news-background
news-background

نقد فیلم Blonde: نورمای مطرود، مریلین محبوب و پدری که هیچ‌وقت نیامد

«بلوند» (Blonde) اقتباس اندرو دومینیک از رمان «جویس کارول اوتس» با همین عنوان که به زندگی پر فراز و نشیب مرلین مونرو می‌پردازد و برخی آن را اثری بیوگرافیکال می‌دانند، بیشتر شبیه به تصویری کلی از اشک‌های پشت نقاب خندان این سلبریتی معروف است. یک رویای خیس از آسیب‌های دوران کودکی که زندگی بزرگسالی او را تحت تاثیر قرار می‌دهد، مملو از چشم‌اندازهای بی‌رحمانه، اشک‌های فراوان، ترس‌های دوران کودکی، استودیوهای هیولاصفتانه، شکنجه‌های پی‌در‌پی، مصائب وحشیانه، عشق‌های توخالی و اساسا جهنمی که در آن گیر افتاده بود.

نورمای مطرود، مریلین محبوب و پدری که هیچ‌وقت نیامد

مفهوم گمشدگی و مطلوب گمشده و جست‌وجوی آن از صحنه‌ی آغازین فیلم «بلوند» در نورما جین کوچک خیلی زود شروع می‌شود و دومینیک از شروع فیلم در ابتدا برای برقراری ارتباط با مخاطبانش در این راستا تلاش می‌کند و به طور موثر امر خیالی را پایه‌ریزی می‌کند که اساس کاراکتر مریلین مونرو است. نورمای کوچکی که اسکیزوفرنی و پارانویای مادرش و تلاش برای شناساندن پدرش در قالب یک تصویر بالای تخت خوابشان، پدری که در صنعت هالیوود فعال بوده او را نیز دچار دوگانگی کرده. پدری که  از او فقط یک تصویر باقی است، تصویری که خلا ایجاد می‌کند و همین نبودن و دست‌نیافتنی بودن، ذهن نورما جین کوچک را برای تصویرسازی از پدر و جست‌وجوی امر خیالی و مطلوب گمشده شکل می‌دهد. به عبارتی به تاویل لکان کودکی که پس از ورود به سنین بزرگسالی هم جست‌وجو برای یافتن پدر را از دست نمی‌دهد و نیاز به حضور فردی دارد که در تصوراتش همواره قرار است او را کامل‌تر کند و به وحدت بیشتری برساند. مطلوب گمشده‌ای که هسته‌ی اصلی امر خیالی است و تصویری اغراق‌آمیز که نورما از او ساخته و مبتنی بر آرزومندی اوست.

نورمای مطرود، مریلین محبوب و پدری که هیچ‌وقت نیامد

«بلوند» از هیچگونه صحنه‌ی اروتیک ‌و خشن خودداری نمی‌کند، از کودکی که جیغ می‌کشد و گریه می‌کند تا «پین‌‌آپ گرل» و سواستفاده‌ی جنسی از مونرو توسط مدیران اجرایی هالیوود گرفته تا دیگر عوامل و حتی فرزند چاپلین. فیلم تماما با تصویر خشن از آزاری که مونرو در سال‌های مختلف دیده، دنبال می‌شود و به خودی خود تبدیل به نوعی حس سوءاستفاده تهاجمی می‌شود و با تمرکز بر هر لحظه برهنگی که زندگی این ستاره را در بر می‌گیرد، او را به روش صنعتی و ماشینی، پس از استفاده‌ی مفید، دور می‌اندازد.

ذکر این نکته حایز اهمیت است که دومینیک در «بلوند» از بسیاری جهات نه تنها نگاه شخصی سلبریتی افسانه‌ای را پنهان می‌کند، بلکه در جهان مدرنی که به تصویر می‌کشد و گسترش امر خیالی مونرو را تثبیت می‌کند، تخریب این ستاره را نیز مقابل دوربین می‌آورد و به زعم لکان، انسانی را به تصویر می‌آورد که تماما  مشغول خود، تسخیر خود و جهان به دست خود یا داشته‌هایش است تا محبوبیتش را از دست ندهد و این در صحنه‌ای که در آن نورما جین پریشان و ناامیدانه منتظر است تا روح مریلین او را تصاحب کند، تحولی که به طرز وحشتناکی در آینه‌ی میز گریم او رخ می‌دهد و به یکباره اشک‌هایش تبدیل می‌شوند به خنده، مشهود است.

دومینیک در «بلوند» با تغییر اندازه صفحه نمایش، تغییر رنگ، استفاده از تراولینگ‌ها و تراکینگ‌ها، کلوزآپ‌های فراوان و بازنمایی عکس‌ها و فیلم‌های مونرو، سوژه خود را رنگ و لعاب می‌بخشد و صحنه‌های فیلم را به خوبی بازتولید می‌کند به نحوی که گاهی اوقات مخاطب را به فکر فرو می‌برد که آیا این آرشیو است یا نوآوری، بخشی از خاطرات است یا ساختگی. و البته که زیربنای همه‌ی این‌ تصاویر، موسیقی باشکوه خاطره‌انگیز دیگری از نیک کیو و وارن الیس است، سمفونی غم‌انگیزی از الکترونیک محیطی و صداهای وهم‌آور، درهم آمیخته با مضامین آکوستیک که ذره‌ ذره گرد و غبار تراژدی و ناامیدی بی‌پایان را بر این ستاره‌‌ی غمگین و گریان می‌پاشند.

اما با این حال باید گفت، «بلوند» اندرو دومینیک به عنوان یکی از مورد انتظارترین فیلم‌های سال، انتظارات را آن‌طور که باید، برآورده نمی‌کند. با انتشار تصاویری از «آنا د آرماس» در نقش مریلین مونرو در اخبار و عکس‌ها، شور و هیجانی شدید وجود داشت، اما نتیجه آن طور که می‌باید، نبود و با انتشار اخباری مبنی بر اینکه این فیلم رتبه NC-17 را دریافت کرد، نارضایتی افزایش یافت و در حالی که د آرماس موفق شده به دقت و ظرافت، ستاره‌ی مشهوری را که مدت‌ها آرزو داشت نقشش را بازی کند، به تصویر بکشد، اما حضورش برای نجات فیلم کافی نیست و با اثری ناامیدکننده مواجه‌ایم که رضایت مخاطب را در بر نخواهد داشت.

ذکر این نکته الزامی است که «بلوند» از زمان اجرایی طولانی برخوردار است و علاوه بر اینکه یک اقدام ناامیدکننده از زن‌ستیزی و نمونه‌ی بارز نگاه مردانه و ابزاری است، برای توجیه زمان تقریباً سه ساعته خود، به خوبی عمل نمی‌کند. بسیاری از صحنه‌هایی که بی‌دلیل بسط داده می‌شوند به دلیل فوکوس بی‌اندازه روی چهره، بدن و استایل دی‌آرماس هستند که هیچ اتفاق خاصی را برای فیلم رقم نمی‌زند و فقط نگاه ابزاری به او را تثبیت می‌کند. فی‌الواقع مریلین از ابتدا تا انتها از طریق نگاه مردانه دیده می‌شود و حتی بسیاری از کلوزآپ‌های اطراف او، مردان، تهیه‌کنندگان، مدیران و شوهرانی هستند که حسی از دنیایی که او در آن زندگی می‌کرد و کسانی که به آن نگاه می‌کردند را ایجاد می‌کردند.

در نهایت باید گفت «بلوند» به شدت بر سو استفاده جنسی و برهنگی مونرو تمرکز دارد و نمایش سطحی را ارائه می‌کند که فقط به جنسیت مونرو پابرجاست. فیلم فراموش می‌کند که او چیزی بیش از فردی بود که مورد آزار جنسی قرار می‌گرفت و بیش از فردی بود که برهنه راه می‌رفت. فبلمساز گویا تمامِ واقعیت را فراموش می‌کند، فراموش می‌کنند که مریلین مونرو یک انسان بود نه فقط یک کاراکتر فیلم و حتی ویزور دوربین را به این سمت که مونرو جهان اطراف خود را چگونه می‌دید، تغییر نمی‌دهد. در عوض، ما فقط می‌بینیم که جهان، به‌ویژه مردان، او را می‌دیدند و هنوز هم می‌بینند و مونرو تماما توسط دیدگاه مردانه‌ای که احاطه‌اش کرده، بلعیده می‌شود و اینگونه «بلوند» نیز به صف دیگر فیلم‌های بیوگرافی کم‌عمق و غیرشخصی که تنها یک بار ارزش دیدن را دارند، می‌پیوندد.

 

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید