کامرون: مردها باید بزرگ بشن.
هاوس: آره، سگها هم باید از لیس زدن خودشون دست بردارن، همچین چیزی قرار نیست اتفاق بیوفته.

هاوس: من نمی‌خوام بدگویی یه دکتر دیگه رو بکنم، مخصوصا وقتی الکلی و بی‌مصرف باشه.
کادی: تو هم به قرص‌های مسکن، معتادی.
هاوس: آره ولی بی‌مصرف نیستم.

اگه تو با خدا حرف بزنی، مذهبی هستی.
وقتی خدا با تو حرف می‌زنه، مشکل روانی داری.

اِد: اگه حالش بهتر بشه، معنیش اینه که همیشه به من وفادار نبوده.
کامرون: معنیش اینه که یک اشتباه مرتکب شده.
اِد: نمی‌تونم کاریش بکنم. بخشی از من، بخش بزرگی از من، نمی‌تونه با این قضیه کنار بیاد. نمی‌خواد حالش خوب بشه.