پسری نوجوان به نام مایلز مورالز توسط یک عنکبوت رادیواکتیو نیش میخورد و تبدیل به مرد عنکبوتی میشود. اما با ۵ «فرد عنکبوتی» از ابعاد دیگر مواجه میشود و با آنها همکاری میکند تا جلوی خطری بزرگ برای همهی این دنیاها را بگیرد.
فیلم مرد عنکبوتی: به درون دنیای عنکبوتی (Spider-man: Into The Spider-Verse) یکی از بهترین فیلمهای سال است. نه بخاطر اینکه طرفداران حقوق اقلیتها را راضی میکند، که آن هم خودش حسن بزرگی است، که بیشتر بخاطر اینکه فیلم خوب و کاملیست. فیلمی که میتوان ساعتها راجعبه آن بحث کرد. داستان عالی، کیفیت بالای طراحی هنری، جذابیتهای بصری فراوان و ... . در این نوشته، به طور خلاصه و با ذکر مثال میخواهیم به این بپردازیم که چرا این فیلم اینقدر خوب است.
از اولین تیزر فیلم به شدت مشتاقش شدم، آن هم بخاطر متحرکسازی جذاب کرکترها، و تصاویر و قابهای خوش آب و رنگ. به ویژه که هستهی مرکزی داستان هم عالی به نظر میرسید. اما با گسترش تعریف و تمجیدها از آن، تعریفهایی که امروزه کمتر بخاطر کیفیت که بیشتر بخاطر پیامهای مد روز صورت میگیرند، ترسیدم فیلم را بخاطر پیامهای حقوق اقلیتهایش تحویل گرفته باشند. اما حقیقت این است که فیلم، خیلی خیلی بیشتر از این حرفهاست.
بگذارید همین اول این نکته را بگویم و خود را خلاص کنم. این فیلم ترکیبی دلنشین از بهترین ویژگیهای انیمیشنهای پیکسار و بهترین ویژگیهای فیلمهای استودیوی مارول است. وقتی از بهترین ویژگیها سخن میگوییم، از بهترین ویژگیهای بهترین آثار آنها صحبت میکنیم. اما از «بهترین ویژگیها» منظورمان چیست؟
یکی از انیمیشنهای خوب پیکسار را در نظر بیاورید. از بین قدیمیترها باید انتخاب کنیم، چرا که چند فیلم اخیر پیکسار کیفیت آثار قدیم را ندارند. (این وسط فیلم درخشان کوکو استثنا بود.) ما برای مثالمان داستان اسباب بازی ۳ را انتخاب میکنیم. خب ویژگیهای خوبش چیست؟ یک داستان عالی! اما مضمون داستانش چیست؟ مهمترین مضامین بشری. مضمونی مانند ایمان. تمِ باور به خود در تعداد زیادی از انیمیشنهای پیکسار تعریف شده. یکی از مواردی که پیسکار را از رقیب سنتیاش (دریم ورکس) متمایز میکرد (جدا از کیفیت بالای گرافیک انیمیشنهایش،) همین مضامین سطح بالای آن بودند که در دل یک داستان معرکه تعریف میشدند. مضامینی که مخاطبش نه فقط خردسالان که تماشاگرانی با همهی سنین بودند. مضامینی مانند عشق و ایمان و از همه بالاتر فردیت. در اکثر انیمیشنهای پیکسار فردیت یکی از مهمترین مضامین بود. قهرمانهایی که همیشه اول خود را پیدا میکنند، اول قهرمان شخصیِ خودشان میشوند، سپس نقش خود را در گروه و خانوادهای که متعلق به آن هستند ایفا میکنند.
اینجا در این داستان با پسری طرفیم که به خودش باور ندارد. با اینکه یک عنکبوت رادیواکتیو او را نیش زده، فکر میکند از پس مرد عنکبوتی شدن برنمیآید. او برای آنکه خودش را بپذیرد باید اول با تعدادی فرد عنکبوتی (معادل Spider-Person) سر و کله بزند. فرد عنکبوتیهایی که ناگهان از در و دیوار سرازیر میشوند. داستان با این جمله شروع میشود: «برای ۱۰ سال من تنها مرد عنکبوتی دنیا بودم.» و بعدتر شخصیت اصلی داستان که عنکبوت رادیواکتیوی نیشش زده، میپرسد مگر میشود دو تا مرد عنکبوتی وجود داشته باشد؟ تمام داستان همین است. که تنها یک نفر قهرمان نیست. قهرمان هر کسی میتواند باشد. مهمترین ویژگی یک قهرمان شجاعت و ایمانش است. اما برای این ایمان اول باید خود را شناخت. و این مسیری است که قهرمان اصلی داستان طی میکند. مایلز مورالز باید بفهمد کیست و از این دنیا چه میخواهد. باید خود را پیدا کند. باید هدف از وجودش را بفهمد تا بتواند قهرمانی از نوع خودش برای داستان خودش باشد.
حالا برویم سراغ قسمت دوم ترکیب. منظورمان از بهترین ویژگیهای فیلمهای استودیوی مارول چیست؟ فیلمهای استودیوی مارول هم ویژگی مثبت کم ندارند. داستانهایشان درست است و کیفیت ساختشان معمولا بالاست. اکشنهایشان هم حرف ندارد. اما فیلمهای مارول در چند سال اخیر از لحاظ کیفی چند سطح بالاتر رفتهاند. دلیلش هم این است که خود را فهمیدهاند. وقتی یک فیلم مارولی میبینید، از همان اول میدانید با چه جور فیلمی طرفید. (غیر فیلم بدِ پلنگ سیاه) مارول تکلیف خود و تماشاگرش را مشخص کرده و در جهانی که ساخته شکل میگیرد. هیچکدام از فیلمهای مارول از آن جهان خارج نمیشوند (باز هم غیر از پلنگ سیاه). حتی در تاریکترین و تلخترین لحظات هم حواس سازندهها به این است که مخاطبشان چه انتظاری دارد. همواره همان لحن کامیک خود را حفظ میکنند. نه مانند تلاشهای غالبا بینتیجهی استودیوهایی مانند سونی و فاکس که داستان را از چهارچوب کامیک درمیآوردند اما موفق به خلق یک داستان مستقل در دل یک جهان مستقل نمیشدند. (برای روشن شدن ماجرا مرد عنکبوتیهای سم ریمی برای استودیوی سونی که تازه جزو قابل قبولترین فیلمهای اقتباسی از جهان مارول است را با فیلم مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه مقایسه کنید.)
مارول اما در فیلمهایش منبع اقتباس را به گرمی در آغوش میگیرد. مشکلی با اینکه داستانی که تعریف میکند از روی کامیک برداشت شده ندارد که به آن افتخار هم میکند. سرِ مخاطبش کلاه هم نمیگذارد و برای همین است که در این سالها با این همه اقبال روبرو شده. با تمام وجود، ذاتش را به رخ طرفدرانش میکشد و هدفش این است که آنها را سرگرم کند. (برای روشن شدن این مورد هم دیالوگ طنزآمیزی از انتقام جویان: جنگ بینهایت را به خاطر بیاورید: آنجا که پیتر پارکر بعد از سرزنشش توسط تونی استارک در جواب او میگوید: «من نمیتونم مرد عنکبوتی باحالِ محله باشم اگه محلهای وجود نداشته باشه.» بعد لحظهای تامل میکند و ادامه میدهد: «باشه حرفم بیمعنی بود.»)
فیلم حاضر هم از اولش نه فقط با داستان که با شیوهی روایت و حتی افکتهای تصویری نشان میدهد با یک داستان کامیکبوکی طرفیم. ابایی هم از گفتنش ندارد. دیالوگهای که درون کادرِ مخصوصِ دیالوگ کامیکی ظاهر میشوند و واکنشهایی که صورتِ نوشتاری آنها را هم میبینیم، همه مثالی از این روشِ بیاناند. اما این تازه اول ماجراست. فیلم در داستان هم همین رویکرد را حفظ میکند. واکنش شخصیتها به مرگ مرد عنکبوتی در ابتدای داستان، پیدا شدن سر و کلهی نامنتظَرترین فرد عنکبوتیها نظیر خوک عنکبوتی و... . همهی آنها مدام به کامیک مورد اقتباسشان ارجاع میدهند. و همان نکتهی مهم را یادآوری میکنند.
نکتهی بعدی در مورد این فیلم سبک تصویری منحصر به فردش است. فیلم از لحاظ طراحی شخصیتها و فضاها یک تجربهی بینظیر است. رنگ و نورهایی که تابهحال آنها را روی پردهی سینما ندیدهایم. حتی همین طراحی هم با تاثیر از کامیکبوکها انجام شده. به گفتهی سازندگانش، قصدشان این بوده که مخاطب به درون دنیای کامیکبوکی قدم بگذارد. اما جذابیتش هوش را از سر میپراند. گفته میشود برای به تصویر کشیدن هر صحنه تعداد زیادی هنرمند تلاش کردند و سازندگان خارج از سبکهای جدید انیمیشنسازی حرکت کردند. و خب نتیجهاش درخشان است. نحوهی متحرکسازی این فیلم هم به گفتهی سازندگان تلفیقی از تکنولوژی و کارِ دستی بوده و از روشهای رایج (نظیر موشن کپچر) برای طبیعیتر شدن حرکتها استفاده نشده. تعداد فریمها درهر ثانیه هم کمتر از حالت معمول است تا همه چیز تبدیل به یک تجربهی بدیع و بینظیر شود.
فیلم نه فقط از لحاظ بصری که از لحاظ شنیداری نیز تجربهی جذابی است. صداگذاریهای عالی خصوصا در هنگام اتفاقات کامیکی برای القای حس مورد نظر خیلی خوب از آب درآمده. صداپیشههای فیلم هم درجه یک اند. بازیگرانی نظیر کریس پاین، لیو شرایبر، ماهرشالا علی و هیلی استینفیلد و نیکلاس کیج و خود شامیک مور در نقش مایلز مورالز. و در نهایت موسیقیهای دلنشین هم هرچه بیشتر به فضاسازی فیلم کمک میکنند. به یاد بیاروید آهنگ پست مالون را که مایلز به آن علاقه دارد که در ذات چقدر با فضای ظاهری فیلم متفاوت است، اما چقدر خوب روی صحنههای فیلم مینشیند.
در تعریف از فیلم میتوان ساعتها سخن راند. از تفاوتش با سایر انیمیشنهای کامیک بوکی سالهای اخیر، انرژیِ تمام نشدنیاش، نحوهی تعاملش با هنر عامه، هوشمندیش در انتخاب منابع اقتباس، داستان چند لایه، بازی با ایده قدرت/مسئولیت (ایدهی همیشگی فیلمهای مرد عنکبوتی)، استفادههای بهجایش از عناصر فیلمهای نوجوانانه و... . فیلم علاوه بر این ویژگیهای خاص، تمام ویژگیهایی که یک فیلم خوب باید داشته باشد را نیز داراست. فیلمنامهی عالی، شخصیتهای درست با مقاصد قابل قبول، حوادث غیرقابل اجتناب و ...
در انتها برای همگامی با مد روز و جریاناتِ (در ذات درست، اما در عمل نه چندان موفق و شایستهی) حال حاضر فضای فرهنگی جامعهی مدرن، این فیلم، قهرمانهایی از همه رنگ و مدل دارد و «دایورسیتی» را به حد اعلایش میرساند. اتفاقی که در بهترین حالتش میافتد و در راستای پیام اصلی فیلم است. که هرکسی میتواند قهرمان باشد.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
ALI MOLA
ALI MOLA
۹ شهریور ۱۳۹۸ ۲۳:۴۸
نویسنده انقدر سواد نداره که بدونه این انیمیشن ساختش کارِ استودیوی سونی بوده نه استودیوی مارول بعد نظر هم میده لطفا سایت 30نما روی کارشناس های مقالات و نقد دقت بیشتری کنه چون سوادشون اصلا تعریفی نداره هم کارشناس های پادکست و هم نویسنده های اینجور مقالات
galile
galile
۱۰ شهریور ۱۳۹۸ ۱۳:۲۹
دوست عزیز اولا بفرمایید در کجای متن اشاره شده که این فیلم محصول استودیوی ماروله؟ (اگه منظورتون اونجاست که نوشتم «این فیلم ترکیبی دلنشین از بهترین ویژگیهای انیمیشنهای پیکسار و بهترین ویژگیهای فیلمهای استودیوی مارول است» که خب متن واضحه و مقصود اشاره به الهام سازندگان از داستانگویی این دو استودیوئه. و سعی کنید دفعات بعدی قبل از تلاش برای مچگیری متن رو با دقت بیشتر بخونید.) دوما در مورد «کارشناس مقالات و پادکستها» هم به جای کلیگویی سعی کنین ایرادات رو بفرمایین که رفع بشه. در مورد پادکستها بنده هیچ مسئولیتی ندارم، ولی میدونم دوستانم تلاششونو میکنن که محتوای مناسبی فراهم کنن. در مورد سایر یادداشتهای من اما همونطور که گفتم، لطفا مشکلات رو بفرمایید تا اگر اشتباهی در متون وجود داره، هم همه ازش مطلع بشیم و هم رفع بشه. با تشکر
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
AmiR021
AmiR021
۱۹ اسفند ۱۳۹۷ ۱۴:۳۰
تو عالی بودن و بینظیر بودن انیمیشن و نوآوری که داشت حرفی نیست، اما چرا نویسنده این مقاله پلنگ سیاه فیلمی بد عنوان کرده؟
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
dizart
dizart
۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۱۱:۳۱
انیمیشنی عوام فریبانه و بی مایه که تنها با تدوین سریع و استفاده از رنگ و نور تند و حذف فریم میانی برای خاص جلوه دادن انیمیت توانست در سالی که انیمیشن خوبی هم ساخته نشد مورد توجه قرار بگیرد و این جای نگرانی است تا از این دسته آثار ابرقهرمانی در دنیای انیمیشن بیشتر شود همانطور که این آثار فیلم های زنده را به گند کشیدند حالا به دنبال باز کردن جای پایی در دنیای انیمیشن ها هستند این ها همان سخیف هایی هستند که در دنیای فیلم های زنده تحویل گرفته نمی شوند و حالا تنها در قالب انیمیشن دیده شده اند و من گول این تغییر را نمیخورم و به آن رضایت نمی دهم و به قول کریستین تامسون: تنها ساده لوحان هستند که فکر می کنند بهترین آثار سال جایزه اسکار را می گیرند.
obsidian_90
obsidian_90
dizart
۲۴ اسفند ۱۳۹۷ ۰۱:۳۱
دوست عزیز من هم خیلی عاشق این فیلم نیستم ولی ماندگار شدن یا نشدن یه فیلم رو هیچکس از الان نمی تونه پیشبینی کنه چون شاید ما خیلی تحت تاثیر زمانه خودمون فیلم رو ارزیابی می کنیم. مثلا فیلم ادیسه که مثال زدید هم شاید در زمانش خودش برای خیلی ها چیزی جز یه فیلم هیپی نبوده و خیلی ها معتقد بودن فراموش می شه. شاید این انیمیشن بعدها بعنوان یه اثر تاثیرگذار شناخته بشه (مخصوصا از لحاظ سبک انیمیشن) در کل آخرین جمله ای که گفتید رو قبول دارم و اون اینکه زمان، تنها معیار اصلی و طولانی مدت برای ارزش گذاری یه اثره.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
mahditeymuri
mahditeymuri
۱۲ اسفند ۱۳۹۷ ۲۳:۳۰
چقدر شما خوبی نمی دونستم این فیلم بده خوبه هشدار دادی خخخخخخ?
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Villain
Villain
dizart
۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۲۳:۳۸
حرفات منطقیه. از اینکه فکر کردم جزو آدمایی هستی که الکی مخالف فیلمای پرهزینه و ابرقهرمانیان عذر میخوام. (گرچه با دیدن کلمههایی مث عوام فریبانه، بیمایه، به گند کشیدن، سخیف، به نظرم قضاوت عجولانهای نبود :)) ) منظورتو فهمیدم. البته یه نکته بگم دربارهی عصر طلایی. همه هنرها توی گذشته یه عصر طلایی دارن. دوبله، سینما، موسیقی سنتی، خوشنویسی، شاید نقاشی. ولی ممکنه چنین عصری واقعاً وجود نداشته باشه. شاید مث جوونی که فکر میکنه دوران بچگیش عصر طلایی زندگیش بوده، قضاوت ما هم از فیلمای طلایی گذشته بخاطر خاطراتمون با اوناس. پایه گذار یه سبک، همیشه بهترین نمیمونه. شاید بیست سال دیگه نوجوونای الان همین بتمنها و اسپایدرمنها عصر طلاییشون باشه. چه میدونم. به نظرم اگر بازم فیلمی رو نقد میکنی به راحتی از کلمههای بالا استفاده نکن. احترام به نظر دیگران، یه مقدار هم اعتبار قائل شدن برای علاقههاشون رو میطلبه. (احتمالاً!!! شاید قبول نداشته باشی). ازت ممنونم.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
dizart
dizart
Villain
۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۱۹:۴۸
این متن هم طولانی شد ولی باید یک توضیحاتی بدم. اول این موضوع را دوباره بگم که اساسا ضد سینمای ابرقهرمانی نیستم یعنی معیارم این نیست که بخوام فیلمی رو بخاطر اینکه فانتزی هست یا ابرقهرمانی بکوبم اصلا هم طرفدار این روشنفکر بازی ها که سینما حتما باید آینه ای از واقعیت باشه هم نیستم ، با اثر طرف هستم هر ژانری که میخواد باشه کارگردان نباید حرف بزرگ تر از دهانش بزنه نباید ادعای بزرگی کنه چون همه میتونند ادعای بزرگی کنند اما کمتر کسی میتونه حرف عمیقی بزنه حرف عمیق هم باید از پس فرم بیاد فرم هم نیاز به دانش سینمایی و تکنیک و زیست زندگی داره یک اثر خوب قطعا باید سرگرم کننده باشه تا مخاطب باهاش همراهی کنه و حرفش هم بدون شعار بزنه و هیچ اثری نباید با اثری مقایسه بشه که حرف شما درست هست اما اون توضیح رو به صورت کلی دادم و برام عجیب بود این میزان از تعریف از این انیمیشن که حتی از بعضی از دوستانم شنیدم میگفتند بهترین انیمیشن چند سال اخیر! و بخاطر همین مقایسه کردم و گفتم اگر توی همین چند سال هم بگردیم انیمیشن بهتر پیدا میکنیم قبل تر هم که حتما پیدا میشه اما در مورد اینکه گفتید اگر کسی از اونجرز خوشش بیاد یا یکی از دوازده مرد خشمگین هیچ موردی نداره ، من میگم که اون فیلم بد هست و میگم فلانی گول خورده برای چی ، چون اشاره کردم خیلی ها پشت سینمایی و الان میگم حتی ادبیات ندارند من خودم اول از ادبیات لذت میبرم و بد سینما و اصلا سینما را هم در حد ادبیات نمیدونم و قبلاهم با یک نفر توی همین سایت بحث کرده بودم اما ببینید وقتی صاحب نظران توی لیست های معتبر نه لیستی مثل imdb بهترین فیلم هارو انتخاب میکنند بیش از 90 درصد آثار کلاسیک هستند چرا؟ چون آثار کلاسیک ابداع گر فرم های سینمایی هستند که همچنان فیلم های دیگه بر این پایه ها یا تقلیدی از این آثار بنا شده و تازه این کار های بزرگ را زمانی انجام داده اند که امکانات و بودجه بسیار کمتری در اختیار داشتند و حتی مثلا اگر دو فیلم در یک ژانر4 ستاره کامل از منتقدین بگیرند اما یکی کلاسیک و دیگری مدرن باز ارزش کدوم بیشتر هست؟ خب اونی که زودتر ساخته شده فیلم ساز مدرن ما امروزه به اینترنت دسترسی داره و میتونه بهترین فیلم ها را ببینه و اما اون کسی که چند دهه قبل یک شاهکار خلق کرده یکی از دلایل ارزشش همون زمانی بوده که اثر را ساخته من معمولا به لیست ها خیلی اعتقادی ندارم اما لیست بهترین فیلم های تاریخ سایت اند ساوند همچنان بنظرم از لیست های دیگه بهتره وفیلم هایی هم که انتخاب شده همه جریان ساز بودندو انقلابی در سینما به پا کردند مثل سرگیجه با آن حرکت دوربین و نورپردازی ، رزم ناو پوتمکین بخاطر تدوین معروفش ، دو هزار و یک: یک ادیسه فضایی که ژانر علمی و تخیلی را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد و...... و من فکر میکنم سینمای امروز انسان را از انسانیت دو کرده و به سمت خشونت برده البته نه همه ی فیلم ها هنوز انگشت شمار آثاری وجود داره اما قطعا من ترجیح میدهم بار ها آثار چاپلین ، لورل و هاردی و باسترکیتون را ببینم تا اینکه بخواهم کمدی های امروزی که پر شده از صحنه های جنسی و حرف های رکیک را ببینم ، دوست دارم فیلم های بیلی وایلدر را چندین بار ببینم تا فیلم های خشونت زده تارنتینو را که اتفاقا خوش آب و رنگ هم هستند اما به قول شکسپیر: قصه مملو از هیاهو و آشوب دلالتی است بر هیچ. و امروزه پر شده از این آثار، فیلم ها و انیمیشن هایی با جلوه های ویژه بسیار اما امان از هنر و انسانیت بخاطر همین میگم مخاطب گول خورده چون از انسانیت دور شده و از هنر ناب و به مرور با دیدن آثار بد با بد تربیت کردن حس های هنری خود نمیتوان فرق خوب از بد را تشخیص دهد بگرنه امکان ندارد کسی که سینمای کلاسیک را خوب دیده باشد و نه تنها دیده باشد امروزه بگه مثلا نولان یا ایناریتو جزو بهترین کارگردانان تاریخ هستند! که امروزه زیاد میشنویم اما سر حرف خودم هستم شما میتونید از هر فیلمی لذت ببرید و نظر خودتون رو بگید و من هم میگم من هم نظر خودم را میگم که شما اشتباه میکنید که میگی این انیمیشن خوب هست و خب شما هم میتونید این مورد را به من بگید که من اشتباه میکنم شاید باید بگذاریم زمان برای این آثار ارزش گذاری کند.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Villain
Villain
dizart
۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۱۷:۵۶
راستی ببخشید اگه چیزی گفته بودی که جواب بدم. ولی متوجهاش نشدم. (چقد مودب شدم :)) )
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Villain
Villain
dizart
۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۱۷:۵۱
نظر تندی ندادی، بر عکس من :)) منطقی بود بیشتر. از لحن و سبک نوشتنت حدس میزنم متولد دهه 50 یا 60 باشی. (علی ای حال) یه روز داشتم با دوستم درباره موزیک بحث میکردم، بحث به اینجا رسید که هادی! (خودمم) من نمیتونم خوانندهها و آهنگای جدیدو تحمل کنم و ازشون لذت ببرم. فقط قدیمیها راضیم میکنه. چرا این (جملهی ناقص) رو گفتم؟ چون (به نظرم) واقعیت داره که ما دیدمون و علائقمون با گذر زمان به راحتی تغییر نمیکنه. من به وجود مفهوم «سلیقه» اعتقاد ندارم. نگاه ما به هنر، محصول تجربیات ماست. هدف هنر هم برانگیختن یه حس لذت درونیه. یکی از نقاشی آبستره (انتزاعی) لذت میبره یکی رئال. دلیل نمیشه بیایم بگیم اونی که آبستره دوست داره سلیقهاش افت کرده. از یه اثر سخیف لذت میبره. برگرد از رئال لذت ببر! اگه من از فیلم سوپرقهرمانی لذت میبرم این معلولِ تجربیات گذشتهی منه. (که همه به اصطلاح میگن سلیقهاش فرق داره) کاری به سلیقه و پسرفت کردن سلیقهی من نداره. من از این لذت میبرم...شاید چون تجربهی شیرینی توی فیلمای فانتزی داشتم. میخوای زمان رو برگردونی به عقب؟ نمیتونی، چون تجربهها عوض شده. من و شمایی که شاید سنمون بیشتر باشه و از آثار قدیمی بیشتر لذت ببریم دلیل نمیشه به موسیقی مورد علاقهی جوونا بگیم کم ارزش. دلیل نمیشه وقتی فیلم دوازده مرد خشمگین ذوق زدهامون میکنه، به کسی که از فیلم اونجرز ذوق زده میشه بگیم گول خوردی، اثری که ازش لذت بردی «بیمایه و سخیف»ـه. عوامفریبوندنت :)). به نظرم فراموش کردی ارزش هنر رو مخاطبش تعیین میکنه نه مقایسهاش با آثار دیگه. مقایسههای شمام بیدلیل بود. کسی این فیلمو با بقیه مقایسه نکرده. (اگه یکی قد بکشه، بقیه آب نمیرن) ناراحت شدی که چرا 30 از 250 شده؟ از فیلمای مورد علاقهات جلو زده؟ مهم نیست. من کلی فیلم توی 250 تا سراغ دارم که ازشون متنفرم. صحبت شما مث شاعرای شعر سنتیه که وقتی شعر نو رو دیدن، آشفته شدن. آشفتگی نداره! فیلم ابر قهرمانی که جای کسی رو تنگ نکرده توی سینما. بسازن! تا میتونن بقیه هم فیلم مفهومی بسازن. (معمولاً متنای بلند رو با اوکی جواب میدم. ولی اینبار از جوابت خوشم اومد. ببخشید طولانی شد)
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
dizart
dizart
Villain
۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۱۶:۵۲
نظر تند دادی که خیلی هم خوب منم عادت ندارم نوشابه باز کنم برای کسی یا فروتنی از خودم به خرج بدم خیلی رک حرفمو میزنم اتفاقا من افرادی که از من ایراد میگیرند را بیش تر از آن هایی که ازم تعریف می کنند دوست دارم و یقین داشته باش من بهترین دوست خود شما هستم! باهم جدل میکنیم اصلا هیچ ایرادی هم نداره بحثم میکنیم ادای ادب هم در نمیاریم .اما جا داره در مورد چیزهایی که نوشتم کمی بیشتر توضیح میدم. اول اینکه آثار اینچنینی زود گذر هستند و در زمان خود میفروشند (فروش نه از نظر مالی بلکه ارزش هنری) در حالی که یک اثر خوب در زمان های بعد از خود میفروشد عوام فریبی هم توهین به مخاطب نیست بین همین ها منتقد هم وجود دارد که از آثار اینچنینی تعریف می کنند و منظورم با آن هاهم بوده و البته همه عام هستیم و خاص هم از دل همین عام به وجود میاد اما مبحثی داریم در سینما و به کل هنر به عنوان تربیت حس این یعنی اینکه اگر کسی موسیقی بد گوش کنه گوش خود را با این آهنگ تربیت می کنه و براش سخت میشه که دیگه بخواد مثلا باخ یا بتهوون گوش کنه و این یک واقعیت هست چند تا از جوون های امروز ما موسیقی کلاسیک این بزرگان توی گوشی موبایلشون دارند و گوش می کنند؟ بنظر من افراد بسیار کمی هستند ولی تا دلتون بخواد میتونید توی گوشی اکثریت مردم آهنگ های بدرد نخور از خواننده های درجه چندم پیدا کنید و این در مورد سینما هم صدق میکند اکثر مردم خصوصا جوون ها با سینمای مدرن و بد تر از آن پست مدرن بزرگ شدن آثاری که مفهوم زدگی ، خشونت زدگی و سکس زدگی را ترویج می کنند این جوون ها فیلم های کلاسیک را کم وبیش با نام چند کارگردان بزرگ شاید بشناسند و شاید هم اصلا نشناسند و تنها بت زندگیشان نولان باشد و چند فیلم ساز امروزی دیگر، اکثر آثار امروزی خصوصا آثار ابر قهرمانی در دو جهت حرکت می کنند یا خیلی به دنبال سرگرمی هستند تا پول در بیاورند که این آثار به لودگی می رسند و یا خیلی دچار مفهوم می شوند که مفهوم زده شوند و اینکه سینمای امروز در دوران سیاه خودش قرار داره و از عصر طلایی فاصله ی بسیار دارد و این تنها نظر من نیست اکثر صاحب نظران سینما موافق هستند هرچند امروزه سریال ها در عصر طلایی خود هستند اما سینما نه، انیمیشن اسپایدرمن هم حد بین سرگرمی و مفهوم را نتواسنته رعایت کنه دلایل مختلفی هم داره این میزان از تعریف اون کاربری که گفت قهرمان سیاه داره پس تحویل گرفته شده هم کم بیراه نگفته همانطور که کریستین تامسون میگه شرایط روز زمانه میتواند سیاست های جشنواره ها و مراسم اسکار را تغییر دهد و از اثری بیش از حقش تعریف کنند ، در حال حاضر تب سیاه پوستان و حمایت از زنان جامعه ی سینما را گرفته همانطور که دوره ای سفید پوستا روی بورس بودن و یا مفاهیم سیاسی و...... اما در مورد آثار ابر قهرمانی که اتفاقا با همشون مخالف نیستم میتونم فیلم و یا انیمیشن خوبی هم نام ببرم مثل قسمت اول انیمیشن شگفت انگیزان که یک اثر ابرقهرمانی هست اما با ایده ای جذاب ، قسمت دوم این انیمیشن هم با تمام افت هایی که داشت از این انیمیشن اسپایدرمن بهتر بود هرچند اون هم انیمیشن چشمگیری نبود و کلا امسال نه تنها انیمیشن ها بلکه فیلم هاهم چیز جالب توجهی در خودشون نداشتند. اما بیاییم واقع بین باشیم اگر این انیمیشن در سال 2008 و یا 2010 اکران می شد و رقیب هایی مثل وال.ای (2008) که بنظرم بهترین انیمیشن تاریخ هست و داستانگویی را یک قدم به جلو برد با روایت کاملا تصویری و سینمایی و یا داستان اسباب بازی های 3 (2010) که یکی از بهترین دنباله های تاریخ سینما بوده فکر میکنید این انیمیشن در رقابت با این آثار تحویل گرفته می شد؟ من که میگم به هیچ وجه و در نظر قبلیم هم گفتم این انیمیشن در سالی که اثر چشم نوازی وجود نداشت این میزان مورد تعریف قرار گرفته و اگر چند سال پیش اکران می شد احتمالا نهایت تعریف هایی که از این انیمیشن می کردند می گفتند که یک اثر متوسط است ما نباید اینطور نگاه کنیم که بین بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم اگر در سالی اثری خوب نبود باید قبول کنیم و دنبال این نباشیم چیزی را بت کنیم تا فقط لیستی از بهترین های آخر سال برای خودمون درست کنیم و نباید به این راحتی ها راضی شویم که هر چیزی را با کمی آب و تاب و چند تا موسیقی که توش بذارن تا مخاطب احساساتی بشه گول بخوریم من به شما و طرفداران صراحتا میگم که گول این ظاهر سازی ها را خوردید و این تخریب نیست بلکه ترسیم راهی است که خودم هم پیموده ام پیشنهاد میکنم چند انیمیشن ماندگار در تاریخ سینما را ببینید و بعد دوباره این انیمیشن را هم ببینید و بدون تعصب بگید که این انیمیشن واقعا پتانسیل این را دارد که مثلا 10 سال بعد هم در موردش حرف بزنیم و یا مثل آثار بزرگ انیمیشن جریان ساز بوده؟ اما در آخر جایزه بردن و نظرات مردم و منتقدها در زمانه ای نشان ماندگاری یک اثر نیست آثاری بوده که در زمان اکران نه مردم و نه منتقد ها آنچنان که باید تحویلشان نگرفتند اما بعد ها به عنوان یکی از بهترین های تاریخ سینما ازشون یاد کردند مثل آثار هیچکاک و کوبریک و و یا آثاری که در زمان خودشون مورد تعریف و تمجید مردم و منتقد ها بودن اما بعد ها دیگر جایی در میان سینما دوستان نداشتند و بحث برانگیز نبودند مثل فیلم ژی ژی از مینلی که تو زمان خودش 9 تا اسکار گرفت و کلی مورد تعریف و تمجید مردم قرار گرفت و من انیمیشن اسپایدرمن را جزو آثاری میدونم که هم ضعیف هست و هم زود فراموش میشه من پیشنهاد میکنم دوستان سخت گیر تر باشند و به خودشون احترام بذارن و با حداقل ها راضی نشند گول هیچ استدیو و یا کارگردانی هم نخورید با اثر مواجه بشید و اینکه فلان کارگردان موردعلاقه شماست نباید دلیل بشه هر اثری که اون کارگردان میسازه حتما باید خوب باشه و یا مثلا چون از جهان کمیک بوک خوشتون میاد حتما هر فیلمی که در مورد ابرقهرمان ها باشه خوبه و یا برعکس چون دوست ندارید آثار کمیک را نباید قضاوت کنید که فیلم بدی هست من با اثر طرف هستم و اگر گفتم فیلم های ابر قهرمانی بد هستند به این دلیل هست که کارگردانان زحمت به خودشون نمی دهند که اثر خوبی بسازند هرچند که میتونم چند فیلم خوب هم نام ببرم اما اکثریت فیلم های این چنینی و حتی خارج از دنیای ابرقهرمانی این روز ها چنگی به دل نمی زند.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Villain
Villain
۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۱۳:۰۳
اصن معلومه با فیلم ابرقهرمانی مشکل داری نه با این فیلم (شک دارم اصن دیده باشیش) انگار تا مغز استخونت سوخته. چه خوبه که شما گول نمیخوری، متأسفانه ما عوامِ بیمایه پسند گول خوردیم. سینما موند و غربت شما خواص. هر کسم خواست راضیت کنه قبول نکن! منم انگار پول گرفتم از این فیلم دفاع کنم، چه وضی شده؟ :))
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
mim.you
mim.you
۱۰ اسفند ۱۳۹۷ ۱۰:۱۲
انیمیشن عالی بود، نقدتون هم خوب بود??
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
mardin89
mardin89
۹ اسفند ۱۳۹۷ ۲۳:۴۹
نوشته ی شما هم تار عنکبوتی و پر از پرانتز نویسی و ویرگول زنی و جمله ی عطفیه! شده "اندرون دنیای عنکبوتی" خودش!
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ