قشنگ ترین و متفاوت ترین سریال

از معدود سریال‌هایی که از دیدن همه فصل ها لذت بردم،مثل عالم رویا،پر از تخیل و تصور و توصیف بود،هم زیبا بود هم زشت،و چقدر اوا گرین خوب بازی کرد نقشش رو،چقدر عمیق میشد باهاش همذات پنداری کرد،و اینکه در نهایت با همه اشتیاق و علاقه‌ات به دیگران،تنهایی و باید با همه‌ی چیزی که هستی تنهایی ادامه بدی و یا خودت رو بپذیری یا از بودن و ادامه دادن چشم بپوشی..

واقعا حیف شد کنسل کردن. موزیک پایانی وقتی جان کلیر داشت شعر رو میخوند برای ونسا هم اسمش اینه(( من هرگز قصد رفتن نداشتم...)) به نظرم هم داره کاراکتر رو در خود قصه میگه و هم از بیرون رو به مخاطب ها میگه. راستی من فکر میکنم سر مالکوم و ونسا پدر و دختر بودن! نمیدونستن ولی هم حس داشتن به هم و اینکه چهره هاشون خیلی شباهت داشت! نمیدونم چرا اشاره نکردن بهش. اصلا اینکه ونسا با اون روح بدنیا بیاد دلیلش چی میتونست باشه؟ جز اینکه پدرش سر مالکومی باشه که اون همه قبلیه به قبیله جاهای دورافتاده رو طی کرده و هربار با یه سوغاتی ماورایی یا فیزیکی برگشته؟! شاید هم نه. اخه اشاره ای نکردن به اینکه از کی دو خانواده همسایه بودن. ولی واقعا داستانش در فصل سوم خیلی تند تموم شد. مثلا رابطه ونسا با دکتر سوییت کاش بیشتر نشون داده میشد خیلی مقابل ونسا اغواگر بود دکتر سوییت. البته این سریال نقاط قوت بالایی داره و واقعا هنرمندانه پایان یافت.

من فکر میکنم سر مالکوم و ونسا پدر و دختر هستن. نمیدونن خودشون ولی مشخصه به هم وابسته هستن. چهره هاشون که خیلی شبیه هم انتخاب شده! ولی خب اشاره ای نشد بهش تو سریال. حسم نسبت به سریال هم که بماند چون توصیف ناپذیره.

✍ غــــمگین و تاریک و شـــــاعرانه چه خوب رابطه عــــاشقانه خالق و مخلوق رو به تصویر کشید و مــــــوسیقی متن خوبی داشت . اصلا از ســریال فانتزی خوشم نمیاد ولی تماشای این ســریال یه عالم دیگه داره