حدود ۳دهه پس از اینکه استیون اسپیلبرگ برای نخستینبار مخاطبین را با پارک ژوراسیک در جزیرهی خیالی نوبلار به وجد آورد و یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما را رقم زد، نسل جدید فرنچایز دریافتند که راه دوباره تحتتاثیر قرار دادن مخاطبین و البته به دست آوردن گیشه، بازگشت به گذشته و تکرار برخی نوستالژیها است. کالین ترورو اینبار به سراغ دایناسورها رفته و در آخرین قسمت از سهگانه دنیای ژوراسیک: «دنیای ژوراسیک: قلمرو» (Jurassic World Dominion) قصد دارد با بازگشت شخصیتهای اصلی همچون سام نیل، لورا درن و جف گلدبلوم همراهیم، اما تماما دست به دامن نوستالژی شدن برای نجات یک فیلم که فقط چند دایناسور عظیمالجثه را روی صفحه نمایش میآورد، کافی نیست.
داستان «دنیای ژوراسیک: قلمرو» سومین قسمت از سهگانهای که از سال ۲۰۱۵ شروع شد؛ چهار سال بعد از اتفاقات فیلم «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوط کرده» به تصویر آمده است؛ زمانی که نابودی جزیرهی خیالی نوبلار، رخ داده است و دایناسورها آزادانه در سرتاسر جهان در کنار انسانها به زیستن و شکار و تخریب مشغولند و بلایای زیستمحیطی و حملات به سایر جانداران و منقرض شدن آنها را رقم میزنند. در میان این بحبوحه و آشفتگی و همینطور همراهیهای گستردهی جهانی برای کنترل انواع جانداران مهاجم، سر و کلهی ملخهای غول پیکر که در حال تخریب زنجیرهی غذایی هستند و اگر جلویشان گرفته نشود، بیشک نسل بشر را منقرض خواهند کرد، پیدا میشود. کمکم علت به وجود آمدن ملخها کشف میشود و اتصالشان با شرکت بایسین (Biosyn) شرکت تحقیقاتی که در ایتالیا به شکل پنهانی تحقیقات ژنومیک را انجام میدهد مشخص و چالشهای دیگری در ادامهی این دو خط داستانی شکل میگیرد.
ماحسل این دو خط داستانی طولانی و ملتهب، فیلمی ناموزون و آشفته است که فیالواقع فاقد هیجان و تاثیرگذاری لازم است و آخرین قسمت این مجموعه با یک متن ضعیف، کاراکترهای بیجان و داستانهای مایوسکننده، اتفاق خاصی را رقم نمیزند.
ناگفته نماند که اگرچه فیلمهای «دنیای ژوراسیک» در محتوا و فرم ناموفق بودهاند اما همیشه در گیشه، به فروش زیادی دست یافتند و بیشک دیدن انواع و اقسام دایناسورها روی پردهی نمایش از خواستههای همیشگی مخاطبین بوده است.
یکی از اصلیترین مشکلاتی که در اینجا وجود دارد سرعت و زمان پخش فیلم است که مخاطب را خسته و دلزده میکند. «دنیای ژوراسیک: قلمرو» در حدود ۲ساعت و ۴۰دقیقه، بلندترین فیلم این فرنچایز است و تنها به یک اثر طولانی سرشار خردهپیرنگهای ناموزون است که نتیجهاش چیزی جز بیرمقی نیست.
از دیگر ضعفهای فیلم باید گفت، فیلمساز با اتکای بیش از حد به نوستالژیها و ارجاعات نامناسب به گذشتهی فرنچایز و با ارائهی تصاویری که عموما بازتاب قسمت اول پارک ژوراسیک هستند؛ تصاویری که به ندرت به چینش و وجودشان فکر شده، در سردرگمی بیکرانی فرو میرود.
ذکر این نکته الزامی است که شوربختانه دیگر هستهی اصلی روایت آخرالزمانی این فیلم، دایناسورها نیستند و توجه بیشتر به سمت گونهای از ملخهای آزمایشگاهی است که توسط شرور اصلی فیلم یعنی مدیر بایسین ساخته شدهاند. شروری ملالآور که از طریق علم دست به تخریب میزند. در نتیجه دایناسورها در مجموعهای که تا قبل از این شخصیتهای اصلی داستانش بودند، اینجا به حاشیه رانده میشوند و جذابیت خود را از دست میدهند. فیالواقع «دنیای ژوراسیک: قلمرو» دارای یک کارگردانی نادقیق است که تنها تلاش دارد فیلم را پیش ببرد اما به لحاظ فنی و تکنیکی ابدا هویت خاصی را نمیسازد. با اینکه ترورو تلاش دارد در صحنههای متعدد میان بازیگران و دایناسورها، هماهنگی ایجاد کند، اما با تشبث به ارجاعات نامناسب گذشتهی این فرنچایز، آن هم نه به شکلی هوشمندانه، تنها مخاطب را خسته و دلزده میکند.
در نهایت میتوان گفت با اینکه در «دنیای ژوراسیک: قلمرو» هیچ غافلگیری ویژهای وجود ندارد، هیچ خطر جدی دیده نمیشود و اساسا باید قید محتوای درخشان و تصاویر ناب را بزنیم، اگر از طرفداران همیشگی مجموعهی ژوراسیکها هستید، این فیلم شما را راضی نگه خواهد داشت. کالین ترورو، با رونمایی از دایناسورهای عظیمالجثه، بچه دایناسورهای بامزه، دندانهای تیز و انسانهای در خطر که در انتظار شرور داستانی و کشمکش طبیعت هستند، جیپهای واژگون، پرتوهای چراغ مشعل که در تاریکی سوسو میزنند و تنش و دلهرهای که آرام آ رام رخ میدهد و نشان دادن جانوران وحشی که یک اینچ از کاراکترها فاصله دارند و با موسیقی متن درخشان مایکل جاکینو، جاکینویی که تمام تلاشش را میکند تا ذوق و هیجان را در صحنههای اکشن رقم بزند، اندکی به مخاطبین پروپاقرص جهان دایناسورها، ادای دین میکند.
یاسمن اسمعیلزادگان
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید