من بعد چندسال بالاخره تصمیم گرفتم این سریال رو ببینم, واقعا لذت بردم از همه چیز تا فصل آخر.. خیلی هول هولکی تموم شد و پر از باگ بود. چندتا از نظرهام رو میگم: ۱.اولا توی جنگ با وایت واکرا که اپیزود به این مهمی هست, انقدررر تصویر سیاه بود اصلا بزور میشد دید که چه خبره. ۲. دنریس و جان با دوتا اژدها فقط الکی چرخ میزدن رو هوا و یه آتیشی چیزی نمیزدن که لاقل بقیه افراد جلو چشمشون رو ببینن و به خاطرش همون اول نصف دوتراکیا مردن بعد من نمیدونم چجووری اون ۸ هزارتا سرباز آنسالید کاملا سالم پابرجان؟ صدها هزار سرباز ازون اول تا آخر مردن اینا هیچی که عجیبه بنظرم. ۳.سم تارلی و سر داووس و خیلیای دیگه با اینکه هیچ توانایی توی جنگیدن نداشتن ولی آخر سر زنده موندن!! چرا؟ چون میخواستن بزارنشون روی میز شورا و وقت نداشتن تا آخرین قسمت دوتای شخصیت جدید develop کنن. ۴. چرا صحنه ای که جان به آریا و سانسا گفت که تارگرین هست رو کامل نشون ندادن و اصلا ری اکشن اونارو ما ندیدیم. ۵. سانسای بی عرضه که حتی نتونست از خانوادش دفاع کنه شد کویین نورث؟؟ سانسا تا ۳ فصل جرعت نمیکرد بگه از جافری بدم میاد و هی عاشقشم عاشقشم میکرد حالا لایق همچین مقامی شد؟ ۶.برن که هیچ کاری رسما نکرد, هربارکه باهاش حرف میزدن میگفت من کلاغ نمیدونم هزار چشمم و فلان, حالا که بهش گفتن بشو کینگ, از خدا خواسته گفت آره اصلا من برای همین اومدم!! یعنی آریا نه, جان هم نه, بعد برن بشه کینگ؟ خدایا نمیدونم چی بگم اصلا.. ۷. جان نباید اینجوری تبعیدش کنن به دیوار, ناسلامتی ۳ تا از اعضای خانوادش روی اون میز نشسته بودن ولی با این حال خیلی راحت ازین تصمیم حمایت کردن. با اون همه کارایی که برای همه کرد لیاقتش این نبود.. ۸. آخری و از همه مهمتر جان الان دقیقا از عمه من میخواد توی دیوار محافظت کنه؟ نایت واکرا که نیستن, وحشیام که نیستن, دیوارم که نصفش رفته, پس میخواد چکار کنه؟ جان اسنو باید حداقللل هند برن میشد حداقللل. چطور تیرین با اون همه گندکاری هند شد ولی جان نه؟ در آخر باید بگم وااقعا خیلی حیف شد. دل آدم میسوزه. d&d نویسنده های سریال بخاطر سریال استار وارز دیزنی و پول بیشتر اینجوری گند زدن به همچین مستر پیسی, من واقعا متاسفم. منکه هیچی ولی جواب فنهای چندساله سریال که ۸ سال پاش نشسته بودن این نبود.

سریال نیست که، زندگیه ؛ زندگی

گات در مقابل عظمت بریکینگ بد جکه مضحکه !

سلام با اینکه جز خواننده های کتاب بودم اونم چندین سال قبل از ساخت سریال، وقتی سریال شروع به پخش شد وایسادم کامل بیاد و بعد ببینم ولی بخاطر مشکلات تا چند روز پیش نشد ببینم و الان که دیدم گفتم نظری بدم: به نظرم با وجود یه سری از تغییرات در فصول ابتدایی نسبت به کتاب ، بازم 5 و 6 فصل اول خیلی پخته تر بودن ، فصل آخر که خیلی روند سرعتی در وقایع داشت. احترام میزارم بابت نوع انتخاب داستان برای تموم کردن سریال ولی دوست نداشتم دنریس به این شکل نشون داده بشه. سانسا با وجود اینکه اوایل شخصیتش روی اعصاب بود باز من در اواخر خیلی بیشتر حرص خوردم ازش ، دنریس رو برای اولین بار دیده بود و بیخود ازش حرص و حسادت داشت و بدم اومد آخر سریال تیریون میاد به جان میگه سانسا یه چیزی می دونست که پشت دنریس این جوری حرف میزد! آره ارواح ننش حتما پیش گو بود یا نه فیلمنامه نویش تقلب رسونده بود بهش. کلا آخرا همه چی رو جوری چیده بودن که دنریس بیچاره هنوز دست از پا خطا نکرده هی بهش انگ چسبونده بودن که نه این بدرد حکومت نمی خوره - حداقل میزاشتن مثل آخر که مردم رو سوزوند ، یه کاری بکنه بعد هی انگ بزنن. مثل واریس که هنوز دنی کاری نکرده فیلش یاد هندستون کرد که اره بیایم جان رو حاکم کنیم دنریس بعدا خطا می کنه من میدونم. یه نکته هم در مورد جنگ های اول سریال که تعداد نفرات حاضر در صحنه لشکرها تو تصویر خیلی کم آورده بودن ولی تعداد رو فلان قدر هزار - فلان ده هزار عنوان می کرد ولی کلا چند صدتا هم نبودن تو صحنه ها ، برعکس در اواخر خوب بودن و اینکه فصول اوایل یه حسرتی که بود این بود که اکثر جنگ ها نشون داده نشدن یعنی ارتش ها میومدن برخورد کنن با هم، جنگ رو نشون نمیداد و میومد از صحنه تموم شدن جنگ نشون میداد. کشته شدن اژدهای دوم هم کمی لوس بود چونه دوتا اژدها با دنریس هم روشون اون همه کشتی دشمن که به هر حال با سرعت پایین در حرکتن رو نمی بینن و مثلا غافلگیر میشن و تیر می خوره چون به هر حال چجوری اونا اینا رو می بینن و کمین می کنن ولی اژدها تو اون اوج اینا رو نمی بینه؟! در کل سریالی بود که اصلا از دیدنش خسته نشدم و بکوب دیدم بدونه حوصله سر رفتن. مکالمات زیبایی هم رد و بدل میشد به خصوص تا جایی که مال کتابا بود.

الآن تمومش کردم خیلی جالب و سرگرم‌کننده و میخکوب‌کننده بود، هرچند من از لهجه بریتیش خوشم نمیاد فقط دو قسمت آخرش ضد حال شد برام