به یک سری مسائل امروزه به شکل نمادین اشاره میکنه . ولی مدت 1:50ساعت برای مسائل کلیشه ای و زندگی ماشینی و اثرات مسائل کودکی و آسیبها در زندگی افراد خیلی زیاده .ریتم اول فیلم وصحنه ها بد نیست ولی بعد از آن خیلی ملال آور و کند میشود.وقت در همین دنیای امروزی که فیلم در پی بیان آن است ارزشش بیشتر از دیدن و دنبال کردن این فیلم است. به نظر من به دیدن این فیلم نمی ارزد.
ای کاش جایی آلارم داده بشه که اگه از حدود ۳۰ دقیقه اول فیلم خوشتون نیومدن، اصلا بقیش رو نبینین! چون در نهایت خواهید گفت حیف وقت ( که در کامنتها کم نیست)
اما بعد از این، کار بسیار درخشانی بود. با نیروی احساس به شدت مخاطب رو درگیر میکنه و همزمان کاملا توان فکریش رو به کار میگیره. علیت حوادث وجود داره، اما نه در سطح منطق زندگی روزمره. پس مخاطب میتونه منطق فیلم رو درک کنه و هر لحظه اتفاقات رو در اون منطق پیگیری کنه. پس غریب بودن فیلم به هیچ عنوان به ورطه بیمعنایی نمیافته که خودش کار بسیار سختیه.
در مورد مفهوم، هر بیننده میتونه معنایی رو دریافت کنه، البته با توجه به معیاری که برای معنادهی داره، اما به نظر بدنمندی و از دریچه اون، خویشتن شناسی انسان یه نگاه محوری در این فیلمه. به صورت مفصلتر: الکسیا توان مهربانی و عشق ورزیدن به عنوان معنای انسانیت رو نداره. پس شیفته ماشینه که به عبارتی یه موجود بیروحه. انگار تصادف الکسیا در کودکی اولین جایی بوده که چیزی رو احساس کرده، اما در قالب درد و مرگ. بعد از اون رسما موجودی رباط یا ماشینگونه شده. الکسیا نه تنها با دیگران، بلکه هیچ توانی برای همدلی با خودش هم نداره، اعمالش سادیستیک و مازوخیستیک به صورت همزمانه. اما درام که تحول شخصیت الکسیاست، اون رو به همزیستی با آتشنشان که سمبل نجاته میکشونه. آتشنشان به دنبال فرزندشه پس کور از عشق، الکسیا رو میپذیره و باعث تجربه دوست داشته شدن در الکسیا میشه. این توان درک عشق، رستگاری و نجات انسانه. البته این نوع نگارش در خور فیلمی با این سطح از لایههای پیچیده نمادگرایی و معنادهی نیست، اما صرفا یکی از خوانشهای ابتدایی ممکن برای راهنمایی مخاطبیه که فیلم رو بیمعنا تصور میکنه.
الان این فیلمو واسه بار اول دیدم فیلم به سینمای سمبولیسم تعلق داره. کشتن ادمها نمادی از سقط جنینهای شخصیت اصلی بوده عشق به ماشین نماد مادی گرایی و ترک خوردن پوستش نماد دگردیسی و سکانس آخر که با موسیقی کلیسایی همراهه نماد رستگاری. فیلم پر از این نمادها برای رمزگشاییست. آیا زخم های بدنش به زخم های شکنجه مسیح و بالا رفتن از کانتینر و رقص اش درآخرین شب زندگی اش به عروج مسیح شباهت نداره؟ این دسته از فیلمها رو چند بار باید دید و هر بار به دریافت های تازه ای می رسیم
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
AminNirvana
AminNirvana
۲۰ تیر ۱۴۰۲ ۱۵:۲۱
ارزش دیدن نداره اصلا
۰
۱
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
ir_amir
ir_amir
۴ خرداد ۱۴۰۲ ۲۳:۵۴
به یک سری مسائل امروزه به شکل نمادین اشاره میکنه . ولی مدت 1:50ساعت برای مسائل کلیشه ای و زندگی ماشینی و اثرات مسائل کودکی و آسیبها در زندگی افراد خیلی زیاده .ریتم اول فیلم وصحنه ها بد نیست ولی بعد از آن خیلی ملال آور و کند میشود.وقت در همین دنیای امروزی که فیلم در پی بیان آن است ارزشش بیشتر از دیدن و دنبال کردن این فیلم است. به نظر من به دیدن این فیلم نمی ارزد.
۰
۱
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
milad_72
milad_72
۱۹ شهریور ۱۴۰۱ ۰۰:۵۲
ای کاش جایی آلارم داده بشه که اگه از حدود ۳۰ دقیقه اول فیلم خوشتون نیومدن، اصلا بقیش رو نبینین! چون در نهایت خواهید گفت حیف وقت ( که در کامنتها کم نیست) اما بعد از این، کار بسیار درخشانی بود. با نیروی احساس به شدت مخاطب رو درگیر میکنه و همزمان کاملا توان فکریش رو به کار میگیره. علیت حوادث وجود داره، اما نه در سطح منطق زندگی روزمره. پس مخاطب میتونه منطق فیلم رو درک کنه و هر لحظه اتفاقات رو در اون منطق پیگیری کنه. پس غریب بودن فیلم به هیچ عنوان به ورطه بیمعنایی نمیافته که خودش کار بسیار سختیه. در مورد مفهوم، هر بیننده میتونه معنایی رو دریافت کنه، البته با توجه به معیاری که برای معنادهی داره، اما به نظر بدنمندی و از دریچه اون، خویشتن شناسی انسان یه نگاه محوری در این فیلمه. به صورت مفصلتر: الکسیا توان مهربانی و عشق ورزیدن به عنوان معنای انسانیت رو نداره. پس شیفته ماشینه که به عبارتی یه موجود بیروحه. انگار تصادف الکسیا در کودکی اولین جایی بوده که چیزی رو احساس کرده، اما در قالب درد و مرگ. بعد از اون رسما موجودی رباط یا ماشینگونه شده. الکسیا نه تنها با دیگران، بلکه هیچ توانی برای همدلی با خودش هم نداره، اعمالش سادیستیک و مازوخیستیک به صورت همزمانه. اما درام که تحول شخصیت الکسیاست، اون رو به همزیستی با آتشنشان که سمبل نجاته میکشونه. آتشنشان به دنبال فرزندشه پس کور از عشق، الکسیا رو میپذیره و باعث تجربه دوست داشته شدن در الکسیا میشه. این توان درک عشق، رستگاری و نجات انسانه. البته این نوع نگارش در خور فیلمی با این سطح از لایههای پیچیده نمادگرایی و معنادهی نیست، اما صرفا یکی از خوانشهای ابتدایی ممکن برای راهنمایی مخاطبیه که فیلم رو بیمعنا تصور میکنه.
۳
۱
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
sohrabjavid
sohrabjavid
۱ تیر ۱۴۰۱ ۰۱:۴۴
الان این فیلمو واسه بار اول دیدم فیلم به سینمای سمبولیسم تعلق داره. کشتن ادمها نمادی از سقط جنینهای شخصیت اصلی بوده عشق به ماشین نماد مادی گرایی و ترک خوردن پوستش نماد دگردیسی و سکانس آخر که با موسیقی کلیسایی همراهه نماد رستگاری. فیلم پر از این نمادها برای رمزگشاییست. آیا زخم های بدنش به زخم های شکنجه مسیح و بالا رفتن از کانتینر و رقص اش درآخرین شب زندگی اش به عروج مسیح شباهت نداره؟ این دسته از فیلمها رو چند بار باید دید و هر بار به دریافت های تازه ای می رسیم
۲
۳
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
joghdii
joghdii
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ ۱۸:۴۹
اسلشره؟
۰
۱
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ