162
7.9
(510.3K)
79
94
فارسی
English
در سال 1986، «ران وودروف» پس از اینکه مطلع می‌شود مبتلا به بیماری ایدز شده، به دنبال راهی است که برای خود و سایر افرادی که از این بیماری رنج می‌برند داروهای مورد نیاز را تهیه کند اما جالب اینجاست که بیشتر داروهای موثر، از طرف سازمان غذا و داروی آمریکا ممنوع اعلام شده‌اند.
ران: من پرستار نمی‌خوام، دکتر لازم دارم. همین الان یه دکتر می‌خوام.
دکتر ایو: خُب، چه کمکی ازم برمیاد؟
ران: خانم شما کَری مگه؟
دکتر ایو: نه، خبر مرگم، دکترم.
ران وودروف: بذارید بهتون یه خبر داغ بدم. هیچ چیز کوفتی تو این دنیا وجود نداره که تو 30 روز، بتونه «ران وودروف» لعنتی رو بکُشه.
بعضی وقتا فک میکنم اونقدر دارم برای زندگی میجنگم
که وقتی برای زندگی کردن ندارم
دکتر ایو: هیچکدوم از این داروها توسط سازمان غذا و داروی آمریکا تایید نشدن.
ران: گور بابای سازمان غذا و دارو. من پام لب گوره. چیه... باید از این بیمارستان شکایت کنم تا دارو بهم بدین؟