news-background
news-background

نقد فیلم Hatching: حکایت پرنده زخمی و شکستن ناواقعیت آراسته خانواده تینیا

ژانر وحشت بارها و بارها خود را به عنوان ظرفی قدرتمند برای نشان دادن و بررسی کردن تنش‌های خانوادگی اثبات کرده است و مخاطب را نیز تحت تاثیر قرار داده است؛  ناگفته نماند که سینمای اروپا در این راستا قدرتمندانه‌تر، بدیع‌تر و غیرمتعارف‌تر عمل کرده و مخاطب را در دور نامانوسی گرفتار ساخته که بیرون آمدن از آن سخت است؛ نمونه‌‌ی دیگری از این غیرمتعارف بودن را در اولین فیلم سینمایی هانا برگهولم فنلاندی «از تخم بیرون آمدن» (Hatching) می‌بینیم.

فیلم داستان تینیا، یک ژیمیناست جوان و تنهاست که ناامیدانه تلاش می‌کند مادر سختگیر و نفرت‌انگیز خود را حتی با دنبال کردن چیزهایی که مورد علاقه‌اش نیستند، راضی کند تا مادرش بتواند از او هم تصویر زیبایی بسازد و فضای مجازی‌اش را همچون خانه‌اش، با دروغ‌های پرزرق و برق، بچرخاند. اما در این آراستگی و بی‌عیب و نقص بودن دروغین، تینیا یک تخم مرغ عجیب را در جنگل پیدا می‌کند، آن را به خانه می‌آورد، پنهان می‌کند، گرم نگه می‌دارد و به‌طور مخفیانه پرورشش می‌دهد. بعد از مدتی موجودی که از تخم بیرون آمده، رشد می‌کند و پیامدهای موجودیت آن به سرعت و به طرز وحشتناکی پیچیده می‌شود.

حکایت پرنده‌ی زخمی و شکستن ناواقعیت آراسته‌ی خانواده‌ی تینیااولین ساخته‌ی این کارگردان که در عین حال فیلمی سرگرم‌کننده و ترسناک است، نگاهی به سنت‌ها، آیین‌های خانوادگی و مادرانگی نیز دارد. به نظر می‌رسد از لحظه‌های آغازین، زندگی خانگی تینیا یک کابوس خانوادگی آزار دهنده است. او و برادر کوچکش اساساً به‌عنوان چهره‌ای کوچک از والدینشان پرورش داده شده‌اند تا در رسانه‌های اجتماعی نشان داده شوند و برای پدر و مادر، معنای دیگری ندارند. مادر تینیا به دور از فعالیت‌های اینستاگرامی، در حال خیانت به همسرش با یک مرد است، پدر او نیز به نواختن گیتار علاقه بیشتری دارد تا توجه به دخترش و انتظار می‌رود که او با وجود نداشتن این مهارت به ژیمناستیک ادامه دهد تا فقط مادرش را راضی نگه دارد.  برگهولم و رائوتسی سزاوار تقدیر هستند که مادر تینیا را رها نکردند و به او یک داستان جداگانه شامل یک رابطه خارج از زناشویی را ارائه کردند، و این راز به زیبایی، از چشمان وحشت‌زده‌ی دخترش دیده می‌شود. در حالی که فیلمسازان این روایت را به اندازه کافی عمیق نشان نمی‌دهند، اما با این وجود، با این انحراف فتنه‌ای را ایجاد می‌کنند و بیشتر از آنچه که به نظر می‌رسد به مادر ناراضی تینیا و خواسته‌های ناگفته‌اش اشاره می‌کنند

نکته‌ی حائز اهمیت چیزی  که ناواقعیت آراسته این خانواده را می‌شکند، پرنده‌ای زخمی است که یک روز به اتاق نشیمن صورتی و پاستلی آن‌ها وارد می‌شود و همه چیز را برهم می‌زند. ناگفته نماند که برگهولم و نویسنده‌اش رائوتسی، داستانی تا حدی قابل پیش‌بینی را شکل می‌دهند و از موجود عظیم‌الجثه (به نام آلی) به عنوان مجرای دوقلو شیطانی برای تاریک‌ترین انگیزه‌ها، ترس‌ها و حتی کینه‌های تینیا استفاده می‌کنند. وقتی آلی شروع به بدل شدن به یک تینیای اهریمنی می‌کند با همراهی جلوه‌های ویژه لاغر و ضعیف در نقش یک کودک آسیب‌پذیر که تحت تأثیر انتظارات والدین و احساس کم ارزش خود قرار دارد، عملکرد دوگانه فوق‌العاده‌ای ارائه می‌کند. در همین حین، حسادت درونی او با آمدن دختر همسایه‌ای کاملا مستعد، یک ژیمیناست کارآمدتر با یک سگ کوچولو شیرین فوران می‌کند، چیزی که تینیا همیشه آرزویش را داشت، اما مادرش آن را انکار می‌کرد.

از جهتی، دیدن تینیا که موجودی غیرانسانی را پرورش می‌دهد در عین حال که خنده‌دار است، به طرز عجیبی هراسناک است. اما با رسیدن به این موجود نازیبا، تینیا با غرایز مادرانگی‌اش مواجه می‌شود. با حمام کردن و آواز خواندن برای این موحود، ظاهراً به آن توجهی می‌کند که آرزو می‌کرد مادرش به او می‌کرد. اگرچه تینیا به زودی متوجه می‌شود، مراقبت از یک موجود زنده‌ی عحیب، تماما مفرح نیست، به خصوص زمانی که با موجودی سروکار دارید که اشتهای سیری‌ناپذیری  برای حیوانات خانگی محله دارد.

این غریزه‌ی مادرانگی در قسمتی از فیلم که تصویر هراسناک فداکاری مادر است، زمانی که در دو صحنه مجزا، موجود از تخم بیرون آمده، استفراغ مادر جانشین خود را می‌خورد، به معنای واقعی کلمه بیان می‌شود و مخاطب را تحت تاثیر قرار می‌دهد. تینیا و این موجود هرکدام به دنبال تایید یکدیگر هستند و هر کاری که می‌توانند برای کمک به دیگری انجام می‌دهند و پیوند روانی عمیقی میانشان به وجود می‌آید، حتی تا جایی که درد یکی توسط دیگری احساس می‌شود. فی‌الواقع در داستان برگهولم و نویسنده‌اش رائوتسی، با داپلگنگری آشنا می‌شویم که از سر دلسوزی بی‌جا، مراقبت و توجه نبایدی، رشد کرده و بدل به شرور داستانی شده و شروع به گسترش شر می‌کند.

در نهایت باید گفت در ژانر وحشت، سالهاست  با این مسئله که مادر شدن امر هراسناکی است، مواجه بوده‌ایم. از «بچه رزماری» گرفته تا «بابادوک» و «موروثی» و... .در اولین ساخته‌ی هانا برگهولم، «از تخم بیرون آمدن»، نیز مادر بودن، امری وازننده و به همان اندازه نگران‌کننده و هراسناک به نظر می‌رسد و دوران نوجوانی، دوران کمین کردن زیر بال‌های مادر محافظ و در انتظار ترک خوردن است و در میان هرج و مرج شیطنت‌آمیزی که فیلمساز به وجود می‌آورد، زمانی که فیلم به پایان نزدیک می‌شود، احساس می‌شود که تینیا تنها کسی نیست که از پوسته‌ی بی‌عشق خود بیرون می‌آید، یا با هیولای مادری در درون و امر زنانه‌ی وازننده، روبه‌رو می‌شود.

 

یاسمن اسمعیل‌زادگان

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۱۸ تیر ۱۴۰۱ ۲۳:۲۲

«شکستن ناواقعیت آراسته خانواده تینیا» یعنی چی؟

نمایش اسپویل