[حاوی اسپویلر از سریال «خاندان اژدها»]
با تمام شدن فصل اول سریال «خاندان اژدها» (House of the Dragon) مشخص نیست تا چه زمانی باید منتظر نبرد رینیرا و آلیسنت بمانیم؟ حالا که لوسریس در نبرد ناخواسته با آموند کشته شده است، رینیرا به احتمال زیاد در شیپور جنگ خواهد دمید. او از جهات زیادی خیالش بابت متحدین قدرتمند راحت است. لرد کورلیس دریای باریک را در اختیار دارد و همچنین خاندانهای زیادی قرار است به جبههی آنها اضافه شوند. کافی بود تا جرقهای کوچک رینیرا را مجاب کند تا آغازگر جنگ باشد. چه دلیلی بهتر از قتل فرزند؟
فرزند ششم رینیرا مُرده به دنیا آمد. در زایمانی دردناک و خونین، مشابه با موقعیتی که مادرش را از دست داده بود. زایمان رینیرا لحظهای از خروج است. خروج دردناک از فضایی تاریک و خونآلود به محیط و فضایی که هرلحظه سایهی مرگ روی تنت سنگینی میکند. ششمین فرزند شاید خوششانس بود که مُرده به دنیا آمد. وگرنه احتمالاً سرنوشتی بهتر از لوسریس نصیبش نمیشد. خروج را میتوان کلیدواژه و نقطهی ثقل وقایع درنظر گرفت. بهگونهای که برای هرکدام از شخصیتهای سریال سرنوشت منحصری را رقم زد. خروج، شکافتن و رهایی است؛ بیرون آمدن از انسداد و تنگنا و حاشیهی امن. تجربهی مشترکی که با خروج از رحم مادر در ناخودآگاهمان حک شده است. به یاد نمیآوریم ولی میتوانیم درد و فشار آن لحظه را تصور کنیم. آن گریههای بیامان، خونابهی جاری روی سر و صورت و بندنافی که رهایمان نمیکند. خروج همان لحظهای است که تغییر اتفاق میافتد.
این رحم مادر را میتوان به عنوان لحظهی نمادین خروج در نظر گرفت. در آنجا شاید ناخواسته، شاید از روی میل طبیعت، اما در دیگر لحظههای زندگی چطور؟ آنطور که از وقایع سریال برمیآید، لحظهای در مصاف با تصمیمهای حیاتی است. همانطور که لوسریس میپذیرد تا پیام مادرش را به جنوب برساند. در سوی دیگر دیمون سراغ اژدهایی مخوف میرود. در جهانی زیرین. انگار مُردهای را قرار است بیدار کند. این خروج از مرزهای تنانه و وضعیتهای فردی، شخصیتها را در موقعیتهایی قرار میدهد که هرکدام از آنها وارد پیچشهای تازهای در روایت شخصی و کلی سریال میشوند.
حالا که فصل اول سریال به انتها رسیده، میتوان این خروج را در ابعاد وسیعتری هم بررسی کرد. بار اصلی را البته رینیرا به دوش میکشد که تا اینجا، مدام در حال شکستن و دوباره ساختن چارچوبهای عملی و اخلاقی بود. خروج رینیرا از قالب دختر پادشاه گوش به فرمان پدر به شورشگر و شکنندهی اخلاقیات سنتی، شمایل کلیشهای زنانه را بازتعریف میکند. ازدواج با عمو و دست رد به سینهی تشریفات درباری، تمامیت رینیرا را به عنوان عزمی راسخ برای خروج از زنانگی مدنظر اخلاقیات قیممآبانه تصویر میکند. صحنهی زایمان رینیرا در قسمت دهم را باید چکیدهی شخصیت او در طول فصل یک دانست. تمام آن فریادها و خونهای از دسترفته نشان از پیچشهایی دارد که تا آن روز پشت سر گذاشته.
آخرین خروج رینیرا را میتوان در آن چشمهای آغشته به خشم و سوگ در آخرین تصویر قسمت دهم مشاهده کرد. او که برای ورود به جنگ تردید داشت و منتظر حرکت دشمن مانده بود، حالا از آخرین لایهی حفاظ و حاشیهی امن خارج میشود. بازپسگیری جایگاه از دست رفته با جنگ.
حسین نیرومند
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید