news-background
news-background

لحظه‌ای به پهنای اقیانوس؛ نقد فیلم «زیبایی آمریکایی»

مردی به نام «لِستر» نزدیک به 14 سال است که برای مجله‌ای مطلب می‌نویسد. او که هیچ رضایتی از شرایط شغلی خود ندارد، در زندگی زناشویی و خانوادگی خود نیز دچار مشکلات بسیاری می‌باشد. لستر نمی‌تواند با همسر و دخترش، ارتباط برقرار کند و کاملا مأیوس زندگی می‌کند. اما در همین حین و به طور کاملا اتفاقی با دیدن دختر نوجوانی به نام «آنجلا»، عاشق او شده و انگیزه‌ای برای ادامه پیدا می‌کند.

داستان کلی فیلم درباره شرایط خانواده در جامعه‌ی امروزی می‌باشد که از روابط درون خانوادگی گرفته تا تعاملات اجتماعی آن، مورد بررسی قرار می‌گیرد. برای ملموس‌تر شدن این بررسی، خانواده‌های مختلف از اقشار متفاوت جامعه در نظر گرفته شده است که هر کدام از آنها دارای خصوصیت‌های منحصربفردی بوده و با توجه به گذشته‌ای که داشته‌اند، رفتارهای متفاوت و البته جالبی از خود نشان می‌دهند. تمرکز اصلی داستان بر روی خانواده‌ی «بِرنهام» است. مرد خانواده(لستر) مدتی است که با همسر خود(کارولین)، رابطه جنسی ندارد. او از برقراری ارتباط با تنها فرزندش یعنی «جِین» نیز عاجز است و با اینکه هر دو در یک خانه زندگی می‌کنند اما کیلومترها با هم فاصله دارند. اما موضوع به همین جا ختم نمی‌شود. لستر در محل کار خود نیز از مسائل مختلفی رنج می‌برد که مهمترین آن، سو استفاده‌ی مسئولین رده بالا از کارمندان می‌باشد. با اندکی دقت در تک تک این موارد، به بحرانی که در لایه‌های زیرین اجتماع وجود دارد، می‌توان پی برد. با اینکه بستر این فیلم جامعه‌ی آمریکا می‌باشد اما در جامعه خود ما نیز، همین اتفاقات با اندکی تفاوت در حال وقوع می‌باشند و روز به روز بر شدت آنها اضافه می‌شود. اما علت اصلی در چیست؟ ما در تصمیم‌گیری‌های روزمره، با چالش‌های مختلفی روبرو هستیم و برای گرفتن یک تصمیم قطعی، بسیاری از معیارها را بالا و پایین کرده و آن را نهایی می‌کنیم ولی در برخی از موارد، برای گریز از واقعیت‌های موجود و یا برطرف کردن نیازهای خود در همان لحظه، تصمیماتی می‌گیریم که در سالهای اولیه، حس رضایت ما را به دنبال دارد اما پس از گذشت چندین سال، ورق کاملا برگشته و همان عمل رضایت‌بخش، تبدیل به بدترین و وحشتناک‌ترین کابوس زندگی‌مان می‌شود.

ازدواج ما فقط یک نمایش بود که نشون بدیم، چقدر آدم‌های نُرمالی هستیم! این دیالوگ «لِستر» فقط در زمینه‌ی زندگی مشترک صدق نمی‌کند و متاسفانه، بسیاری از رفتارها و هنجارهای شخصی و اجتماعی ما را در بر می‌گیرد. عادی یا نُرمال بودن می‌تواند شامل خواب شبانه، غذا خوردن، رفتن به مدرسه، انتخاب شغل، ازدواج کردن، بچه‌دار شدن و همچنین بسیاری از موارد دیگر نیز شود که با در نظر گرفتن شرایط محیطی، اجتماعی و فرهنگی، تعریف می‌شوند که اکثر انسانها آنها را انجام می‌دهند. اما مهمترین مساله، نحوه‌ی انجام هر یک از رفتارهای رایج در جامعه یا جهان است. به نحوی که اگر هر کنشی همراه با آگاهی باشد، حتی در بدترین شرایط، می‌تواند نتایج مثبتی را به دنبال داشته باشد ولی در صورتیکه این آگاهی وجود نداشته باشد، ساده‌ترین موارد، تبدیل به واقعیت‌های می‌شوند که هیچ شباهتی به فرم اولیه و اصل خود نداشته و باعث بروز پیامدهای ناخوشایند و بسیار پیچیده می‌شوند. اتفاقاتی که در این فیلم به آنها پرداخته می‌شود، به خوبی، مطالبی که در بالا به آنها اشاره شد را در برگرفته و نتایج آنها را مورد بررسی قرار می‌دهد و به دلیل واقعی و رئال بودن نوع کار، کاملا برایتان ملموس خواهد بود.

در بررسی تمامی کاراکترهای این فیلم، تنها کسی که با آرامش و بدون وابستگی به کسی یا جایی زندگی می‌کند، پسری به نام «ریکی فیتز» است. او که از یک خانواده‌ی نظامی می‌باشد، علاقه‌ی شدیدی به ثبت اتفاقاتی دارد که در پیرامونش به وقوع می‌پیوندند و این کار را با دوربین دستی(Handy Cam) که دارد، انجام می‌دهد. اما به مرور و پس از آشنا شدن با این کاراکتر، متوجه خواهید شد که طرز فکر و دیدگاه او با انسان‌های دیگری که با آنها در تعامل است، کاملا فرق دارد. «ریکی» در هر پدیده‌ای که مشاهده می‌کند، به دنبال پیدا کردن نوعی زیبایی است و به لایه‌های زیرین شخصیت هر فرد دقت می‌کند. اما همین پسر با وجود این بینش عمیق، بنابه تشخیص عده‌ای، چند سالی را در آسایشگاه بیماران روانی سپری کرده و از طرف اطرافیان خود، انسانی عجیب و غیرعادی تلقی می‌شود. البته در جامعه‌ای که همه‌ی اعضای آن از صبح تا شب، به یکدیگر و حتی به خودشان دروغ می‌گویند و به چیزهایی تظاهر می‌کنند که فاقد آنها هستند و برای حفظ وجهه‌ی اجتماعی خود، دست به هر کاری می‌زنند، فردی که از این رفتارها اجتناب ‌کند، مانند دیگران نیست و همین مساله باعث می‌شود از دیدگاه بقیه، غیرعادی باشد. علاوه بر این، تنها زوج خوشبختی که از همان ابتدا در فیلم می‌بینید، دو مرد همجنس‌باز به نام‌ «جیم» هستند که از زندگی خود راضی بوده و با همسایه‌های خود نیز با احترام و صمیمانه رفتار می‌کنند. وجود این زوج در این فیلم به دنبال موضوعی که در بالا(درباره نحوه‌ی انجام رفتارهای اجتماعی) به آن اشاره شد بوده و نشان دهنده‌ی این است که وقتی دو نفر با در نظر گرفتن خواسته‌های خود و با توجه به قدرت اختیاری که دارند، تصمیمی آگاهانه می‌گیرند، در زندگی روزمره‌ی خود احساس نشاط و شادابی خواهند کرد.

شما در این فیلم شاهد یکی از زیباترین و به یادماندنی‌ترین نقش‌آفرینی‌های تاریخ سینما خواهید بود. «کِوین اِسپیسی»(Kevin Spacey) با بازی تحسین‌برانگیزش در نقش «لِستر بِرنهام»، به قدری باورپذیر است که فقط با دیدن حالت چهره‌اش در موقعیت‌های مختلف، به تمامی افکار و احساسات درونی‌اش پی می‌برید. البته بقیه‌ی بازیگران فیلم نیز در ایفای نقش‌های خود، کاملا موفق بوده‌اند و باید گفت که تیم بازیگری در سطح بالایی قرار دارد. با اینکه این فیلم، یک درام درباره‌ی موضوعات اجتماعی است و لوکیشن‌های استفاده شده در آن، مکانهای معمولی مثل خانه، مغازه و اداره می‌باشند ولی با این وجود در طراحی آنها، از ساده‌ترین الگوها و رنگ‌ها استفاده شده است که زیبایی تصاویر را چندین برابر کرده است. علاوه بر این، از فیلمبرداری بسیار خوب این فیلم نیز نباید غافل شد که با انتخاب بهترین زوایا، نورپردازی مناسب و حرکت‌های نرم و به‌جا، ارزش هنری صحنه‌های فیلم را افزایش داده است. معمولا در اکثر فیلم‌ها، برای پر کردن مدت زمان فیلم، از صحنه‌های سکس، دیالوگهای عادی و مصطلح و ... استفاده می‌شود، اما در این فیلم شما حتی با یک دیالوگ اضافی و یا بی‌ارتباط با داستان، مواجه نیستید و علت آن، فیلمنامه‌ای منسجم و اصولی است که باعث شده تمامی روابط و اتفاقات فیلم، با در نظر گرفتن منطق روایی رخ دهند و این مورد تا حدی پر رنگ است که کوچکترین و جزئی‌ترین موضوعات، مانند علت انتخاب شغل مشاور املاک از طرف کارولین نیز برای مخاطب، مجهول نمی‌ماند. ابتکاری که در تدوین این فیلم به کار برده شده است نیز در نوع خود، جالب می‌باشد. تکرار حرکت‌های پیوسته در هر صحنه برای تاثیرگذاری بیشتر و همینطور پیش بردن 4 داستان به صورت موازی در پایان فیلم، باعث ایجاد هیجان در روایت آن شده است. اما به یادماندنی‌ترین لحظات این فیلم، صحنه‌هایی هستند که از ذهن «لِستر» می‌گذرند و همراه شدن آنها با موسیقی بسیار جالب و هماهنگ با تصویر، باعث می‌شوند که با تمام وجود، حس صحنه‌ها را لمس کنید. در پایان باید اذعان کرد که هیچکدام از سکانس‌ها، بدون تأمل و دقت مثال‌زدنی کارگردان فیلم حاصل نمی‌شد و به همین خاطر باید به «سَم مِندس» (Sam Mendes) برای ساخت این اثر به‌یادماندنی تبریک گفت.

جاوید مجلل

امتیاز: 92

جهت ورود به صفحه دانلود کلیک کنید

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۱۳ آبان ۱۳۹۷ ۰۲:۰۵

از جمله فیلم هایی که باید قبل از مرگ دید بازی حرت انگیز کوین اسپیسی رو هیچوقت فراموش نمیشه کرد و فیلمنامه ای که جذاب و پر کشش نوشته شده و البته دارای دغدغه و هدف خاص اجتماعی است که فیلم رو به یک فیلم درجه یک و به یاد ماندنی تبدیل میکنه. چندین بار دیدنش رو توصیه میکنم....

نمایش اسپویل
۱۰ اسفند ۱۳۹۶ ۰۱:۳۲

فوق العادس

نمایش اسپویل