news-background
news-background

لیلی گلدستون می‌گوید زمانی با پول مقرری خود نوار VHS فیلم Titanic خريده است

گلدستون می‌گوید مدت‌ها پیش از «تایتانیک»‌ از هواداران دی‌کاپریو بوده است.

«لیلی گلدستون» بیست و پنج سال پیش از آنکه در فیلم «قاتلین ماه گل» (Killers of the Flower Moon) با «لئوناردو دی‌کاپریو» همکاری کند، یکی از هواداران فیلم «تایتانیک» (Titanic) بوده است.

او در مصاحبه با «پیپل» می‌گوید: «آن فیلم را خیلی دوست داشتم. یکی از اولین چیزهایی بود که با پول مقرری خریدم. مجموعه دو تایی وی‌اچ‌اس آن را از فروشگاه «تویز آر آس» پیش-خرید کردم وقتی که هنوز تعطیل نشده بود.»

این بازیگر ۳۷ ساله جنون «تایتانیک» در سال ۱۹۹۷ را به وضوح به خاطر می‌آورد: «تبلیغ [فروشگاه] بلاکباستر را به یاد می‌آورم، [کارمندانش] صدای نزدیک شدن جمعیت زنان جوان را می‌شنیدند.»

گلدستون ادامه می‌دهد که یکی از آن دختران شیفته دی‌کاپریو نبوده است: «آن فیلم را به خاطر خودش دوست داشتم و به خاطر «کیت وینسلت». لئو در آن عالی بود چون شخصیت «جک داسن» عالی بود. و جالب است، وقتی در کلاس ششم دلبسته کسی می‌شدم – چون در آن سال به سراغ من آمد – آن‌ها را «جک داسن» تصور می‌کردم.»

گلدستون می‌گوید از مدت‌ها قبل از اکران «تایتانیک» از هواداران دی‌کاپریو بوده است: «اولین فیلمی که از او دیدم، به یاد نمی‌آورم کدام فیلم را اول دیدم، اما یا «چه چیزی گیلبرت گریپ را آزار می‌دهد» (What’s Eating Gilbert Grape) بود یا «زندگی این پسر» (This Boy's Life). «رومئو + ژولیت» (Romeo + Juliet) را خیلی دوست داشتم.»

فیلم محبوب کارنامه دی‌کاپریو برای گلدستون «مردی در نقاب آهنین» (The Man in the Iron Mask) است که در سال ۱۹۹۸ اکران شد. دی‌کاپریو در آن فیلم دو نقش شاه لویی چهاردهم و برادر دوقلوی او فیلیپ را بازی کرده است.

گلدستون می‌گوید: «در آن مقطع می‌دانستم که می‌خواهم بازیگر شوم و اینکه می‌دیدم بازیگری چنان نقش دوگانه‌ای بازی می‌کند به نظرم خیلی جذاب آمد.»

بیش از دو دهه بعد، گلدستون با «مالی»‌ در فیلم «قاتلین ماه گل» یکی از مدعیان اسکار است. او در بخش دیگری از مصاحبه اولین پیام دی‌کاپریو را به یاد می‌آورد:‌ «داشتم فیلم «رفتگان» (The Departed) را می‌دیدم، و صحنه‌ای بود که شخصیت لئو در حال گفت‌وگو با شخصیت «مت دیمون» با تلفن است. با یکدیگر تماس می‌گیرند. فکر می‌کنند:‌ «این شماره کیست؟» و یک رویارویی پرتنش و بی‌نظیر است وقتی که هر دو از حرف زدن می‌ترسند. این صحنه را می‌دیدم که ناگهان پیامی روی موبایلم دریافت کردم و شماره ناشناسی بود: «سلام، لئو هستم. می‌خواهی برای شام به خانه من بیایی؟» دیدمش و فکر کردم: «واقعاً خودش است؟» بعد با گروه تولید تماس گرفتم و پرسیدم لئو شماره من را خواسته؟ [گفتند:] «بله بله، خودش است.»»

گلدستون می‌گوید در آن شب کنار آتش درباره دوران کودکی خود گفت‌وگو کرده‌اند: «پدرم همیشه به من تلقین می‌کرد که این مسیری است که باید بروم. و وقتی جوان‌تر باشی، باور می‌کنی.»

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید