زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه
نقد و بررسی اپیزودیک سریال 13Reasons Why بخش اول
**
مقدمه :قبل از هرچیز لازم است بگویم که من یک نوجوان هستم و می توانم احساسات یک نوجوان را درک کنم؛ شاید درک احساسات یک دختر برایم سخت باشد اما دور از انتظار هم نیست. نقد هر قسمت در حین و پس از مشاهده ی همان قسمت نوشته شده، پس اگر می بینید نتیجه گیری ها در بعضی از قسمت ها باهم فرق دارند، می توان این نکته را فهمید که یک قسمت به چه میزان می تواند در نگرش و دید به سریال و موضوع تاثیر بگذارد و یعنی آن قسمت، اپیزودی ارزشمند است. خیلی از دوستان معتقدند با دیدن این سریال آدمی به فکر خودکشی می افتد ولی به نظر من اگر کسی به این سریال از دریچه ی درستی بنگرد، به هیچ وجه چنین اتفاقی رخ نخواهد داد و در این راه بسیاری از دلایل ذکر شده توسط هانا را مورد نقد قرار داده و خودکشی اش را ناشی از ضعف خود او می داند. این که سریال در مدارس کانادا ممنوع شده هدفی جز معروف کردن سریال ندارد چرا که تماشای این سریال نمی تواند زمینه های خودکشی در افراد را فراهم کند به جز دو یا سه مورد که آن ها را نیز می توان با تفکر و بررسی مسایل از بین برد. با خواندن هر قسمت شاید با من موافق باشید و شاید هم نه، اما در کل این سریال در بعضی از بخش ها بسیار ضعیف و در بعضی قسمت ها بسیار قوی کار کرده است، اما در کل نمی توان گفت تمام 13 دلیل می توانند دلایل خیلی محکمی باشند و خیلی وقت ها می توان فهمید که منطق هانا مثل این جمله بوده است که می گوید : امروز سه شنبه است، ماست به رنگ سفید است، پس نتیجه می گیریم برای توقف خودرو باید پدال ترمز را فشار دهیم. و این چیزی جز منطقی غلط نیست و اما در برخی از قسمت ها هم نویسنده از منطق های بسیار قوی بهره می برد و این می تواند بخش های ضعیف سریال را بپوشاند. در آخر نقد هر قسمت هم نمره ای از 10 برای ارزش و سختی دلایل هانا برای خودکشی ذکر کرده ام که می تواند برای هر شخصی این نمره متفاوت باشد. این نمره میانگین نظرات چندین دوست و آشنا پس از تماشای هر قسمت می باشد. پس لطفاً نظر خود را با ما در میان بگذارید. این نمره در رابطه با قشنگی و درام آن قسمت نیست ، بلکه در رابطه با دلیل اصلی می باشد که در نوار آورده شده است. نمره زیر 5 هم نشان دهنده ی دلیل غیرمنطقی است. تنها دلیل آوردن نمرات این است که بفهمیم جوانان ما چه دختر، چه پسر، چه نوع نگرشی نسبت به این موضوعات دارند و این که چون نمره ی قسمتی 10 شده به معنای آن نیست که باید خودمان را بکشیم. در مواردی که نمره بالای 5 میانگین باشد، می توان خیلی نگران این موضوع بود. هر چند این نمرات میانگین هستند و شاید شخصی نظرش در باره ی موضوعی 10 باشد و شخصی 0، به هر حال این نمرات گوشزدیست به والدین جوان ها.
قسمت اول :
به قول خود هانا شروع ماجرا بود، داستانی که یکی از سیزده دلیل او در این قسمت مشخص شد. در این قسمت نباید یک طرفه قضاوت کرد. به قول معروف کرم درخت از خود درخت است؛ به هرحال هم هانا و هم جاستین مقصر بودند اما اگر هانا برای حریم خصوصی خودش احترام قایل بود و چنین رفتارهایی را انجام نمی داد هیچ وقت باعث نمی شد که عکسش پخش شود. در این قسمت هانا هم درمورد خودش کلمه ی «هرزه» را به زبان آورد که بنا به گفته ی روانشناسان، هیچ کس به مانند خود انسان شناخت دقیقی از خودش ندارد پس هانا هم به این موضوع پی برده بود که نیمی از اشتباه را خودش انجام داده و باید در مورد دوستی اش با جاستین بیشتر فکر و تحقیق می کرد. به هرحال تنها دلیلی که می تواند اینجا برای خودکشی مطرح شود پخش شدن عکسش بود که می تواند جرقه ای کوچک باشد برای اقدام به خودکشی
میانگین نمره از نگاه پسران : 4 / از نگاه دختران : 6
قسمت دوم :
در این قسمت دوستی قشنگی بین هانا و جسیکا و الکس رخ داد و همان طور که هرکسی می داند بالاخره روزی دوستی ها به پایان می رسند، چه خیلی صمیمی باشند و چه نباشد و کمتر رابطه ای بین دوستان پیدا می شود که بخواهد برای سال ها ادامه دار باشد اما از طرفی یک طرفه قضاوت کردن جسیکا درمورد هانا درمورد تهمتش و سیلی ای که در این میان رد و بدل شده بود باعث فروپاشی دوستی بین این دو نفر گردید. اما این قضیه آن قدر ها هم مسئله ی خیلی پیچیده ای نیست که آدم به خاطرش اقدام به خودکشی کند.
همانطور که می دانید ارزش زندگی انسان خیلی بالاتر از بهم خوردن یک دوستی چندماهه است که انسان بخواهد بابت آن خودکشی کند و این کار هم نمی تواند توجیهی باشد. و مهم نیست در چه سن و سالی باشید. تا به اینجای داستان من دلیلی برای خودکشی به جز همان از بین رفتن آبرویش در جمع که البته خود هانا مقصر بود، نمی بینم.
میانگین نمره از نگاه پسران : 0.5 / از نگاه دختران : 3
قسمت سوم :
در این قسمت روی چند جمله مانور می دهم و سپس به سراغ داستان اصلی می روم. در دقایق ابتدایی هانا جمله ای را گفت که نمی توان به سادگی از آن گذشت: شاید فکر می کنید من یک دختر خنگ هستم که سر یک چیز کوچک خیلی شلوغش می کنم ولی چیزهای کوچک اهمیت دارند، که این جمله اهمیت داستان آهنگر و نعل اسب و شکست کشوری را نشان می دهد . در ادامه مادر هانا با مدیر مدرسه صحبت می کند و از شاد بودن دخترش در خانه می گوید که این استدلال منطقی برای افسرده نبودن نیست، چرا؟ به آن دلیل که بسیاری از جوان ها افسردگی و ناراحتی شان را بروز نمی دهند و در جمع مخصوصاً خانواده یکی از سرزنده ترین افراد هستند ولی درون شان از سیاهی هم تاریک تر است. در بخش مکالمه کلی و هانا درمورد دبیرستان؛ هانا گفت کاش زندگی کلیدی داشت که از بخش های مزخرف آن به بخش های خوبش می رفتیم. او در ادامه بیان کرد که بخش خوب زندگی اش در دانشگاه نیویورک خواهد بود. همگی می دانید که همچین کلیدی وجود ندارد ولی صبر کنید. شاید وجود دارد اما این کلید از آن هایی نیست که ما می شناسیم. درست حدس زدید. این کلید همان صبر و استقامت در برابر مشکلات است. مسلماً هیچ کسی در زندگی اش بدون مشکل نیست و هرکسی برای رسیدن به جاهای خوب سختی هایی را متحمل شده است. اگر هانا می خواست به هدفش برسد باید این سختی ها را نادیده می گرفت. می رسیم به موضوع این قسمت که درباره ی الکس و لیستش بود که هرچند به نظر خودش لیست مهمی نبود اما آن لیست به معنی تجاوز به حریم خصوصی افراد بود که باعث فروپاشی بعضی از افراد می شد مثل هانا و این کار الکس که از روی احساسات شخصیش به خاطر جسیکا انجام داده بود باعث خجالت زدگی و نابود شدن زندگی فرد دیگری شد و این لیست نه تنها رفتار بچه های اطراف را با هانا بیشتر تغییر داد، بلکه باعث به وجود آمدن احساس پوچی در او شد. در این سنی که هانا در آن قرار دارد چنین رفتار هایی می تواند نسبت به دو مورد دیگر تاثیر گذارتر باشد. کاری که واکر در فروشگاه انجام داد مسئله را پررنگ تر کرد و باعث شد الکس وارد لیست هانا شود. همانطور که هانا در بخش آخر گفت اثر پروانه ای می تواند بزرگ تر شود. این موضوع در رابطه با پسر ها می تواند به شکل دیگری اتفاق بیفتد. شاید یک پسر نتواند با این موضوع ارتباط برقرار کند و من به دوستانم گفتم که مسئله را از نگاه یک پسر هم بررسی کنند.
میانگین نمره از نگاه پسران با داستان اصلی : 4 / از نگاه پسران با تفکرات خودشان در چیزی شبیه به لیست : 6.5 / از نگاه دختران 7.5
قسمت چهارم :
در این قسمت بحث برروی شخصیت تایلر بود که با پخش عکسی از هانا و کورتنی باعث شد به یکی از 13 دلیل خودکشی هانا اضافه شود. با یک حساب کتاب ساده می فهمیم که این یکی از مسخره ترین دلایل هانا برای خودکشی بوده است. شاید می توانستند دلیل را با نشان دادن چهره ی واقعی هانا و متوجه شدن بچه ها واقعی تر کنند، چون هیچکسی نفهمید که شخصیت های درون عکس چه کسانی بودند و تایلر هم در این مورد چیزی نگفته بود و این که احساس خودش رو به هانا گفت و هانا به جای آن که خیلی منطقی پیشنهاد دوستی اش را رد کند، با طعنه این کار را کرد. درمورد هانا و کورتنی، هردوی آن ها می دانستند که کسی قرار است آن شب به آن مکان بیاید و عکس بگیرد اما کار هایی که انجام دادند در ابتدا شاید از سر شیطنت بوده باشد ولی در ادامه مطمئناً از روی اراده بود و کورتنی هم همانطور که می دانید هم جنس گرا بود. اگر متوجه ی حضور تایلر نمی شدند ممکن بود این رابطه بین آن دو نفر عمیق تر می شد. درمورد کاری که کلی و هانا در انتهای این قسمت با هانا کردند به نظرم کاری بود برضد این پیام که به رفتارهای خود در مقابل دیگران دقت کنیم که تا حدودی می توان آن را پیام کلی سریال نیز دانست؛ اما شاید کلی با این کار باعث خودکشی شخصی دیگر یعنی تایلر بشود و یکی از بدترین خصوصیات هانا این است که می پندارد همگان مسئول مرگش هستند به جز خودش.
میانگین نمره از نگاه پسران : 1 / از نگاه دختران : 4
قسمت پنجم :
در این قسمت که راجع به کورتنی بود می توان خودپرستی افراد برای فرار از مشکلات و انداختن تقصیر بر دوش دیگری را دید. در این قسمت ضعف و ترس کورتنی را می توان دید. شخصی که آبروی دیگری را برای حفظ آبروی خودش از بین میبرد. این دلیل برای خودکشی از دید یک پسر نه تنها مهم نیست، بلکه حتی به ضعیف هم نزدیک نمی باشد اما از دید یک دختر موضوع مهمی است و در این مورد می تواند به یکی از دلایل خودکشی اش برسد. جمله ای از کلی را در این قسمت مورد بحث قرار می دهم. چیزی که مردم درباره ی تو فکر می کنند مهمتر از زندگی هانا نیست. خب این جمله خلاف کل موضوع این قسمت است، چرا ؟ به این دلیل که اگر این جمله ی کلی برای متهم کردن کورتنی به خودکشی هانا بوده می توان آن را به هانا هم گفت که چرا به خاطر حرف مردم؟ البته درمورد بعضی از دلایل می توان چنین حرفی را زد. خیلی از حرف ها هست که می دانیم درست اند ولی از ترس حرف مردم آن را بیان نکرده یا انجام نمی دهیم. نمی گویم که کار هانا و کورتنی درست بوده ولی چیزی که این جا معلوم است این است که هرانسانی در زندگی مشکلاتی دارد و هانا هم یک انسان بوده . از نظر خانواده هم در این قسمت خانواده هانا به طور کامل او را حمایت کردند. مثال بارز این حمایت ماشینی است که پدر هانا برای او می خرد. در بخش پایانی این قسمت باز هم کلی به نزدیک نبودن به هانا اعتراف می کند و از طرفی از تمام افرادی که تا به حال در نوار حضور داشتند بازجویی می کند و این باعث می شود آدمی بپندارد، کلی آن شخصی که تظاهر می کند نیست.
میانگین نمره از نگاه پسران : 2 / از نگاه دختران : 6
دیدگاه‌ها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید