news-background
news-background

بیلی وایلدر: از یک ژورنالیست بی‌نوای اتریشی تا فوق‌ستاره‌ای هالیوودی

در یکی از صحنه‌های «بعضی‌ها داغش را دوست دارند» (Some Like It Hot) که معروف‌ترین فیلم «بیلی وایلدر» است، «مرلین مونرو» در کنار ایستگاه راه‌آهن شیکاگو قدم می‌زند و «جک لمون» و «تونی کورتیسن» را شگفت‌زده می‌کند.

تا امروز، کمتر کسی میان این صحنه و تجارب شخصی وایلدر به عنوان یک ژورنالیست جوان اتریشی ارتباطی کشف کرده بود. اما در چند هفته‌ی آینده، اولین مجموعه از آثار ژورنالیستی منتشر شده توسط وایلدر فاش خواهد کرد که چگونه اولین نوشته‌های او بر این صحنه‌های به‌یادماندنی، شخصیت‌ها و داستان‌هایی که بعد‌ها به فیلمنامه‌هایی چون «آپارتمان» (The Apartment) و «بلوار سان‌ست» (Sunset Boulevard) تبدیل شد، تأثیرگذار بوده‌اند و آن‌ها را شکل داده‌اند.

در کتاب «بیلی وایلدر در مورد اشتغال» (Billy Wilder on Assignment)، آثار ژورنالیستی والدر آلمانی زبان که در نشریات اتریشی و آلمانی منتشر شدند گردآوری و برای اولین بار به زبان انگلیسی برگردانده شده‌اند.

برای مثال، گروه تماماً زنانه‌ی موسیقی که در فیلم «بعضی‌ها داغش را دوست دارند» ظاهر می‌شود شباهت زیادی به گروه رقص معروف «تیلر گرلز» دارد که وایلدر در سال ۱۹۲۶ و در سن ۱۹ سالگی در موردشان نوشته بود:‌ «امروز صبح ۳۴ پای اغواکننده از قطار سریع‌السیر برلین که به ایستگاه وست‌بانهوف رسید بیرون آمد.» این نوشته به نظر یک راست به فیلمنامه راه پیدا کرده‌اند. «آن اندام‌ها، آن پاها...»

دیگر مقاله‌ی وایلدر که در یکی از مجلات ادبی آلمان در سال ۱۹۲۹ منتشر شد، یک پروفایل انتقاد‌آمیز از رفتار «اریش فن اشتروهایم» کارگردان فیلم‌های صامت است. او در این مقاله از بازی «گلوریا سوانسون» در فیلم «شهبانو کلی» (Queen Kelly) می‌گوید و کارگردان را «مردی که عاشق بیزار بودن از او هستیم» توصیف می‌کند.

بعدها، وایلدر برای فیلم «بلوار سان‌ست» هم فن اشتروهایم و هم سوانسون را انتخاب کرد – سوانسون در نقش ستاره‌ی فراموش‌شده‌ی فیلم‌های صامت و ون اشتروهایم در نقش کارگردان سابقاً موفق فیلم‌های صامت که حالا به یک پیش‌خدمت تبدیل شده. در مقطعی از فیلم مخاطبین می‌بینند که سوانسون در حال دیدن فیلم «شهبانو کلی» است.

«نوآح آیزنبرگ» استاد دانشگاه آستین تگزاس و ویراستار کتاب می‌گوید: «به نظر من در بسیاری از اولین مقالات او، می‌توانید منشأ بسیاری از ایده‌هایی که بعدها شکل گرفته‌اند را ببینید. و گذشته از آن، می‌توانید آنچه که از یک فیلم به کارگردانی «بیلی وایلدر» انتظار دارید را ببینید: درام و کمدی، همه‌ی آن بذله‌گویی‌های درخشان، آن دلربایی، آن شوخ‌طبعی و طعنه‌های نیش‌دار. بسیاری از این خصوصیات را در مقالاتی که از ۱۹ تا بیست و چند سالگی نوشته می‌توان به روشنی دید.»

آیزنبرگ معتقد است که ژورنالیسم وایلدر نشان می‌دهد که او متولد شده تا سرگرم کند: «حتی در مقالات بسیار کوتاهش می‌توان دید که اشتیاقی برای سرگرم کردن و حتی سردرگم کردن خواننده‌اش وجود دارد.»

«شلی فریش» مترجم این مجموعه می‌گوید این مقالات مانند فیلم جدیدی از وایلدر است که به‌تازگی کشف کرده: «بسیاری از چیزهایی که در فیلم‌های وایلدر می‌بینیم به نظر اساس به‌شدت بصری دارند.» او اضافه می‌کند: «[اما] توانایی شگفت‌انگیز او در زنده کردن شخصیت‌ها به عنوان انسان‌های مشتاق و سه بُعدی، در ژورنالیسم او موجود است. در این مقالات می‌بینید که بیلی وایلدر ژورنالیست وضعیت بشر را از تمامی زوایای ممکن بررسی می‌کند و سپس وقتی می‌بینید که فیلم می‌سازد، وضعیت بشری را دوباره از اول به بررسی می‌گذارد – و اساسش را مشاهداتی قرار می‌دهد که در اولین مقالات ژورنالیستی تجربه کرده است. به نظر من بسیار روشن است که او مقالاتش را در ذهن به عنوان ایده‌هایی که قصد داشته بسازد حفظ کرده است.»

در یکی از موفق‌ترین آثار موفق شهودی‌اش، «پیش‌خدمت، یک رقاص لطفاً» (Waiter, A Dancer, Please) تجربه‌ی شخصی وایلدر می‌تواند به طرح داستانی یکی از فیلم‌هایش بدل شود. او می‌نویسد: «جیب‌هایم پر نیست، صورتم اصلاح‌نشده... شکمم آن‌قدر خالی است که به درد آمده و اعصابم خراب. پشت هر دری که صدا می‌کند چهره‌ی کینه‌توزانه‌ی زن صاحب‌خانه است که جیغ و داد می‌کند و قبضی در دستانش است.» او تنها اطراف میدان پوتسدامر پلاتس برلین قدم می‌زند و به دوستی برمی‌خورد که او را به ناهار دعوت می‌کند و به طریقی تشویقش می‌کند که خودش را به عنوان رقاص به استخدام درآورد، هرچند که رقصیدن را بلد نیست.

صبح روز بعد، از او می‌پرسند: «کجا رقصیده‌ای؟» اعتراف می‌کند: «هیچ جا.» پاسخ مضحکی که می‌شنود این است: «آماتور هستید. متوجه شدم.» او را استخدام می‌کنند و به‌سرعت به سالن رقص هتلی می‌برند تا کنار زنان پا‌به‌سن گذاشته و همسر مردان دیگر برقصد و در همین مقطع است که کشف می‌کند از رقصیدن بیزار است – اما گرفتار شده.

وایلدر می‌نویسد: «همان که گردنی دراز داشت اسمم را پرسید، و به اطلاعم رساند حالا که اینجا می‌رقصم قصد دارد بیشتر بیاید.»

آیزنبرگ می‌گوید:‌ «همچون سی‌سی بکستر در فیلم «آپارتمان»، او به اصطلاح عبری کمی شلمیل [یا ابله] است. او معمار بیچارگی خودش است.» او در آثار ژورنالیستی خود تنش میان داراها و ندارها که بعدها در بهترین فیلم‌هایش به تصویر کشیده شدند را با طنزی لطیف می‌کاود.

در این دوران، وایلدر گاهی ماشین تحریرش را گرو می‌گذاشت تا بتواند خوراکی تهیه کند در حالی که منتظر بود دستمزدش را بگیرد. زندگی به این سیاق بعدها در تصمیماتی که به عنوان فیلمساز گرفت تأثیر مستقیم داشت: او آموخته بود که «جذابیت‌های جنسی خریدار دارد» و اینکه اگر می‌تواند مخاطبی را سرگرم کند، می‌تواند اثری را هم بفروشد. او همچون سی‌سی بکستر و دیگر شخصیت‌های فیلم‌هایش می‌دانست «در دنیایی که گاهی بی‌رحم است» چگونه راهش را پیدا کند.

کتاب «بیلی والدر در مورد اشتغال» ۲۷ آوریل در ایالات متحده و ۱ ژوئن در بریتانیا منتشر خواهد شد.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۳۱ فروردین ۱۴۰۰ ۱۴:۲۶

یکی از بهترین فیلمسازان عالم بشریت

نمایش اسپویل