کارگردان شبیه اون بچهای هست که تو داستان لباس جدید پادشاه، آخر داستان به پادشاه میفهمونه چیزی تنش نبوده
شبیه پادشاه قصه که باور کرده بود فوقالعادهست و نمیخواست نقص یا برهنه بودنشو قبول کنه، نقش اول داستان/مخاطب هم نمیخواد عیب و نقصهای مخفی درونش رو قبول کنه و تظاهر به نداشتن اونها میکنه. شبیه داستان لباس پادشاه، تو این فیلم هم یه بچه به نقش اول داستان پوچ بودن باورهای بی نقصی که از خودش داشت رو میفهمونه
تو فیلم قبلیش-فورس ماژور مصنوعی بودن حرف اونهایی رو نشون داد که خودشون رو کاملا بینقص میدونن و نمیخوان از اشتباه غیرعمد آدمها بگذرن، اونهایی که با ادعای ازخودگذشتگی، بقیه رو برای از دست دادن کنترل تو شرایط حاد و گرفتن تصمیمای یهویی و ترجیح ندادن بقیه به شدت سرزنش میکنن ولی خود این افراد تو شرایط مشابه دقیقا همون واکنش رو نشون میدن
تو این فیلم هم مصنوعی بودن حرفهای بهظاهر روشنفکرهایی رو نشون میده که شعار انسانیت و کمک به همنوع میدن و نمیخوان قبول کنن چقدر شعارهاشون پوچ و متظاهرانهست. فیلم علاوه بر فیلمنامه چند بخشی خیلی خوبش، دوربین و فیلمبرداری خیلیخوبی هم داره و دیدنش مثل فیلم قبلی کارگردانش لذت بخشه.
سوژه ی نو و آوانگاردی که مساله برخورد و نوآوری را در زندگی و کار هنری مطرح میکند. ولی پردازش آن، کافی نیست و بسیاری از سوالات، بدون جواب باقی میماند و مخاطب را دچار سردرگمی میکند
ابن فیلم انسانی ترین و وداقعی ترین فیلمی بود که امسال دیدم . اگرچه طولانی بود و روند کندی داشت اما تونستم با کمترین وقفه ببینمش. شاید تنها فیلمی باشه که ذره ای از دیدنش ناراحت نخواهم شد.
از برخاستن ایده چنین فیلمی از دیار برگمن که متعجب نمیشویم. سوئد و کلا اسکاندیناوی سرزمین تفاوت هاست. اکنون که فیلم رو با دقت بیشتری دیدم، متوجه شدم که این فیلم نه تنها کمی از فیلم قبلی کارگردان، (فورس ماژور) ندارد، بلکه با دید وسیعتری به روانکاوی و هنر و تضاد طبقاتی و با بازیگردانی و فیلمبرداری وحشتناک خوب، یک شاهکار دیگر را پدید آورده است. آنان که فیلم را به عدم وحت داستانی و خسته کنندگی محکوم میکنند شاید غرق در سکانسهای خیلی سنگین فیلم نشده اند. فضایی که "میدان" درست میکند بیننده را مانند سرگیجه سکانس پلکان گیج میکند. از نوع گیجی شیرینش! "میدان سیاهی "نووار" است در سفیدی سوئد.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
ninaz
ninaz
۲۹ بهمن ۱۴۰۲ ۱۸:۵۸
به یسری مفاهیم عمیق انسانی پرداخته که لازمه بیننده برای درکشون یمقدار بخودش زحمت فکر کردن بیشتری بده اگر کوتاهتر بود بهتر میشد
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
.mata
.mata
۹ بهمن ۱۳۹۸ ۰۳:۱۱
کارگردان شبیه اون بچهای هست که تو داستان لباس جدید پادشاه، آخر داستان به پادشاه میفهمونه چیزی تنش نبوده شبیه پادشاه قصه که باور کرده بود فوقالعادهست و نمیخواست نقص یا برهنه بودنشو قبول کنه، نقش اول داستان/مخاطب هم نمیخواد عیب و نقصهای مخفی درونش رو قبول کنه و تظاهر به نداشتن اونها میکنه. شبیه داستان لباس پادشاه، تو این فیلم هم یه بچه به نقش اول داستان پوچ بودن باورهای بی نقصی که از خودش داشت رو میفهمونه تو فیلم قبلیش-فورس ماژور مصنوعی بودن حرف اونهایی رو نشون داد که خودشون رو کاملا بینقص میدونن و نمیخوان از اشتباه غیرعمد آدمها بگذرن، اونهایی که با ادعای ازخودگذشتگی، بقیه رو برای از دست دادن کنترل تو شرایط حاد و گرفتن تصمیمای یهویی و ترجیح ندادن بقیه به شدت سرزنش میکنن ولی خود این افراد تو شرایط مشابه دقیقا همون واکنش رو نشون میدن تو این فیلم هم مصنوعی بودن حرفهای بهظاهر روشنفکرهایی رو نشون میده که شعار انسانیت و کمک به همنوع میدن و نمیخوان قبول کنن چقدر شعارهاشون پوچ و متظاهرانهست. فیلم علاوه بر فیلمنامه چند بخشی خیلی خوبش، دوربین و فیلمبرداری خیلیخوبی هم داره و دیدنش مثل فیلم قبلی کارگردانش لذت بخشه.
۱
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Amiroliyaei
Amiroliyaei
۳۰ فروردین ۱۳۹۷ ۲۲:۰۰
سوژه ی نو و آوانگاردی که مساله برخورد و نوآوری را در زندگی و کار هنری مطرح میکند. ولی پردازش آن، کافی نیست و بسیاری از سوالات، بدون جواب باقی میماند و مخاطب را دچار سردرگمی میکند
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
smrhamedani
smrhamedani
۲۹ فروردین ۱۳۹۷ ۰۱:۴۱
ابن فیلم انسانی ترین و وداقعی ترین فیلمی بود که امسال دیدم . اگرچه طولانی بود و روند کندی داشت اما تونستم با کمترین وقفه ببینمش. شاید تنها فیلمی باشه که ذره ای از دیدنش ناراحت نخواهم شد.
۱
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Mohammad a
Mohammad a
۱۳ فروردین ۱۳۹۷ ۲۲:۵۹
از برخاستن ایده چنین فیلمی از دیار برگمن که متعجب نمیشویم. سوئد و کلا اسکاندیناوی سرزمین تفاوت هاست. اکنون که فیلم رو با دقت بیشتری دیدم، متوجه شدم که این فیلم نه تنها کمی از فیلم قبلی کارگردان، (فورس ماژور) ندارد، بلکه با دید وسیعتری به روانکاوی و هنر و تضاد طبقاتی و با بازیگردانی و فیلمبرداری وحشتناک خوب، یک شاهکار دیگر را پدید آورده است. آنان که فیلم را به عدم وحت داستانی و خسته کنندگی محکوم میکنند شاید غرق در سکانسهای خیلی سنگین فیلم نشده اند. فضایی که "میدان" درست میکند بیننده را مانند سرگیجه سکانس پلکان گیج میکند. از نوع گیجی شیرینش! "میدان سیاهی "نووار" است در سفیدی سوئد.
۱
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ