۱۴۰۱ فروردین ۲۰ ۱۹:۰۰ فیلم خوب شروع میشه با نحوه آماده شدن یکی برای قربانی شدن و دیگری برای دوئل تا حد مرگ اما رها میشه 1. فیلمنامه: اول از همه با اپیزودیک کردن این فیلمنامه فلاش بک دیگه معنایی نداره برای اپیزودیک کردن باید فیلمنامه رو کدگذاری کنی که اپیزود به اپیزود به نقطه اشتراک نزدیک بشی که در کمال تعجب در اپیزود دوم به نقطه میرسی و بخش سوم عملا کپیه بخش دومه و حتی تجاوز از دیدگاه مارگاریت رو هم عین بخش دوم نشون میده و تفاوت اپیزود 2 و 3 کفش های مارگاریته که چطوری از پاش درمیاد. پس به این دلیل که برآیند سه اپیزود برای دوئل در نمیاد و عملا دوئل از اپیزود دوم علنی میشه و به سومین اپیزود کشیده نمیشه، اپیزود کردن فیلمنامه با فلاش بک اولیه اشتباهه. نکته بعدی در فیلمنامه تکرار مکررات به شیوه عذاب آوره که چیزی حدود 30 الی 40 دقیقه فیلمو پر کرده. 2. داستان: 2_1. تجاوز: به مارگاریت تجاوز شده در صورت دروغ بودن ادعاش میسوزه، ایده خوبیه اما تعلیق سوختن در میاد؟ صرف گرفتن مدیوم شات از دوئل و کلوزآپ از مارگاریت حس منتقل نمیشه. اعتراف گیری ژان از ژاک در میدان و قاطعیت ژاک در پاسخگویی اینجوری تلقی میشه که شاید تجاوزی صورت نگرفته و اصل دوئل رو یجورایی میخواد زیر سوال ببره. 2_2. واقعیت یا حقیقت؟: «واقعیت از حقیقت جداست». در طول فیلم تو با حقیقت نسبی مواجهی اما واقعیت برات عیان نمیشه. در بخش اول حقیقتی در کار نیست چرا که ژان گزارشی از حقیقت رو داره بازگو میکنه پس عنوان کلمه truth برای بخش اول اشتباهه نکته مهم دیگه داستان از دید مارگاریته که توی عنوان اپیزود سوم کلمه truth دیرتر محو میشه و کارگردان میخواد بگه که حقیقت اینه و دو اپیزود قبلی دروغه!؟ پس هدف از اپیزود اول و دوم چیه؟ 3. ژان (مت دیمون): چرا شخصیت ژان در نمیاد؟ ژان در واقع جنگاوره پس باید نشون بده که مرد جنگه اما تمام سکانس های جنگی فیلم بر ضد ژان هست. از شکست در اولین جنگی که می بینیم یا موقعی که در جنگل به مقام شوالیه میرسه و کسی براش احترام قایل نمیشه و فریاد میزنه ساکت شید، اتفاقا تو این جنگ هم شکست میخوره. ژان رو شخصیتی مستبدِ خنگ که از سیاست چیزی حالیش نمیشه نشون میده. 4. ژاک (آدام درایور): صرف گفتن اینکه جونمو نجات دادی حسی منتقل نمیشه حتی از اون صحنه آبکی که از اسب افتاد و ژان کمکش کرد هم چیزی بیرون نمیاد، کمااینکه صرف نوشتن \"بر اساس یک داستان واقعی\" ارزشی برای یک اثر نمیاره بلکه ساخت و پرداخت هست که میتونه ارزش گذاری کنه. دریغ از یک پلان عاطفی بیت دو شخصیت برای درآوردن همین جمله \"جونمو نجات دادی\" چون دوئل برای چیه؟ رفاقت تضعیع شده منجر به تجاوز! 5. کارگردانی و دوربین: فیلم در قواره اسکات نیست. از گرفتن یک پلان درست از جنگ عاجزه، نماهای زیر یک دقیقه جنگ(در بیان اینکه جنگ چیه، بین کیه توضیحی نمیده) بدون توضیح فقط برای نمایش. ارجاع میدم به جای بد دوربین در اپیزود اول در جنگی که ژان و سپاهشو در بالادست دشمنشون نشون میده اما بازنده جنگ میشن.نمونه ی دیگه سکانس آخر که یک لانگ شات از منظره ای دیدنی رو نشون میده و دوربین از پشت به مارگاریت نزدیک میشه، یعنی دوربین بر علیه مارگاریته چرا؟ چون دغدغه ما منظره که نیست و فیلم تموم میشه. 6. شاه اصلی و دادگاه: در یک کلمه: آبکی برگرفته از میز نقد ریدلی اسکات برای من گلادیاتوره که جنگیده و به اینجا رسیده و حالا با خنجر زهرآگین مت دیمون و بن افلک(نویسندگان اپیزود اول و دوم) مسموم شده اما پادزهرش دست خودشه.
۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۱ ۰۳:۰۱ ادی که بینظیره و اسلیم در نقش فریبنده حسود دست کج چشم قشنگ عشوه بیا هم خوبه و چقدر او رقص آخرش عالیه :)) _میخوای کاری واسم انجام بدی؟ اهم _دورم بچرخ :))))
۱۴۰۰ اردیبهشت ۲۱ ۰۲:۳۴ چقدر بازی ها خوبه از بوگارت گرفته تا اون رفیق همیشه مستش یا مستخدم خونه میلدرد یجا داره کتاب رو برای دیکس توضیح میده که دوربین در نقش دیکس ظاهر میشه و وقتی به چشمای میلدرد نگاه می کنی مثل اینکه داره برای تو بیننده توضیح میده و نمی تونی حتی پلک بزنی اینقدر که جذاب توضیح میده و هم خودش جذابه فیلم یک رابطه ی نوپای زیبا رو به خوبی خراب می کنه و سیر این خراب شدن، جذابه. رفیق همیشه مستش وقتی که سخاوتمندانه دیکس بهش کمک می کنه ی بیت از اشعار شکسپیر رو می خونه خود شعر بینظیره و توصیه می کنم بخونین و این بیت آخرین بیت این شعره: For thy sweet love remember'd such wealth brings, That then I scorn to change my state with kings. و با یاد ِ عشق ِ تو چنان دولتی به من دست می دهد که شأن ِ سلطانی به چشمم خوار می آید و از سودای مقام ِ خود با پادشاهان، عار دارم. و اگه بخوام کل فیلم رو در یک خط توضیح بدم از دیالوگ های فیلم استفاده می کنم: I was born when she kissed me. I died when she left me. I lived a few weeks while she loved me. و در آخر: Dixon Steele: There is no sacrifice too great for a chance at immortality.