نقل قولها
گِردا: رفتیم قهوه خوردیم و بعدش... بوسیدمش. تجربهی عجیبی بود. انگار داشتم خودمو میبوسیدم.
گِردا: باید «آینار» رو ببینم.
لیلی: لطفا بذار کمکت کنم.
گِردا: به شوهرم نیاز دارم. برو بیارش.
لیلی: نمیتونم.
گِردا: باید با شوهرم حرف بزنم، باید بغلش کنم. بهش احتیاج دارم. نمیشه فقط بیاریش؟ میشه حداقل سعی کنی؟
لیلی: نه، متاسفم.