پس از جنگهای جهانی اول و دوم، زیردریاییها در فرهنگ عامه، جریانساز شدند و داستانها و روایات مکتوم و دلهرهآوری را به همراه آوردند. آنها در اعماق آبها، به آرامی حرکت میکردند و به ناگهان با خطرات گوناگون مواجه میشدند و مورد انواع و اقسام حملهها قرار میگرفتند و البته همیشه زنگ خطر آغاز جنگ جهانی سوم را به صدا در آوردهاند. سریال ۶قسمتی «ویجیل» (Vigil) محصول بیبیسی که مملو از بازیگران سرشناس تلویزیونی است، از این قاعده مستثنا نیست و با صحنهی آغازین مرگباری که از یک زیردریایی، نشان میدهد، مخاطب را در دل ماجرایی ناامن و سرشار از تهدید فرو میبرد.
سریال «ویجیل»، در ابتدای امر به ماجرای مرگی عجیب در زیردریایی هستهای ویجیل که در آبهای اسکاتلند مستقر است، میپردازد. مرگی که از طرف دولت، پروندهای برای آن شکل میگیرد و پلیس و نیروهای امنیتی، بازپرس ارشدشان را به ماموریت دریایی اعزام میکنند تا به جزئیات مرگ یک ملوان در عرشهی H.M.S رسیدگی کند. بازرس ارشد ایمی سیلوا که نقش او را سوزان جونز، ستاره بزرگ بریتانیایی بازی میکند، برای ۳ روز به این زیردریایی اعزام میشود، اما در بدو ورود درمییابد که مرگ ملوان، طبیعی نبوده و در زیردریایی، فیالواقع قتل رخ داده است؛ در این بحبوحه اما، ماموریت ۳روزهی او طولانیتر میشود و جریانات دیگری اتفاق میافتد که خدمهی کشتی او را مانع بزرگی میبینند و هرکدام به نوعی از پاسخگویی به او سر باز میزنند.
سیلوا، کاراکتری که برای رفتن به زیردریایی اعزام میشود، فرد ایده آلی به نظر نمیرسد، زیرا به دلیل ترومایی که قبلا برایش رخ داده، در موقعیتهای کلاستروفوبیک، دچار پریشانی میشود و از بودن در زیر آب متنفر است اما چون مورد-اعتمادترین گزینهی دولت است، تن به این جستوجو میدهد. با رفتن او اما معشوقش، گروهبان کریستن لانگکر که نقشش را رز لزلی بازی میکند، روی زمین به این پروندهی مشکوک میپردازد و در نهایت هردو پی میبرند که قتلهای بیشتری در این پرونده وجود دارد و این یک معمای دریایی است که در حالت خفته به سر میبرد و قسمت اعظم ماجرا، دولتها و نیروهای فاسد هستند. تحقیقات سیلوا و لانگکر همچنان گسترش مییابد و MI5، نیروی دریایی بریتانیا، معترضان ضد هستهای، روسهای همیشه خطرناک، بوروکراتهای لغزنده یانک و اسکاتلندیهای وظیفهشناس را دربرمیگیرد.
مانند بسیاری از سریالهای این روزها، «ویجیل» با جلوههای بصری فراوان، تصویربرداری قوی، لوکیشنهای تماشایی و بازیگران سرشناس تمام تلاشش را میکند که حول محور توطئهی بیگانگان بچرخد و همچنین مملو از اشاراتی به خطرات زیست محیطی و خطرات سلاحهای هستهای، جاسوسان روسی و الخ... باشد که البته هیچکدام از این خرده پیرنگها پرداخت دقیقی ندارند و همهی داستان برای مخاطب قابل پیشبینی به نظر میرسد. درست از سکانس آغازین و جنایتی که در دریا رخ میدهد و دولت آن را پنهان نگه میدارد گرفته تا اختلاف و بیاعتمادی ایمی سیلوا با مارک پرنتیس در صحنههای اول که در نهایت بدل به اعتماد و دوستی میان آن دو میشود؛ و یا کمکهای فراوان گلاور به سیلوا که از ابتدا معلوم است یک جای کار لنگ میزند، پنهانکاریهای کاراکترها، اقدامات روسها و جاسوسهایشان و الخ. علاوه بر این، حتی شکستهای زمانی و فلاش بکهایی که قرار است پیشبرندهی داستان باشند و عموما به کاراکتر سیلوا و معشوقش میپردازد، نیز اتفاق خاصی را رقم نمیزنند. در حقیقت، بحرانهای درونی سیلوا چندان جذاب نیستند و پرداختی سرسری دارند.
اگرچه تام اج، خالق سریال، ممکن است امیدوار باشد که این مجموعه علاوه بر اینکه خطرات رده اول جهان را به تصویر میکشد، مطالعهی شخصیتی جذابی را هم ارائه میدهد اما فیالواقع با شخصیتپردازیهای سطحی و تکبعدی مواجهایم که هر لحظه، داستان را لو میدهند. اج قرار است معمایی را خلق کند که قرار گرفتن در پروسهی حل کردن آن جذاب و لذتبخش باشد، اما چنین امری محقق نمیشود و او حتی مخاطب را در حالت حدس و گمان نیز نگه نمیدارد. هیجانات اثر در سطح باقی میمانند و تهدیدات مطرح شده، آنقدرها که باید، اثرگذار نخواهند بود.
متن خام، گرهافکنیهای پرواضح، شخصیتپردازی سطحی و دیالوگهای دم دستی و گذاشتن اساس داستان بر توطئه آن هم از سمت روسها، از ایرادات مهم این سریال به شمار میروند. فیالواقع ارجاع تمام شرها به روسیه و محبوب نگه داشتن دولت بریتانیا، از آن دست فرمولهای خندهدار و قابلپیشبینی است که مخاطب دستش را از دیرباز خوانده است. در تمام مدت، این سریال همچون یک وعدهی غذایی ناکامل و بیمارگونه است که تنها در لحظاتی تپش قلب را بالا میبرد و با چنگزدن به هرآنچه که در سر راهش قرار میگیرد همچون درگیری بینالمللی، دسیسههای سیاسی، وحشت کلاستروفوبیک، آسیبهای روانی، قتل، پلیس، عاشقانهها و کلیشهی حمام دونفره، تنها ارزش یکبار دیدن را دارد. اج در «ویجیل»، رشتههای مختلف طرح را عجولانه به هم پیوند میزند و کل ماجرا را به یک درام توطئهآمیز بدل میکند که نیروی دریایی و سرویسهای امنیتی بریتانیا را درگیر میکند، و اینگونه یک نمایش متراکم، تند و تیز، دربارهی دنیایی مبهم و نادیده که نمیخواهد سطح را بشکند، به تصویر میآورد.
یاسمن اسمعیلزادگان
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید