کننده نبود

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۱۳:۱۵

اگه اونجور که شما میگی باشه برن حالیش میشه

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۰۲:۱۹

یه حسی به من میگه نبرد با وایت واکرا هنوز تموم نشده. اصلا چرا وقتی بازیگر نایت کینگ عوض شد گریمش هم عوض شد؟ زمانی که ارتش مردگان از دیوار رد میشدن لشکر عظیم تری داشتن. چندتا ماموت توی لشکرشون بود و چندین لول اما توو این قسمت فقط یدونه غول دیدیم. تعداد وایت واکرها هم خیلی بیشتر بود. در حد ۴۰۰ یا ۵۰۰ تا. توو این قسمت تعدادشون خیلی کم بود. با کسی هم درگیر نشدن...

نمایش اسپویل
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ ۰۱:۱۳

تو یه بار طرفدار سانسایی یه بار اریا بالاخره موضع خودتو مشخص کن:)) اکثر چیزایی که گفتی قبول دارم مخصوصا استراتژی جنگ و اون حرکت مسخره دوتراکی ها اولش!! که صرفا فقط برای بیشتر شدن حس ترس اتفاق افتاد! جانم واقعا دیگه از فصل 6 به اینور کلا رو غلتک سراشیبی افتاده این فصلم با سرعت هر چه تمام داره سقوط میکنه حقیقتا یاد اون روزای کلاغ بودنش بخیر!! مورد انتظار ترین بخش هر ایپیزود جان بود برام! ملیساندار که نبود من حقیقتا نمیدونم چی میشد! اگه نگیم نقش فرماندرو داشت کمتر ازش نبود! در مورد ترس اریا که اتفاقا خیلی خیلی به جا بود چون دیگه خیلی داشت میرفت به سمت سوپر هیرو بودن خوب بود که ترمزش کشیده شد! در مورد بودجه هم باهات موافق نیستم سریال هر چه قد میخواست بودجه داشت ولی زمان نداشت! واینم برمیگرده به 3 سال پیش و اون تصمیم احمقانه کوتاه کردن سریال از 20 قسمت به 13 قسمت!! که هم به سیزن 7 آسیب رسوند هم تا به اینجای کار 8! یه سری چزا ها هم من اضافه کنم مثل حتی نمردن یه شخصیت اصلی!!! وقتی شما بزرگترین انتاگونیست سریالو به اون سادگی میکشی یعنی راه نداشت 2 تا شخصیتم برای دل ما بکشی خیلی خیلی دست به عصا شدن عوامل تقریبا از اونجایی که سریال از کتاب جلوزد یعنی فصل 5 میشه گفت بینیوف و وایس تو 6 به خوبی کارو ادامه دادن ولی این دو فصل گند زدن به خاطر این که یه سری سناریو ها که تو مغزشونو حتما به اجرا در بیاد تو قسمتای اخر فصل 8 و به خاطر همون تحت هر شرایطی باید همه جون سالم به در ببرن شما دقت کن تو این دو فصل بیشترن نبردای تاریخ سریال اتفاق افتاده با کمترین تلفات ممکن تو سطح شخصیت های اصلی و حتی فرعی!!:/ این ریتم تند سریال بود که باعث شد انقد ساده نایت کینگ بمیره حقیقتا شخصیتی بود که من دوسش داشتم وفکر مکیردم چیزی که نزدیک 10 سال داره بهمون وعده داده میشه گسترده تر این حرفا بهش پرداخته شه که میزاریم رو حساب تایم کم و این که اصلا نویسنده ها دوس داشتن غافلگیرمون کننو بگن ما از اولم بحثمون یه یز دیگه بود نه نایت کینگ

نمایش اسپویل