news-background
news-background

۱۳ فیلمی که ثابت می‌کنند نباید به دولت‌ها اعتماد کرد

 

نبرد با ویروس کرونا همچنان در اغلب نقاط دنیا ادامه دارد، خیابان‌ها در بعضی کشورها هنوز مملو از معترضین به تبعیض نژادی، خشونت پلیس، و یا بی‌عدالتی است، یکی از بزرگ‌ترین ناوهای خیلج فارس زیر آب رفت، اما مناظره‌های انتخاباتی به قوت خود باقی است.

در طول یکی دو سال گذشته، دنیا تصاویر سورئالی را از تلویزیون شاهد بود. از بند آمدن نفس «جورج فلوید» زیر زانوی یک مأمور پلیس گرفته تا عکس انداختن «دونالد ترامپ» با انجیل، حمله حامیان او به ساختمان کنگره تا حوادث خونین داخلی آبان ۹۸ و اصابت موشک به هواپیما و جان دادن انسان‌های بی‌گناه، و در نهایت ترور پهبادی دومین مقام سیاسی ایران.

نظرسنجی‌های داخلی و خارجی نشان می‌دهد که اعتماد به دولت‌ها به پایین‌ترین حد خود در تاریخ رسیده، سقوطی که در ایالات متحده از نیم قرن پیش و با همزمان شدن جنبش‌های حقوق شهروندی و جنگ ویتنام آغاز شد. در داخل نیز بخش زیادی از جامعه امیدش را از دولت بریده و تنها نظاره‌گر سناریوی به نظر از-پیش-تعیین‌-شده انتخابات ریاست جمهوری است.

این بی‌اعتمادی از مدت‌ها قبل در سینما به تصویر کشیده شده است. هالیوود، به‌ویژه از ابتدای دهه ۱۹۶۰ دولت ایالات متحده و دستگاه‌های اطلاعاتی‌اش را فاسد و شیطانی معرفی کرده. منتقدین بعضی از بدبینانه‌ترین فیلم‌های تریلر و درام‌های جاسوسی پنجاه سال گذشته را خیالی یا چیزی بیش از سرگرمی نمی‌دانستند. اما حتی عجیب‌ترین این فیلم‌ها رگه‌هایی از حقیقت دارند. شک عمیق آن‌ها از دستگاه‌های قدرت ریشه در رسوایی‌های سیاسی واقعی، یا دست داشت دولت‌ها در ترورها و جنگ‌های فراسوی مرزهای داخلی دارد. در ادامه فهرستی از بهترین آثار سینمایی آورده شده که «آتلانتیک» بر اساس سال انتشار تهیه کرده است.

کاندیدای منچوری (The Manchurian Candidate 1962) جان فرانکنهایمر/( The Manchurian Candidate 2004) جاناتان دمی

فیلم «جان فرانکنهایمر» در سال ۱۹۶۲ شاهکاری در مورد بدبینی‌های «جنگ سرد» است، جایی که «ریموند شا» با بازی «لارنس هاروی» قهرمان ارتش شست‌وشوی مغزی داده شده تا به یک مأمور مخفی شوروی تبدیل شود. جسارت داستان، ابراز انزجاری آشکار است به سیاست‌های همیشگی آمریکا. در نسخه سال ۲۰۰۴ این فیلم به کارگردانی «جاناتان دمی»، «دنزل واشینگتن» نقش عضو سابق ارتش ایالات متحده را بازی می‌کند که در «جنگ خلیج» در سال ۱۹۹۱ فرمان حمله سرنوشت‌سازی را صادر و مدال افتخار دریافت کرده. «لیو شرایبر» در نقش «ریموند شا»، و «مریل استریپ» در نقش مادر بی‌رحمش «النور شا» بازی کرده‌اند. پیام اصلی فیلم این است که ذهن مردم آمریکا به راحتی با قهرمان‌سازی‌های نظامی به انحراف می‌رود.

هفت روز در ماه مه (Seven Days In May 1964) جان فرانکنهایمر

«هفت روز در ماه مه» فیلم بعدی فرانکنهایمر بلافاصه پس از «کاندیدای منچوری» بود و همان احساس عمیق بی‌اعتمادی در لایه‌های مختلف دولت در آن موج می‌زد. اما جنبه علمی-تخیلی شست‌وشوی مغزی، جای خود را به طرح توطئه‌ای به رهبری ژنرالی کاریزماتیک با بازی «برت لنکستر» داده است. «فردریک مارچ» در این فیلم نقش رئیس جمهوری را بازی می‌کند که قصد دارد با شوروی به توافق هسته‌ای برسد. «کرک داگلاس» دیگر بازیگر فیلم در نقش یکی از کارکنان پنتاگون است که توطئه را کشف و سعی می‌کند در طول یک هفته دیوانه‌وار آن را افشا کند.

زد (Z 1969) کوستا گاوراس

«زد» که شاید یکی از بهترین و ماندگارترین تریلرهای سیاسی تاریخ سینما باشد، تحت شرایطی خاص به تولید رسید و گروهی نظامی که از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۴ بر یونان حکمرانی کردند را هجو کرد. اما دولتی که کوستا گاوراس در فیلمش ترسیم می‌کند برای مخاطبین سراسر دنیا قابل درک است، چرا که در اوج جنگ ویتنام و پس از شکل‌گیری اولین موج اعتراضات سال ۱۹۷۸ بیرون آمد. داستان فیلم در مورد دادرسی با بازی «ژان-لویی ترنتینیان» است که پیرامون ترور سیاستمداری از جناح چپ تحقیق می‌کند، هرچند که پلیس اصرار دارد این مرد در یک سانحه رانندگی کشته شده. دادرس سرانجام موفق می‌شود ارتکاب قتل را ثابت کند، اما آن موفقیت در صحنه بی‌مانند پایانی با حکم دادگاه بی‌اثر می‌شود، صحنه‌ای که در عین مضحک بودن غم‌انگیز است و تصویری تراژیک از عملکرد قانون در یک حکومت استبدادی را ارائه می‌کند.

دید پارالکسی (The Parallax View 1974) آلن جی. پاکولا

این فیلم دومین قسمت از «سه‌گانه پارانویا» پاکولا، در کنار «کلوت» (Klute) که داستانی در مورد افراد مفقود شده بازگو می‌کند، و «همه مردان رئیس جمهور» (All the President’s Men) که رسوایی واترگیت را شرح می‌دهد است. «دید پارالکسی» طغیان‌آمیزترین و هیجان‌انگیزترین فیلم سه‌گانه است، اما ریشه در ترسی دارد که در دهه ۱۹۷۰ سیاست‌های آمریکا را احاطه کرده بود. فیلم با ترور یک نامزد ریاست جمهوری در بالای «برج اسپیس نیدل» سیاتل آغاز می‌شود؛ کمیسیون کنگره به سرعت حکم صادر می‌کند که این ترور به گروه خاصی مرتبط نبوده اما یک ژورنالیست با بازی «وارن بیتی» دخالت شرکت مرموزی به نام «پارالکس» با ترور را کشف می‌کند. اتفاقات هولناک در پی هم می‌آیند، اما هترین بخش فیلم پاکولا فیلمبرداری «گوردون ویلیس» با لنز واید است که ارعاب را به دفاتر و تالارهای خالی شرکت می‌کشاند که بیتی در آن‌ها حرکت می‌کند و در حالی که به مأمورین عادی پارالکس نزدیک می‌شود سعی دارد گیر نیفتد.

 

مکالمه (The Conversation 1974) فرانسیس فورد کاپولا

دنیای فیلم «فرانسیس فورد کاپولا» بسته و نامرتب است. «هری کال» با بازی «جین هکمن» یک کمپانی شنود را از خانه محافظت‌شده‌اش با درهای سه-قفله-شده و دزدگیر در سان فرانسیسکو می‌چرخاند. سپس مکالمه زوجی را می‌شنود که در مورد ترس به قتل رسیدن بحث می‌کنند. هری که به مشتری‌اش مشکوک شده، غرق در وسواس و بی‌اعتمادی، می‌کوشد معنای حقیقی آنچه شنیده است را کشف کند. فیلم کاپولا تصویر بی‌نقصی ارائه می‌دهد از تشویش ایجاد شده از افزایش شنود که در سال استعفای «ریچارد نیکسون» در پی رسوایی واترگیت عرضه شد. این فیلم حتی ممکن اسب بهتر از فیلم دیگر کاپولا که در سال ۱۹۷۴ ساخته شد باشد: «پدرخوانده ۲».

سه روز کرکس (Three Days of the Condor 1975) سیدنی پولاک

«رابرت ردفورد» وقتی در این فیلم نقش‌آفرینی کرد در اوج دوران بازیگری خود بود. «سه روز کرکس» میان فیلم‌هایی چون «نیش» (The Sting) و «همه مردان رئیس جمهور» بیرون آمد. ظاهر تمام-آمریکایی او در این تریلر پرهیاهو برای نقش یک تحلیل‌گر سازمان سیا به نام «جوزف ترنر» به کار گرفته شد که وقتی دفترش بنا به دلایل نامعلوم به گلوله بسته می‌شود، پا به فرار می‌گذارد. این مأمور عادی، درگیر توطئه‌ای دولتی شده که به سختی از آن سر در می‌آورد؛ «مکس فون سیدو» نقش یک آدمکش حرفه‌ای اروپایی را بازی می‌کند که از سوی سیا استخدام شده تا جوزف را به قتل برساند. هرچند فیلمنامه هالیوودی این فیلم ممکن است مضحک به نظر برسد، اما معرفی دست‌نشاندگان اطلاعاتی به عنوان دشمن در آن سال به آثار استودیویی جریان اصلی راه پیدا کرد.

ماراتن من (Marathon Man 1976) جان شلسینجر

بسیاری از قهرمانان فیلم‌های جاسوسی دهه ۱۹۷۰ آدم‌های عادی فروغلطیده در عوالمی‌اند که نمی‌شناسند. هالیوود در این دهه به جای کابوی‌ها، سربازها و پلیس‌ها، به ژورنالیست‌ها و دانشجویانی چون «لوی» با بازی «داستین هافمن» قهرمان «مارتن من» روی آورد. هافمن در این فیلم نقش دانشجوی دکترای تاریخ را بازی می‌کند که پرونده یک جنایت‌کار جنگی نازی با بازی «لارنس اولیویه» که تحت محافظت مأمورین مخفی دولت است، توجه‌اش را جلب می‌کند. فیلم شلسینجر نبردی پرتنش از سبک‌های بازیگری است که هافمن را از «هالیوود جدید» در مقابل الیویه اسطوره تئاتر سنتی قرار داده. اما از سوی دیگر اثری است صریح و بی‌رحم که صحنه شکنجه‌اش هنوز در یادها باقی مانده.

 

انفجار (Blow Out 1981) برایان دی پالما

تریلر فاخر دیگر آمریکایی پیرامون مهندسی صدا فیلم «انفجار» است که داستان‌سرایی بدبینانه‌اش حتی رعب‌آورتر و پرکشمکش‌تر است. «جان تراولتا» در این فیلم نقش «جک تری» را بازی می‌کند، متخصص جلوه‌های صوتی سینما که تصادفاً یک ترور سیاسی را ضبط می‌کند. همچنانکه جک در حال بررسی صدای پس‌زمینه است، توطئه‌ای برای ترور یک نامزد ریاست جمهوری را کشف می‌کند و با دقت تمام لایه‌های مختلف صدا را کند و کاو می‌کند تا قطعات پازل این جنایت را کنار هم بچیند. وسواس و نظارت همواره از علایق دی پالما به عنوان یک فیلمساز بوده است؛ او از دوربینش به عنوان یک شخصیت فعال استفاده می‌کند و سعی دارد مخاطبش را با میزان بی‌سابقه‌ای از وویریسم آزار دهد. «انفجار» داستانی منطبق بر همین سبک فیلمسازی روایت می‌کند، و به اوجی می‌رسد که فیلم را در سال ۱۹۸۱ به یک شکست تجاری بدل می‌سازد، اما ستایش منتقدین را برمی‌انگیزد.

نیکسون (Nixon 1995) الیور استون

استون در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۹۰ پیشتاز بی‌اعتمادی به دولت آمریکا بود، و فیلم‌های پربیننده و پرسروصدایی چون «جوخه» (Platoon)، «متولد چهارم ژوئیه» (Born on the Fourth of July) و «جی‌اف‌کی» (JFK) را ساخت که همگی وضع موجود را استهزا می‌کردند. اما شاید بهترین موضوع برای فیلمسازی جسورانه و پرخاشگرانه او «ریچارد نیکسون» بود که زندگی‌اش را در قالب یک فیلم سه ساعته حماسی ترسیم کرد. «آنتونی هاپکینز» شباهت ظاهری چندانی با رئیس جمهوری که بازی می‌کرد نداشت، اما تقلید او شگفت‌آور بود و تعلیقی آفرید که آن مرد را پشت درهای بسته نشان می‌داد. این فیلم استون، همانند دیگر آثارش با جزئیات تاریخی سر و کاری ندارد، و بیشتر شبیه به یک اپراست تا یک مستند. اما برای شخصیتی چون نیکسون که پرسونای عبوس او که در تضاد بود با تکیه او بر ارعاب و فریب در پشت پرده برای ماندن در قدرت، درست به نظر می‌رسد.

قدرت مطلق (Absolute Power 1997) کلینت ایستوود

سرخوردگی در دهه ۱۹۷۰ پیرامون «جنگ ویتنام»، فرونشانی اعتراضات دانشجویی، و بدگمانی به دستگاهای اطلاعاتی بود. اما در دهه ۹۰، اغلب موضوع رسوایی‌های جنسی و اخلاقی اهمیت بیشتری پیدا می‌کرد، به‌ویژه آن‌هایی که با کاخ سفید کلینتون مرتبط بودند. تریلر هجوآمیز ایستوود ستارگان پرشماری مانند «جین هکمن»، «اد هریس» و «لورا لینی» را داشت و داستانی وحشت‌آور: سارقی با بازی ایستوود وارد عمارتی می‌شود و تصادفاً می‌بیند که رئیس جمهور زنی را به قتل می‌رساند که مخفیانه با او در ارتباط است. داستان از آن نقطه به بعد دچار تلاطم حتی بیشتری می‌شود، اما همه این جزئیات با هوشیاری منحصربه‌فرد ایستوود در فیلمسازی به آگاهی مخاطب می‌رسد.

سگ را بجنبان (Wag the Dog 1997) بری لوینسون

شاید تنها کمدی این فهرست «سگ را بجنبان» باشد. فریب رسانه‌ای که با گذشت هر سال قابل‌درک‌تر می‌شود، در این فیلم به شکل ترسناکی ارائه شده است. «کنراد بری» با بازی «رابرت دنیرو» که استخدام شده تا حواس رسانه‌ها را از رسوایی جنسی متوجه رئیس جمهور پرت کند، یک تهیه‌کننده هالیوودی به نام «استنلی ماتس» با بازی «داستین هافمن» را به خدمت می‌گیرد تا جنگی غیرواقعی با آلبانی به راه بیندازد و تصاویری ساختگی از تلویزیون پخش کند و احساس وطن‌پرستی را در مردم برانگیزد. بخش‌های زیادی از فیلم شباهت‌های میان ذغل‌بازی‌های سیاسی کنراد و تبلیغات پرسروصدای بصری استنلی را می‌نمایاند، اما در لحظات پایانی مسیر تاریکی برمی‌گزیند و لحنش را با موفقیت تغییر می‌دهد، در حالی که نشان می‌دهد دولت‌ها برای محافظت از تصویر خود حاضرند تا کجا پیش بروند.

پرونده‌های مجهول (The X-Files 1998) راب بومن

هر بحثی پیرامون تریلرهای سیاسی بدون نام بردن از «پرونده‌های مجهول» ناقص است. این سریال تلویزیونی استادانه که در دهه ۹۰ روی ایر رفت، تمامی تئوری‌های توطئه مهم‌تر چهار دهه پیش‌تر از خود را با هم ترکیب می‌کند و به شکل یک درام هفتگی جذاب ارائه می‌دهد. ربوده‌شدن توسط بیگانگان فضایی، ترور رؤسای جمهور، همکاری با نازی‌ها، جاسوسی گسترده از همه مردم زمین – و بر روی همه این پرونده‌ها مأمورین اف‌بی‌آی سمج، مالدر (دیوید دوکاونی) و اسکالی (جیلین اندرسون) تحقیق می‌کنند، هرچند که معمولاً هویت‌های ناشناخته از لایه‌های بالای قدرت کارشان را بی‌نتیجه می‌گذارند. نسخه سینمایی بومن دقیقاً منطبق بر وقایع سریال است، اما تریلری بی‌نظیر است که دنیای مستقل خودش را می‌سازد و همان فضای بی‌اعتمادی حاکم بر سریال را بازآفرینی می‌کند.

دشمن ملت (Enemy of the State 1998) تونی اسکات

«ویل اسمیت» ستاره دهه ۹۰ هالیوود در فیلم «دشمن ملت» به درستی در کنار «جین هکمن» قرار داده شده که در طول چند دهه در چندین تریلر سیاسی بازی کرده بود. این فیلم داستانی آشنا روایت می‌کند – ترور یک سیاستمدار که دستگاه‌های نظارتی شواهدی از آن موجود است، دولت که برای پوشاندنش اقدامات خونینی مرتکب شده، یک وکیل درستکار به نام «رابرت کلیتون دین» با بازی اسمیت را مقابل خود می‌بیند. اما اسکات برای نمایش این داستان فیلم را پر از اکشن‌های اغراق‌آمیز و گوش‌خراش، با صحنه‌های تیراندازی بسیار و جلوه‌های بصری افراطی می‌کند. بذر بی‌اعتمادی همچنان در فیلم وجود دارد، اما به شکلی ترجمه شده که در هر زمان می‌تواند یک افتتاحیه پرفروش را رقم بزند.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید