تازهترین ساختهی برادران روسو: اکشن جاسوسی «مرد خاکستری» (The Gray Man) از فلش بکی در زندان و در دو دههی پیش آغاز میشود و با قاتلی روس (رایان گاسلینگ) مواجهایم که یکی مامور سیآیای به نام فیتزوری (بیلی باب تورنتون)، آزادی مشروطی را برای او فراهم میکند در ازای فعالیت برای سیآیای. فیالواقع او یک قاتل محکوم است که با واسطهی مامور دولت، از زندان بیرون کشیده میشود و در پروسههای کشتار مخفی قرار میگیرد. بعد از این شروع به روزگار مدرن میرسیم و با گاسلینگی مواجهایم با عنوان «سیار سیکس» که اکنون یک ماشین کشتار نرم و ظریف با پوستهای خسته در بانکوک به سر میبرد و برای اولین ترور روی صفحه نمایش، کت و شلوار قرمز شیک و زیبایی پوشیده و به آرامی عملیاتش را میکند. اما ضربهی او در بانکوک به خطا میرود و امنیت شغلی او توسط شخصی که مورد هدفش بوده به خطر میافتد و اسرار سیاه سازمان فاش میشود و از آن لحظه به بعد، «سیار سیکس» به هدف اصلی قاتلان بینالمللی و یک مامور روانی سازمان سیآیای به نام لوید هانسن (کریس ایوانز) بدل میشود.
نویسندگان فیلم، جو روسو به همراه کریستوفر مارکوس و استفن مکفیلی، پای ثابت فیلمهای برادران روسو در اینجا فیلمنامهای را خلق کردهاند که به نوعی یک سرگرمی کامل است که مخاطب را هیجانزده میکند؛ فیلمی مملو از رگبار گلوله و تک لاینر و آتشبازی. یک کشت و کشتار هالیوودی که دشمن واقعی کاراکتر اصلی مثل همیشه، خود سیآیای است.
به دنبال مجموعهای از فیلمهای اکشن بسیار محبوب اما نه چندان خوب همچون اعلان قرمز و استخراج، نتفلیکس با «مرد خاکستری» که به تازگی پخش شده است، اکشن پر تب و تابی را در میانهی تابستان ارائه میدهد. در حالی که رایان گاسلینگ و کریس ایوانز رو در روی هم قرار میگیرند، این جاسوسی پرخروش و ستارهدار از برادران روسو، تمام سرمایه را روی صفحه پرتاب میکند و از این جهت «مرد خاکستری» تا بدینجا، به اندازهی کافی موفق بوده است تا نتفلیکس یک دنباله (با بازگشت گاسلینگ) و اسپین آف (از نویسندگان ددپول) را تایید کند.
بر روی کاغذ، «مرد خاکستری» همهی عناصر یک ژانر جاسوسی فرمولیک را دارد. ربودهشدگان، بوروکراتهایی که شرور واقعی هستند، مامورهایی که در فرودگاهها قدم میزنند، صحنههای اکشنی که باعث وحشت تحلیلگران در مقابل دیوارهای مانیتور میشود، تماسهای تلفنی پرتنش در آسمان خراشها، بالگردهای روی پشتبام و خطوط ایمن و زبردستانی که گلولهها را از اسلحه بیرون میآورند قبل از اینکه شخص دیگری بتواند به آنها شلیک کند و فیالواقع تمام اینها نشان میدهد کارگردانان جو و آنتونی روسو، مردان پشت چند فیلم کاپیتان آمریکا و انتقام جویان مارول، نسبت به نوع فیلمی که میسازند بسیار آگاه هستند و این آگاهی همان چیزی است که «مرد خاکستری» را بدون پشیمانی متمایز میکند.
بخش بزرگی از موفقیت فیلم به قدرت ستارههایی است که به نمایش درآمده است، گاسلینگ و ایوانز و ستاره مهمان فوقالعاده کاریزماتیک دانوش همگی با اطمینان خاطر به قهرمانیهای اکشن و شوخیهای خندهدار میپردازند. ناگفته نماند که آنا د آرماس نیز در این فیلم حضور دارد، اما شخصیت او هیچ داستان خاصی را مطرح نمیکند که بتوان آن را به خاطر آورد. فیلمنامه حتی به او شخصیت ویژهای نمیبخشد.
در نهایت میتوان گفت «مرد خاکستری» یک حرکت پولساز در ژانر اکشن است، این فیلم در ماموریت خود موفق عمل میکند و بدل به سرگرمی برای متعصبان فیلمهای اکشن میشود و بدون طرح پیچیده، شخصیتهای عمیق، یا درسهای عمیق زندگی، مخاطبین را همراه میکند. ناگفته نماند که اگرچه خیلی اوقات، ما انتظار داریم که فیلمهای هنری تغییر دهنده زندگی باشند، اما مهم است که به یاد داشته باشیم که فیلم سرگرمی نیز هست. از این نظر، «مرد خاکستری» فراتر از انتظارات است. «مرد خاکستری» حداقل وحشیگری آشکار را بر روی صفحه نمایش نشان میدهد و بیمعنی بودن همهچیز را یادآور میشود. در دنیای جاسوسی این فیلم، ما تهدیدی از سمت تروریستها یا سلاحهای عجیب و غریبی نمیبینیم، تنها تهدیدی که برای مردم عادی وجود دارد، دعوا و اختلافات درونی افراد به ظاهر جامعهگرای مختلف است که فقط به دنبال قدرت هستند و برایشان مهم نیست چه کسی در تیراندازی متقابل گرفتار میشود. در نهایت، «مرد خاکستری» ما را تشویق میکند از یک میدان نبرد شیک که در آن افراد خوشقیافه فریاد میزنند، لذت ببریم و در همان حال که پردهی نقرهای را قرمز و خطخطی میکند، همچنان از ما میخواهد که به یاد بیاوریم این سینما است.
یاسمن اسمعیلزادگان
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید