251
8.2
(958.7K)
72
75
فارسی
English
ریاضی‌دانی به نام «جان نَش» اعتقاد دارد که هر چیزی در جهان، از یک الگوی خاصی پیروی می‌کند و به دنبال پیدا کردن این الگوها است. او علاقه شدیدی به رمزگشایی نیز دارد و همین موضوع باعث ورود او به دنیایی متفاوت می‌شود.
آلیشیا: می‌خوای بدونی، چی واقعی‌ـه؟ این...(دست نش رو میذاره روی قلبش)
آلیشیا: این واقعی‌ـه.
آلیشیا: خدا حتما یه نقاش‌ـه. وگرنه چرا باید این همه رنگ وجود داشته باشه؟
نَش: ایشون رو می‌بینی؟
دانشجو: بله.
نَش: خُب. من همیشه به آدمهای جدید، مشکوک هستم. حالا که فهمیدم شما واقعی هستید، کی هستید و چه کمکی می‌تونم بکنم؟
نَش: من هنوز چیزهایی می‌بینم که اینجا نیستن. من فقط انتخاب می‌کنم بهشون بها ندم. مثل خوراکی برای ذهن، انتخاب می‌کنم در بعضی ذائقه‌ها افراط نکنم. مثل میل و رغبتی که به الگوها دارم؛ همینطور اشتیاق من به تخیل و رویاپردازی.