news-background
news-background

نقد فیلم Confess Fletch: ماجرای اسرارآمیز در بوستون

کمدی جنایی «اعتراف کن فلچ» (Confess Fletch) محصول سال ۲۰۲۲ به کارگردانی گرگ موتولا که بر اساس رمانی به همین نام در سال ۱۹۷۶ از گریگوری مک دونالد به تصویر آمده است، فیلم دیگری است از ماجراهای «فلچ» گزارشگر محبوب هالیوودی در ۳۰ سال گذشته، مردی شوخ‌طبع و جسور که این‌بار در مرکز یک معمای سخت و پیچیده گیر می‌افتد.

داستان «اعتراف کن، فلچ»‌ از جایی شروع می‌شود که، آقای فلچ توسط دوست دخترش آنجلا از ایتالیا به بوستون فرستاده می‌شود تا پیگیر نقاشی‌های چند میلیون دلاری ربوده شده‌‌شان و همچنین پدر مفقود شده‌‌اش باشد و اطلاعاتی را در دسترس او قرار دهد. اما هنگامی که فلچ به خانه‌ی اجاره‌ای در بوستون می‌رسد، با پیکر زنی کشته شده مواجه می‌شود و این قتل، جریانات دیگری را برایش رقم می‌زند و علی‌رغم اینکه خود او شخصا با پلیس تماس می‌گیرد و قتل را گزارش می‌دهد، اما خودش، مظنون اصلی این حادثه می‌شود.

مانند هر معمای سرگرم‌کننده در داستان‌های جنایی، در «اعتراف کن فلچ» نیز چیزی که مخاطب به آن امیدوار است، طیف رنگارنگ از شخصیت‌هایی است که همگی انگیزه‌ی قابل قبولی برای کشتن یک نفر را دارند و سینمایی «اعتراف کن، فلچ» تلاش می‌کند این مجموعه از افراد را داشته باشد و در حالی که هر یک مطمئناً عجیب و غریب به نظر می‌رسند؛ هر کدام پرسش چه کسی قاتل است را به نوعی یادآوری می‌کنند و اینگونه فیلمساز  مخاطب را تا پایان در تمام ماجراجویی‌ها همراه می‌کند و از افشاگری‌ها جلوگیری می‌کند و تنها سرنخ‌هایی را از طریق روش‌های خاص خود جمع‌آوری می‌کند و به مخاطب اجازه می‌دهد به روشی غیرمنتظره به نتیجه برسد و عنصر غافلگیری را برای پایان می‌گذارد.

ناگفته نماند که جان هام، بازیگر خوش‌ذوقی است و بازی او طیف وسیعی از احساسات پویا را به نمایش می‌گذارد. هام همچنین این ظرفیت را دارد که در عین بی‌تفاوت بودن، برای مخاطب بسیار جذاب و خنده‌دار به نظر برسد. در این‌جا نیز فلچ کسی است که به دلیل اعتماد به نفس فوق‌العاده، توانایی در سخنوری و جذب کردن مردم، راه خود برای رهایی از هر موقعیتی و جمع‌آوری هر اطلاعاتی که می‌خواهد، به دست می‌آورد و جان هام در «اعتراف کن، فلچ» وظیفه‌ی انجام همین کار را بر عهده داشته است، اگرچه ممکن است این کار برای برجسته کردن نقاط قوت کمدی او آن‌قدرها پررنگ نباشد.

بازیگران مکمل «اعتراف کن، فلچ» همگی به خوبی با نقش‌هایشان سازگاری دارند و مخاطب را دلزده نمی‌کنند. کایل مک‌لاکلان، آنی مومولو، لوسی پانچ، جان اسلاتری و مارسیا گی هاردن در مرکز صحنه قرار می‌گیرند و این‌گونه، هام به هر یک از شریک‌ها فضای کافی برای ایفای نقش‌هایشان می‌دهد تا معرکه تکمیل شود اما با این حال ناگفته نماند که خنده‌دار بودن موقعیت‌های ایجاد شده‌، نمی‌تواند برگ برنده‌ی این کمدی درجه دو باشد و پناه بردن به امورات تکراری و نخ‌نما همچون کاراکتر نامادری که فی‌الواقع نامادری دوست دختر فلچ است نیز راه به جایی نمی‌برد. کاراکتری که ناامیدانه می‌خواهد با فلچ هم‌بستر شود اما همیشه وانمود می‌کند که فلچ کسی است که به سمت او می‌آید و به او گرایش دارد. موقعیت از کار افتاده‌ای که اصرار به احیا آن همچنان وجود دارد. به راستی آیا واقعا نمی‌توان در سینما از این موضوع که یک زن مسن‌ میل‌های جنسی جنون‌آمیز دارد، دست برداشت؟

در نهایت می‌توان گفت «اعتراف کن، فلچ» با این‌که یک فاجعه نیست و این حتی عبث‌ترین فیلم جان هام و گرگ موتولا نیست، اما به هیچ عنوان از حد کمدی درجه ۲ فراتر نمی‌رود و اگرچه آوردن دوباره‌ی فلچ به روی پرده‌ی نقره‌ای برای جان هام چنان پر شور و اشتیاق بود که طبق گزارش‌ها، او نیمی از حقوق خود را به بودجه‌ی تولید بازگرداند، اما نتیجه، کمدی ناب و به یاد ماندنی نبوده است. بازی هام در این‌جا به عنوان فلچ روزنامه‌نگار آزاد و پژوهشگر سرکش و شوخ‌طبع، تماشایی است، کاراکتری که آمده تا در کنار مخاطب یک راز را حل کند و تا بدین‌جا همان‌طور که مشخص است، معمای کمدی «اعتراف کن، فلچ» توانسته تا حدودی مخاطب را سرگرم کند و فلچ و داستان‌هایش را در قفسه‌ی نوستالژی‌های هالیوود امروز جای بدهد؛ کاراکتری که با دست خالی و ذهن پُر، قرار است مشکلات را حل کند. این فیلمی است که در این روزهای سرد و سخت، شاید دیدن آن و جذابیت‌های اندک آن، کمی آرامش‌بخش باشد.

 

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید