امید، باور به تواناییهای بالقوهای است که در زندگی از آنها برخوردار هستیم و بهمراتب قدرتمندتر از آن چیزی است که منِ ترسناک و محدود را به تصویر کشیدهاست؛ درایتی فراگیرتر از آنچه که ذهن متفکر بتواند به آن برسد و عشقی وسیعتر از آنچه که با آن بتوان دایرهی دوستانِ نزدیک را در آغوش کشید. رازی است مدفون در درون ما که در زمان نیاز شدید به آن، همگی منتظر هستیم تا سر از درون برآورد. موهبتی الهی و گنجی بیحد و اندازه است.
«تام هنکس» بازیگری تمامعیار در «Cast Away» است. وی در ابتدا نمونهی بارز یک فرد فعال است و هر چیزی را در ذهن میپروراند تا کنترل زندگی خود را در دست بگیرد. ابتدا در نظر او، زیبایی جزیره، بدون وجود فرهنگ تمدن معنا ندارد؛ کسبوکار، آدمی را در بند میکشد، ولی اقیانوس آرام جنوبی هم بهشت برین نیست. با گذشت زمان، با موقعیت موجود کنار میآید و برای خود زندگی میسازد، اما همچنان از تنهایی خود احساس خطر میکند. او که خود را باور دارد، تصمیم میگیرد با قایقی، خود را از آنجا خلاص کند، تصمیمی غیر منطقی و سرشار از عشق.
وقتی به شهر خود بر میگردد، سخت غافلگیر میشود؛ دیدار با «کِلی» که مدتها منتظر آن است، محقق نمیشود. اما این بازمانده، رازی را کشف کردهاست که کمتر کسی به آن دست مییابد؛ دست یافتن به راز زمان حال، هنری است که جز با کنار گذاشتن توهم خودمهاری و خودرهایی، حاصل نمیشود. در آخر، او دیگر نیازی ندارد که بداند آینده چگونه به نظر میرسد. زمان را رها میکند. رشد فکری در این چهار سال، او را آزادانه، آمادهی یک زندگی متعالی میکند. اکنون عقل و عشق، فقط به سوی آینده پیش میروند.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
SoSima
SoSima
۳۰ دی ۱۴۰۱ ۲۳:۱۸
فيلم معناگرا با بازي عالي تام هنکس
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
amir102030
amir102030
۲۹ تیر ۱۴۰۱ ۰۸:۱۴
امید، باور به تواناییهای بالقوهای است که در زندگی از آنها برخوردار هستیم و بهمراتب قدرتمندتر از آن چیزی است که منِ ترسناک و محدود را به تصویر کشیدهاست؛ درایتی فراگیرتر از آنچه که ذهن متفکر بتواند به آن برسد و عشقی وسیعتر از آنچه که با آن بتوان دایرهی دوستانِ نزدیک را در آغوش کشید. رازی است مدفون در درون ما که در زمان نیاز شدید به آن، همگی منتظر هستیم تا سر از درون برآورد. موهبتی الهی و گنجی بیحد و اندازه است. «تام هنکس» بازیگری تمامعیار در «Cast Away» است. وی در ابتدا نمونهی بارز یک فرد فعال است و هر چیزی را در ذهن میپروراند تا کنترل زندگی خود را در دست بگیرد. ابتدا در نظر او، زیبایی جزیره، بدون وجود فرهنگ تمدن معنا ندارد؛ کسبوکار، آدمی را در بند میکشد، ولی اقیانوس آرام جنوبی هم بهشت برین نیست. با گذشت زمان، با موقعیت موجود کنار میآید و برای خود زندگی میسازد، اما همچنان از تنهایی خود احساس خطر میکند. او که خود را باور دارد، تصمیم میگیرد با قایقی، خود را از آنجا خلاص کند، تصمیمی غیر منطقی و سرشار از عشق. وقتی به شهر خود بر میگردد، سخت غافلگیر میشود؛ دیدار با «کِلی» که مدتها منتظر آن است، محقق نمیشود. اما این بازمانده، رازی را کشف کردهاست که کمتر کسی به آن دست مییابد؛ دست یافتن به راز زمان حال، هنری است که جز با کنار گذاشتن توهم خودمهاری و خودرهایی، حاصل نمیشود. در آخر، او دیگر نیازی ندارد که بداند آینده چگونه به نظر میرسد. زمان را رها میکند. رشد فکری در این چهار سال، او را آزادانه، آمادهی یک زندگی متعالی میکند. اکنون عقل و عشق، فقط به سوی آینده پیش میروند.
۱
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
shirinamini
shirinamini
۹ تیر ۱۴۰۱ ۱۹:۲۶
دیگه چی از یه فیلم میخواید جز بهترین فیلم های ساخته شدس واقعا اگه کسی ندیده همین الان وقت بزارو ببینش
۲
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Sherman7
Sherman7
۷ تیر ۱۴۰۱ ۰۱:۵۰
فیلم خیلی زیبا و انسانی بود. مثل بقیه فیلم های رابرت زمکیس بازی تام هنکس بی نظیره اینجا و شاید بشه گفت بهترین بازیش توی همین فیلمه.
۲
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Saeed_zahedi
Saeed_zahedi
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۰۲:۲۱
درس اميد و استقامت داشت
۱
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ