کسالت مخصوص طبقه ی مرفه نیست...هر انسانی به واسطه ی بهره اش از دون مایگی دچارش میشه...
اما این دون مایگی ریشه اش هویت نوع انسان نیست...ریشش به نظم اشتباه بر پا شده و ماتریکسی هست که ما رو در بر گرفته و جنایات و کثافات کاری و رنج رو در ما بر می انگیزه...ما هممون در عین حال که گمان می کنیم داریم برای اهداف ارزشمند مثل خانه و پول و مهاجرت تلاش می کنیم عمیقا باور داریم اشتباه می کنیم اما می ترسیم به حقیقت اذعان کنیم چون رسوایی به بار میاره و رسوایی باعث انزوا و محرومیت و تنهایی...به همین دلیله که آزادی رو در تنهایی تعریف کردند و گفته ای از هگل هست که میگه:
یا ظهور زرتشت برای نخستین بار نوری در تاریخ پدید آمد که تاریخ مستمر جهان یا آن آغاز گردید
ززتشت با تقسیم بندی جهان به دو نیروی خیر و شر مفهوم آزادی و انتخاب رو برای انسان پدید آورد
و بنابرین ما اگر انتخاب نکنیم آزاد هم نیستیم.
10 از 10 ...
داستانی نمادین از انسان هایی که از مرگ میترسند و برای همین خود را اسیر اشراف گرایی یا اسیر مذهب می کنند تا آن را فراموش کنند ... اما همین اسارت از مرگ برایشان عذاب آورتر میشود تا جایی که آرزوی مرگ به سراغشان می آید یا دست به خودکشی میزنند ...
بونوئل هم طبقه اشراف و هم طبقه مذهبیون را به یک اندازه در این فیلم می زند ...
یه فیلم زیبا و البته عجیب دیگه از لوئیس بونوئل.
داستان فیلم از این قراره که در یک مهمانی افراد حاضر در مهمانی متوجه میشند که به طور مرموزی قادر به ترک مهمانی نیستند. داستان از این بهتر میخواین؟
همانگونه كه دوستان در زير توضيح دادند، مضمون فيلم حول محور اختيار، آزادى، اراده و البته "تفكر" سير ميكنه.
انسانهايي كه خودشون رو تسليم قضا و قدر كرده بودند و از آزادى و ارادشون هيچ بهره اى در جهت بهبود وضعيت موجود نميبردن در مقايسه با حيواناتى كه آزادانه به اين سو و آن سو ميرفتند ولى بدون اراده و تفكر.
اين برداشت رو به بيننده ميده كه اگر ميخواى آزادتر باشى و كمتر تسليم قضا و قدر بشى بايد اول قدرت درك و تفكرت رو وسعت بدى (همون طنابى رو كه دوستمون در زير اشاره كرد بلندتر كنى!) تا محيط أطراف بر تو غلبه نكنه.
به قول اسپينوزا "انگشت دست در يه محدوده اى ميتونه حركت كنه و اختيار اين رو نداره كه از دست جدا بشه"، و انسان اگر به تفكر و شناختش عمق نده در همين اسارت باقى ميمونه.
همچنين دو محيط اشاره شده در فيلم، "مهمانى" به عنوان مرجع نعمتهاى دنيوى و "كليسا" به عنوان مرجع ايمان به خداوند، اگر بدون تفكر و كوركورانه باشه ثمره اى جز اسارت انسان را به همراه نخواهد داشت كه انسان، در نهايت فلاكت؛ قدرت رهايى خود از آن را نخواهد داشت.
دیدگاه شما کامله و من این جمله رو اضافه می کنم که تکرار سه سکانس با اندکی تفاوت(ورود مهمانان به خانه،صحبت ادموندو سر میز شام و معرفی دو دوست توسط البرتو) حاکی از اونه که در این طبقه به اصطلاح مرفه(بورژوازی) یک چیز همیشگیه : تکرار تکرار تکرار.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
sorajax
sorajax
۱۵ شهریور ۱۴۰۱ ۰۹:۴۷
کسالت مخصوص طبقه ی مرفه نیست...هر انسانی به واسطه ی بهره اش از دون مایگی دچارش میشه... اما این دون مایگی ریشه اش هویت نوع انسان نیست...ریشش به نظم اشتباه بر پا شده و ماتریکسی هست که ما رو در بر گرفته و جنایات و کثافات کاری و رنج رو در ما بر می انگیزه...ما هممون در عین حال که گمان می کنیم داریم برای اهداف ارزشمند مثل خانه و پول و مهاجرت تلاش می کنیم عمیقا باور داریم اشتباه می کنیم اما می ترسیم به حقیقت اذعان کنیم چون رسوایی به بار میاره و رسوایی باعث انزوا و محرومیت و تنهایی...به همین دلیله که آزادی رو در تنهایی تعریف کردند و گفته ای از هگل هست که میگه: یا ظهور زرتشت برای نخستین بار نوری در تاریخ پدید آمد که تاریخ مستمر جهان یا آن آغاز گردید ززتشت با تقسیم بندی جهان به دو نیروی خیر و شر مفهوم آزادی و انتخاب رو برای انسان پدید آورد و بنابرین ما اگر انتخاب نکنیم آزاد هم نیستیم.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
mehran69
mehran69
۲۸ خرداد ۱۴۰۱ ۱۷:۵۲
10 از 10 ... داستانی نمادین از انسان هایی که از مرگ میترسند و برای همین خود را اسیر اشراف گرایی یا اسیر مذهب می کنند تا آن را فراموش کنند ... اما همین اسارت از مرگ برایشان عذاب آورتر میشود تا جایی که آرزوی مرگ به سراغشان می آید یا دست به خودکشی میزنند ... بونوئل هم طبقه اشراف و هم طبقه مذهبیون را به یک اندازه در این فیلم می زند ...
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
ardavan11
ardavan11
۲۶ فروردین ۱۴۰۱ ۲۰:۴۷
در یک کلام شاهکار! فیلمی که هم در زمان دیدنش به خاطر داستانش یک لحظه پلک نمیزنی و بعد از فیلم هم تا مدت ها درگیرشی
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
MercrooFA
MercrooFA
۱۵ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۹
یه فیلم زیبا و البته عجیب دیگه از لوئیس بونوئل. داستان فیلم از این قراره که در یک مهمانی افراد حاضر در مهمانی متوجه میشند که به طور مرموزی قادر به ترک مهمانی نیستند. داستان از این بهتر میخواین؟
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
joseph.s
joseph.s
۲۶ تیر ۱۳۹۹ ۲۱:۴۰
همانگونه كه دوستان در زير توضيح دادند، مضمون فيلم حول محور اختيار، آزادى، اراده و البته "تفكر" سير ميكنه. انسانهايي كه خودشون رو تسليم قضا و قدر كرده بودند و از آزادى و ارادشون هيچ بهره اى در جهت بهبود وضعيت موجود نميبردن در مقايسه با حيواناتى كه آزادانه به اين سو و آن سو ميرفتند ولى بدون اراده و تفكر. اين برداشت رو به بيننده ميده كه اگر ميخواى آزادتر باشى و كمتر تسليم قضا و قدر بشى بايد اول قدرت درك و تفكرت رو وسعت بدى (همون طنابى رو كه دوستمون در زير اشاره كرد بلندتر كنى!) تا محيط أطراف بر تو غلبه نكنه. به قول اسپينوزا "انگشت دست در يه محدوده اى ميتونه حركت كنه و اختيار اين رو نداره كه از دست جدا بشه"، و انسان اگر به تفكر و شناختش عمق نده در همين اسارت باقى ميمونه. همچنين دو محيط اشاره شده در فيلم، "مهمانى" به عنوان مرجع نعمتهاى دنيوى و "كليسا" به عنوان مرجع ايمان به خداوند، اگر بدون تفكر و كوركورانه باشه ثمره اى جز اسارت انسان را به همراه نخواهد داشت كه انسان، در نهايت فلاكت؛ قدرت رهايى خود از آن را نخواهد داشت.
sorajax
sorajax
۱۵ شهریور ۱۴۰۱ ۰۹:۳۶
اراده ی حیات مخصوص انسان نیست و حیوانات هم دارند....اونا حتی میتونن درک کنند فقط مثل ما زبان و قواعد دستوری ندارند تا توهم بسازند
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
sssaberrr
sssaberrr
۲۹ فروردین ۱۴۰۰ ۱۸:۴۴
دیدگاه شما کامله و من این جمله رو اضافه می کنم که تکرار سه سکانس با اندکی تفاوت(ورود مهمانان به خانه،صحبت ادموندو سر میز شام و معرفی دو دوست توسط البرتو) حاکی از اونه که در این طبقه به اصطلاح مرفه(بورژوازی) یک چیز همیشگیه : تکرار تکرار تکرار.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ