سال ۱۹۴۴، «ژولی ین کوئنتین» دوازده ساله (مانس) به یک مدرسه ی شبانه روزی کاتولیک ها، نزد فونتن بلو می رود و خیلی زود با دانش آموز جدیدی به نام «ژان بونه» (فژتو) دوست می شود. «پدر ژان» (موریه – ژنو)، مدیر مدرسه، سه پسر بچه ی یهودی را میان شاگردان مدرسه پنهان کرده که یکی از آنان «ژان» است...
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
Majik
Majik
۷ تیر ۱۴۰۲ ۱۸:۵۱
احتمالا بعد از 50 بار دیدن تازه قابل دیدن میشه. بچههایی که حتی فیزیکی هم تفاوت زیادی با هم ندارن که بتونیم به خاطر بسپاریمشون. 30 دقیقه اول رو زوری تحمل کنید!
۰
۱
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Donyaknz
Donyaknz
۱ دی ۱۴۰۱ ۰۰:۰۲
قشنگ بود و دردناک :)
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
pashametal
pashametal
۱۲ آذر ۱۳۹۷ ۱۶:۴۳
این متن رو جایی راجع به این فیلم زیبا خوندم : «بچهها بهترین راز نگهدارها هستند، دوستی را بلدند، دوستیهای کودکی همیشه میماند، به یاد داری خاطره یک روز سرد ژانویه را که دوستت را به خاطر اینکه مثل تو نبود بردند، قبل از اینکه برود، قبل از اینکه مجبور باشد که برود، تمام کتابهایش را به تو داد، و تو تنها کتابی که داشتی را به او دادی، سرباز آلمانی با آن پالتوی بلندش، دستش را کشید و تو نتوانستی کاری کنی، فقط نگاهت کرد و تو دست تکان دادی، و هنوز، بعد از سال ها از آن روز سرد ژانویه، تمام دقایقش را به یاد داری.»
۰
۱
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ