news-background
news-background

یادداشتی بر فیلم «Daphne»؛ آیا سینمای مدرن حامی زنان است یا نابود کننده شان؟

با رجوع به تاریخ سینما، نسل هایی را می بینیم که فکر می کنند همیشه اولین ها هستند. اولین در تصویربرداری، موسیقی متن، متد اکتینگ و بقیه ی عوامل متفاوت و ایجاد تفکری در مخاطبان جهت پذیرش آن چه خود شان تصور می کرده اند. به طور مثال آلفرد هیچکاک می تواند در تاریخ سینما ادعا کند که ژانر وحشت تا حد زیادی مدیون اوست؛ یا اگر بگوییم سینمای معناگرا مدیون تارکوفسکی ها و برگمن های تاریخ سینماست سخن به گزاف نگفته ایم. سینمای امروز در چه چیزی نخستین به حساب می آید؟ در خلق شخصیت هایی که «خوب» نیستند؟ کارکتر های تیره و تار دنیای سینما چه میزان افزایش یافته اند؟ چنین انسان های قانون گریزی تا چه حد مستقل عمل می کنند و مسئله ی مهم تر این است که نقش زنان در سینمای امروز در چه وضعی قرار دارد؟ وقتی صحبت از زنان در فیلم و سریال ها می شود تقریباً در هفتاد هشتاد درصد مواقع افرادی را مشاهده می کنیم که عملاً انسان های «خوبی» نیستند.

با نگاهی گذرا به داستان فیلم های جدید سینمای بریتانیا چشم مان به اثری مستقل ساخته ی «پیتر مکی برنز» به نام «دافنه» می افتد. این فیلم چند روز دیگر و در 29 سپتامبر اکران خود را آغاز می کند. بازیگر اصلی این فیلم «امیلی بیچهام» نقش زنی را در شهر پر هیاهوی لندن بازی کرده است. داستان پردازی شخصیت او برای یک فیلم مستقل و کمدی بسیار فراتر از حد انتظار است. در نقد های اولیه ی این اثر، شخصیت امیلی را فردی شوخ طبع، آینده نگر، ماجراجو و... می خوانیم اما در کنار همه ی این موارد او زنیست که به راحتی می توان او را تصاحب نمود. شخصیت های فرعی داستان برای سپری کردن اوقات شان با این کارکتر زحمت زیادی را متحمل نمی شوند. شخصیت دافنه به جای آن که عشق واقعی را بخواهد، تمرکز خود را معطوف به هوس رانی هایش می کند. بر روی کاغذ او به مانند تمام زنان کرامت و منزلت انسانی اش  را مهم ترین سرمایه ی خود می داند ولی در عمل او را زنی می بینیم که به جز نشان دادن هرزگی در قالب طنز کار دیگری از دستش ساخته نیست!

با مشاهده ی کارنامه ی این فیلم جوایز بسیاری را که به آن اهدا شده می بینیم. از جایزه ی بهترین بازیگر زن جشنواره ی فیلم ادینبرگ گرفته تا فیلم منتخب منتقدان جشنواره ی «SXSW» و جشنواره ی فیلم روتردام که همگی بر خوب بودن فیلم دلالت دارند. سوال اصلی که برای مخاطب ایجاد می شود این است که آیا سینمای امروز بویی از ارزش های انسانی برده است یا خیر؟ اگر تاکنون نسلی در سینما نبوده که «زن» در آن عملاً ابزاری برای هوس رانی معرفی شود، فیلم «Daphne» به طور آشکار از سینمایی رونمایی می کند که ماهیتی به نام «زن» برابر با «فاحشه» می باشد. سینمایی که بقای آن وابسته به تصمیماتیست که هالیوود برایش می گیرد. آیا تابحال برای تان سوال نشده چرا مجموعه داستان های «هری پاتر» که تماماً داستانی بریتانیایی دارند توسط هالیوود ساخته شده اند و سینمای بریتانیا هیچ تلاشی برای حفظ و تولید این داستان درون خاک کشور خود نکرده است؟  مثال های این گونه بسیارند و در این مبحث از پرداختن به آن ها خودداری می کنیم.

این امر در بین سریال های تلویزیونی متفاوت است. میزان محافظه کار بودن سازندگان سریال های تلویزیونی کمتر از همکاران شان در سینماست. در سریال های تلویزیونی تاثیری که بر روی اذهان عمومی گذاشته می شود به تدریج و طولانی مدت است ولی فیلم در مدت زمان کوتاه این کار را انجام می دهد و همه ی حرفی که برای گفتن دارد را در زمان کوتاه خود می زند. با مشاهده ی فیلم های دهه ی 30 و 40 هالیوود و حتی بریتانیا زنانی را می بینیم که مظهری از نجابت، زرنگی و منزلت اند ولی طی چند سال اخیر «زن» به تصویر کشیده شده در سینمای هالیوود و بریتانیا شخصیتش ایجاب می کند که در صورت مشاهده ی قهرمانانی چون «جیمز باند» یا «سوپرمن» و ... دست به هر کاری برای معاشقه و برهنگی با آن ها و برای آن ها بزنند. در مقایسه ی دیگر می توانیم باز هم به مجموعه فیلم های جیمز باند نگاه کنیم. زنانی که عمدتاً اطراف این شخصیت بوده اند در شخصیت پردازی شان به شاخصه ای به نام «هرزگی» پرداخته نمی شد و اگر رابطه ای بین شان با جیمز باند شکل می گرفت به دلیل روحیه ی قهرمانانه ی جیمز باند بود. چیزی که در نسخه های اخیر جیمز باند کاملاً خلاف آن را مشاهده کرده ایم و این زن است که اگر اراده کند جیمز باند و یا حتی تمام قهرمانان دنیای مارول شکست خواهند خورد.

سینمای امروز با وجود تبلیغ ها و حمایت های بسیاری که از زنان می کند، آن ها را افرادی نشان می دهد که ذائقه شان به مانند مردان است. زن و مرد در فیلم و سریال های امروزی بدون هیچ قید و بندی می توانند با هرکس که اراده کنند همبستر شده و از زندگی لذت ببرند. هر میزان که نجابت و پاکدامنی در سینمای کلاسیک ارزش و اخلاقیات تلقی می شدند، در سینمای مدرن ضد ارزش به حساب می آیند. در سینمای سال های دور که تقریباً اثری از آن باقی نمانده، رابطه ی جنسی تعریف و چارچوبی می پذیرفت و آن ازدواج شخصیت های فیلم با یکدیگر بود. سینمای امروز قهرمانانی را نشان می دهد که برای ایجاد چنین روابطی تا لب مرگ نیز می روند و مهم نیست چه اتفاقی می افتد، تنها رابطه است که مهم است و بقیه ی مسائل در حاشیه قرار می گیرند. برای مشاهده ی آن چه خواندید کافیست سیر تکاملی شخصیت «بریجت جونز» را در طی سال های 2001 تا 2016 در سه فیلم «Bridget Jones's Diary» محصول 2001 ، فیلم «Bridget Jones: The Edge of Reason» محصول 2004 و «Bridget Jones's Baby» محصول 2016 مشاهده کنید. شخصیت اصلی این فیلم ها در نسخه ی اول زنیست با یک زندگی عادی که اندیشیدن به رابطه با دیگران برایش اولویت نیست و طبق استاندارد های سینمای کلاسیک پیش می رود و چیزی بیش از یک ابزار برای مردان است. 15 سال بعد او را در فیلم سوم مشاهده می کنیم که شخصیت زنی میانسال را به تصویر می کشد که در تمام لحظات مجذوب همکاران جوانتر خود می شود و با هرکس که «اراده» کند رابطه برقرار می کند و این روابط بدون هیچ دلیل معقولی رخ می دهند. بریجت جونزی که در سال 2001 در مقابل هوسرانی های خود مقاوم بود، در 2016 تبدیل به زنی شده که صرفاً برای خوشتیپ و جذاب بودن طرف مقابلش با او رابطه برقرار می کند. در پس تمام این روابط بریجت جونز تنها نیست و همه ی زنانی که مسیر او را می پیمایند خوشبخت می شوند، جذابند، مریض نمی شوند، مجازات نمی شوند و مردان غلام هوس رانی های شان اند و پاداش چنین رفتاری یک حاملگی زیبا در سن 42 سالگی و فرزندی زیباتر است.

شخصیت دافنه با ایفای نقش «امیلی بیچهام» تنها بهانه ای برای این یادداشت بود. یادداشتی که به یادمان می آورد دافنه یک «هرجایی» تمام و کمال نیست و تنها یک قربانی دیگر است. شخصیتی که تمام ماهیت وجودی اش وابسته به چند خط فیلمنامه است و اگر زبانی برای دفاع از خود داشت فریاد می زد که با چه اجازه ای او و منزلت زنانگی اش را وارد ارتشی از زنان «هرجایی» کرده اند؟ موضوع بدتر دیگر شکسته شدن چنین تابو هاییست. شاید اگر «دافنه» را در فیلمی درام مشاهده می کردیم نیازی به نوشتن چنین چیز هایی نبود ولی برای از بین بردن قداست یک امر اخلاقی کافیست آن را خنده دار جلوه دهید. «Daphne» محصول سال 2017 است و حدس بزنید ژانر آن چیست؟ درست حدس زدید. با مشاهده ی تریلر فیلم شعار آن را می بینیم که می گوید «خویشتن» سخت ترین چیزیست که انسان می تواند پیدا کند. شخصیت دافنه به راستی چه چیزی را پیدا کرده است؟ آیا آن چه به آن تن می دهد چیزی جز بی بند و باریست؟ اگر هدف چنین چیزیست، سینمای امروز می تواند با افتخار فریاد بزند که در یک چیز «اولین» است و آن هرزگی و بی بند و باریست و این مسئله نمی تواند دلیلی زیبا برای خندیدن در قرن 21 باشد که اگر خلاف آن باشد باید به خیلی چیز ها از جمله انسانیت شک کرد.

  29 سپتامبر 2017 منتظر اکران فیلم Daphne باشید.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید