news-background
news-background

نقد فیلم Blackberry: خاموشی یک رویا

«بلک بری» (Blackberry) ساخته‌‌ی مت جانسون، درام خوش‌ساختی است که بر اساس جریان ظهور و سقوط گوشی هوشمند black berry و کتاب پرفروش «از دست دادن سیگنال: داستان ناگفته پشت ظهور فوق‌العاده و سقوط تماشایی بلک‌ بری» به تصویر آمده است. فیلم سفر هیجان‌انگیز برندی است که توسط دو فرد کاملاً متفاوت هدایت می‌شد: لازاریدیس، مدیر عامل شرکت کانادایی RIM (research in motion) و جیم بالسیلی، یک سرمایه‌دار خشن و بی‌رحم. کاراکترهایی که به سختی مبارزه کردند و توانستند بیش از یک دهه بر صنعت موبایل حکومت کنند.

خاموشی یک رویا

این فیلم، یک درام کلاسیک خیز و فرود است و نقش‌آفرینانش، کهن‌الگوهای آشنا هستند و در طول دو ساعت اجرا، از پی نقش‌های خود به خوبی برمی‌آیند. به تصویر آوردن مضامینی همچون جاه‌طلبی، بی‌پروایی و ماهیت فرساینده‌ی حرص و طمع بی‌انتها، هیجانات فراوان و‌ الخ برای هرکسی که قبلاً فیلمی شبیه به «بلک بری» را دیده است آشناست. با این حال، علی‌رغم این‌که «بلک‌ بری» دارای اهداف بسیار متواضعانه‌تری نسبت به بسیاری از پیشینیان خود است، با اطمینان و دقت زیادی ساخته شده است.

داستان «بلک بری» تقریبا به ۲۰ سال پیش بازمی‌گردد و فی‌الواقع در اواسط دهه‌ی ۹۰ استارتش خورده می‌شود، زمانی که دو دوست، مایک لازاریدیس و داگ فرگین تصمیم می‌گیرند با سرمایه‌داری به نام جیم بالسیلی ملاقات کنند و پیشنهادی برای تلفنی که می‌تواند به اینترنت متصل شود و ایمیل دریافت و ارسال کند را به او بدهند. جیم اما در پی از دست دادن شغل به دلیل گستاخی، به داگ و مایک کمک می‌کند تا گوشی خود را بفروشند به شرطی که به عنوان یکی از مدیران عامل شرکت فناوری مستقر در کانادا معرفی شود و درصد قابل توجهی را از آن‌ها دریافت کند. مایک اما به این دلیل که کسب و کارش پایین‌تر از حد رتبه‌های دنیای فناوری است، پیشنهاد جیم را می‌پذیرد. در سال‌های بعد، جیم، مایک و داگ موفق می‌شوند دستگاه خود یعنی «بلک بری» را به یکی از محبوب‌ترین و مهم‌ترین و امن‌ترین محصولات جهان بدل کنند. اما دیری نمی‌گذرد که موفقیت آن‌ها، ناگزیر با ظهور رقبایی همانند اپل و اندروید در اواخر دهه‌ی ۲۰۰۰، که دستگاه‌هایشان این پتانسیل را دارد که «بلک بری» را به طور کلی از بازار تلفن جهان بیرون کنند، بدل به شکست می‌شود.

کسانی که با داستان «بلک بری» آشنا هستند می‌دانند که در نهایت همه چیز برای مایک، داگ و جیم به پایان می‌رسد. با این حال فیلم جانسون، به اعتبار خود، تلاش نمی‌کند مخاطبین را با مشکلات و موانع اجتناب‌ناپذیر «بلک‌ بری» پنهان یا غافلگیر کند. در عوض، او و میلر، فیلمنامه‌نویس دیگر اثر به وضوح، کاشت بذرهای مرحله‌ی سوم شرکت را رقم می‌زنند و این امر، گواهی بر مهارت داستان‌سرایی «بلک‌ بری» است که سقوط این کسب‌وکار عظیم را نتیجه‌ی تصمیم‌های کاراکترها، می‌داند.

از نکات مهمی که درباره‌ی استارتاپ‌ها در فیلم مطرح می‌شود این است که هنگامی که شرکت‌های بزرگ، مطرح و موفق تماما روی تکرار محصولات موجود و جلب رضایت مشتریان فوکوس می‌کنند، این اتفاق می‌افتد که یک تازه‌وارد زیرک‌تر و دقیق‌تر پیدا شود و جریانی انقلابی ایجاد کند که مدیران کسب و کار، هیچ وقت تصور نمی‌کردند. در این‌جا هم این جریان راه می‌افتد و پیش‌برنده‌ی آن «آیفون اپل» است که همانند یک بمب هسته‌ای در جهان فناوری فرود می‌آید.

خاموشی یک رویا«بلک بری» به زیبایی لازاریدیس و تیم مهندسی‌اش را نشان می‌دهد که در کمال ناباوری مشغول تماشای سخنرانی نمادین آیفون استیو جابز هستند. لازاریدیس قهرمان نابغه‌ای است که ایده‌ی یک کامپیوتر جیبی دستی و مجهز به صفحه کلید را ارائه کرد؛ ایده‌ای که به اندازه کافی کارآمد بود و روی سیگنال‌های بی‌سیم استفاده نشده و با پهنای باند کم کار می‌کرد. حتی پس از این‌که «بلک بری» شروع به کار کرد، می‌بینیم که او دگربار از پیام‌رسان «بلک بری» الهام گرفته است، سرویسی که پیام‌های رایگان را در زمانی که اپراتورها برای هر پیامک ۱۰ سنت دریافت می‌کردند، به مشتریان RIM ارائه می‌کرد و بی‌شک این مانوری درخشان بود که کاربران «بلک بری» را وفادارتر می‌کرد.

اما نکته‌ی حائز اهمیت این‌جاست که چنین نابغه‌ای حتی با وجود این‌که خودش با نوآوری‌های تغییر دهنده‌ی بازی غریبه نبود، گمان نمی‌کرد آیفون جواب دهد. به نظرش خیلی گران بود. صفحه کلید فیزیکی نداشت و برای جمع کردن دیتاهای تلفن همراه ساخته شده بود. این نکته از قلم نیفتد که درست همان‌گونه که «بلک بری» در سال ۱۹۹۹ نگاهی اجمالی به جهان همیشه متصل را ارائه داد، آیفون نیز قول داد که تمام قدرت اینترنت را در جیب همه بگذارد و این‌گونه ساخته‌ی جانسون به عنوان یک درس تاریخی ارزشمند عمل می‌کند و مخاطب را درگیر می‌کند.

جانسون دقیقاً از همان اولین صحنه‌های فیلم نشان می‌دهد که لازیریدیس و بالسیلی چه کسانی هستند و به ظرافت آن‌ها را معرفی می‌کند. درست از صحنه‌ای که لازیریدیس و داگ فرگین برای یک جلسه میدانی با بالسیلی آماده می‌شوند، او نمی‌تواند متوجه صدای مهیج اینترکام در اتاق نشود. بنابراین بدون فکر، لازیریدیس آن را پاره می‌کند و یک جزء معیوب را تعمیر می‌کند. در همین حال، بالسیلی آن زمان را صرف نقشه‌کشی می‌کند تا توجه همکار را از بین ببرد، فقط به این دلیل که فکر می‌کند از همه‌ی اطرافیانش باهوش‌تر است. در حالی که اولین ملاقات خوب پیش نمی‌رود، تقریباً به نظر می‌رسد که زندگی لازیریدیس و بالسیلی در هم تنیده شود. مهندس به فردی با هوش تجاری نیاز دارد تا بتواند چشم‌انداز خود را بفروشد و تاجر به پدیده‌ای داغ در بازار فروش نیاز دارد. لازریدیس عملاً یک پوستر برای مهندسان بی‌دست و پا اجتماعی است. در همین حال بالسیلی به‌عنوان توپی خشمگین که می‌خواهد به نتایجی برسد، اما همچنین توانایی عجیبی را دارد که هر اتاق را به یک محل کار سمی تبدیل کند.

در نهایت باید گفت جانسون در «بلک بری» می‌تواند مخاطب را در اعماق داستانش فرو ببرد، همراه سازد و تحت‌تاثیر قرار دهد. اما آنچه که بیش از همه تأثیرگذار است این است که او به داستانش شکل دراماتیک قانع‌کننده‌ای را با نشان دادن: ظهور یک نابغه، شکست دشمنان و سقوط اجتناب‌ناپذیر، می‌دهد و این‌گونه فیلم را برای غول‌های تکنولوژی امروزی، به نمونه‌ای از کتاب درسی بدل می‌سازد که اثبات می‌کند، خط میان سقوط و صعود، باریک‌تر از آن است که فکرش را می‌کنیم.

  یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۲۰ تیر ۱۴۰۲ ۱۶:۰۹

یاد فیلم شبکه اجتماعی زاکر برگ افتادم

نمایش اسپویل