زمان مطالعه: ۹ دقیقه
بررسی ایرادهای فیلم "کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی"
منتقدان و طرفداران، همگی از آخرین ساخته مارول یعنی "کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی (Captain America: Civil War)" راضی بودند و باید هم همینطور باشد؛ چرا که شاهد یکی از بهترین فیلمهای تاریخ مارول و یک بلاک باستر فوق العاده در بین فیلمهای کمیک بوکی بودیم. ولی جدا از این مسائل، این فیلم نیز دارای مشکلاتی بود. در ادامه با 30 نما همراه باشید تا آنها را بررسی کنیم.
اگر فیلم را ندیده اید، از خواندن این مطلب خودداری کنید.
چرا هالک و ثور حضور نداشتند؟
همه میدانیم که در پایان فیلم "انتقامجویان: عصر اولتران (Avengers: Age of Ultron)"، هالک با یک جت، از انتقامجویان جدا شد و به "فیجی / Fiji" رفت. همینطور میدانیم که او به این دلیل این کار را کرد که از تهدید بودن برای مردم جلوگیری کند (با توجه به اتفاقی که پس از برخورد با "اسکارلت وچ" داشت و "آیرون من" او را متوقف کرد.)
همچنین درباره "ثور" و بازگشتش به آزگارد نیز مطلعیم و متوجه هستیم که این اتفاقات زمینه ساز فیلم "ثور: رستاخیز (Thor: Ragnarok)" میباشد. اما باید قبول کنیم که سازندگان اصلا اشاره ای به این دو انتقامجو نکردند.
داستان فیلم درباره تحت نظر قرار گرفتن انتقامجویان توسط دولت میباشد، و شاهد بودیم که چگونه این تیم به دو دسته تقسیم و موجب اختلافات شدید ابرقهرمانان شد. البته درست است که افراد این تیم، دسترسی به هالک و ثور نداشتند ولی حداقل باید یک توضیحی درباره عدم اشاره به این دو نفر در فیلم داده میشد.
به هر حال هم کاپیتان آمریکا و هم آیرون من، به افرادی برای تیم خود نیاز داشتند. پس چرا نباید از دو نفر از قوی ترین انتقامجو ها استفاده کنند؟
سازندگان، عدم حضور هالک را برای توازن قدرت میان دو گروه توجیه کردند، و این هم درست است. در یک صحنه نیز شاهد بودیم که آیرون من به بلک ویدو گفت:" میتوانیم از دوست سبز رنگمان کمک بگیریم"، بلک ویدو نیز پاسخ داد:" اگر او حضور داشت، از کجا مطمئن هستی که طرف تو را میگرفت؟". ولی باز هم این کافی نیست و باید اشارات مفصل تری به هالک و ثور در طول فیلم میشد، چرا که این دونفر نیز جزو گروه انتقامجویان میباشند و باید آن مدارک را امضا میکردند.
چه کسی یک نوجوان را برای مقابله با کاپیتان آمریکا قرار میدهد؟
غلط برداشت نکنید. اسپایدرمن دارای قدرت زیادی میباشد و تام هالند نیز در این نقش فوق العاده عمل کرد و همه منتظر دیدن دوباره او در فیلم اختصاصی اش یعنی "مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه (Spider-Man: Homecoming)" هستیم.
اما هنوز نمیفهمیم که چگونه آیرون من میتواند از یک نوجوان که با عمه اش زندگی میکند و هنوز خیلی به قدرتش مسلط نیست، در مقابله با یک ابر سرباز که بیشتر عمر خود را به مبارزه با دشمنان پرداخته، و حتی ممکن است موجب مرگش بشود، استفاده نماید.
ما همه واقعا خوشحال بودیم از اینکه اسپایدرمن به دنیای سینمایی مارول آمده است، ولی واقعا دلمان میخواست که از یک راه دیگری وارد داستان فیلم میشد. البته این را میدانیم که جذابیت یک اسپایدرمنِ کم تجربه خیلی بیشتر از یک با تجربه است، ولی تونی استارک که از مرگ یک پسربچه باهوش در سوکوویا به قدری ناراحت شد که حاضر به امضای "عهدنامه سوکوویا" شد، چرا باید پای یک نوجوان را به یک ماموریت خطرناک باز کند که ممکن است مرگ او را در پی داشته باشد؟
نسبت شارون و پگی کارتر
هر عشق بزرگی، بالاخره به پایان خود میرسد، این اتفاق برای استیو راجرز و پگی کارتر، در فیلم "جنگ داخلی" رخ داد.
زمانی که شارون کارتر در مراسم ختم پگی، برای سخنرانی بالا رفت و جملاتی از خوبی شخصیت پگی کارتر و اهمیتش برای او، میگفت؛ استیو واقعا ناراحت بود و به خاطراتش با پگی فکر میکرد. اما ناگهان زمانی که شارون گفت "پگی" عمه او میباشد، قهرمان ما ناگهان از شنیدن این جمله شوکه شد.
درست است این اتفاق برای بینندگان کاملا شوکه کننده بود چرا که در هیچ یک از فیلمهای مارول به این قضیه اشاره نشده بود. ولی آیا این کمی عجیب نیست که کاپیتان آمریکا برای مدتی طولانی برای سازمان شیلد کار کرده و نمیداند که دو فرد با یک نام فامیلی و یک شغل مشابه، باید بایکدیگر نسبت داشته باشند؟. اگر با آن شخص در ارتباط نباشد، این قضیه ایراد ندارد؛ اما شارون به مدتی طولانی جاسوسی کاپیتان را میکرد و بعنوان همسایه او حضور داشت. بعد از فهمیدن این مورد توسط کاپیتان، در فیلم "سرباز زمستان"، کمی عجیب است که او درباره نام و خانواده شارون خبر نداشت.
البته میدانیم که دلیل ساخت داستان به این شکل، برای شوکه شدن بیننده بوده است. ولی همانطور که ذکر کردیم، ندانستن این واقعیت، برای استیو راجرز کمی دارای مشکل و نقص در فیلمنامه میباشد.
سقوط وارماشین
ما در طول فیلمهای مارول، شاهد کارهای شگفت انگیزی از ابرقهرمانان بودیم. مثلا در آیرون من 3، دیدیم که تونی استارک چگونه چندین سیاستمدار که از هواپیما به بیرون پرت شده بودند را به طور خارق العاده ای نجات داد. همچنین "ویژن" در فیلم "انتقامجویان: عصر اولتران" که "اسکارلت وچ" را از میان انبوهی ساختمان و ماشینهای معلق به خارج از سوکوویایِ در حال پرواز برد. در همین فیلم شاهد نجات جان چند نفر که در یک ماشین در حال سقوط از سوکوویا بودند، توسط ثور نیز بودیم.
حال با همه این مثالهایی که زدیم، چرا قهرمانان ما یعنی آیرون من و فالکون، نتوانستند وارماشین را که در حال سقوط بود نجات دهند؟ شاید بگویید سرعت سقوط او زیاد بود و زمانی که آیرون من او را دید، دیگر دیر شده بود و نتوانست کاری انجام دهد. ولی با توجه به چیزهایی که از این شخصیت دیده ایم، واقعا عدم نجات وارماشین، کمی دارای ایراد بود. اگر قهرمان ما بخواهد فردی را نجات دهد، حتی در شرایط سخت تر نیز میتواند اینکار را بکند، ولی از آنجا که سازندگان میخواستند این اتفاق برای وارماشین بیفتد، دیگر کاری از دست آیرون من ساخته نبود.
تمام حرف ما این است که سازندگان، نباید از همان روشی که در آن شاهد موفقیت قهرمانان بودیم، برای عدم موفقیتشان استفاده میکردند. این همانند این است که مثلا در سریالی مثل "بازی تاج و تخت (Game of Thrones)" شاهد مرگ سریعِ افراد غیر مهم، توسط یک ضربه چاقو هستیم. ولی اگر این اتفاق حتی با تعداد بیشتری ضربه برای فرد مهمی (جلوگیری از اسپویل) بیفتد، موجب مرگش نمیشود. یا مثلا در یک جنگ تعداد زیادی تیر از سوی آسمان فرود میاید و حتی یکی از آنها به فرد مهم مورد نظر ما اصابت نمیکند و فقط دیگر سربازان را به هلاکت میرساند و چندین مورد دیگر...
این جزو ایرادات و باگ های کوچکی است که سازندگان فیلمهای بزرگی همانند "جنگ داخلی" نباید بدست بینندگان بدهند.
بارون زیمو به تنهایی به سیبری رفت و بقیه سربازان زمستان را کشت. چرا که نه؟
میدانیم که نقشه زیمو، تقسیم کردن تیم انتقامجویان از طریق اختلافات داخلی بود؛ و این اتفاق هم واقعا افتاد و نقشه او جواب داد. اما چیزی که درباره آن مطمئن نیستیم، این است که او چرا باید به سیبری رفته و همه آن اشخاص حقیقی که دارای "سربازهای زمستانی" همانند "باکی" بودند را بکشد.
بله، این را میدانیم که او میخواست با اینکار حواس کاپیتان آمریکا را به این پرت کند که او میخواهد سربازهای زمستان را احیا کند و از آنها برای مقابله با انتقامجویان استفاده نماید. اما دیدیم که هدف اصلی او نشان دادن ویدیوی قتل پدر و مادر استارک توسط باکی، به خود تونی استارک بود.
این سناریو دارای چند مشکل میباشد. اول اینکه چرا بارون زیمو سربازان زمستان را احیا نکرد و برای کشتن انتقامجویان از آنها بهره نبرد؟ دوم اینکه او از کجا میدانست که آیرون من هم بهمراه کاپیتان و باکی در آنجا حضور پیدا خواهد کرد؟ سوم اینکه اصلا چرا سربازان زمستان را کشت؛ چرا جای اینکار، فقط فیلم را نشان نداد و صحنه را ترک نکرد (هدفش از کشتن سربازان زمستان چه بود)؟
این سوالاتی است که بدون جواب ماند. با توجه به نکاتی که ذکر کردیم، شما هم قطعا این نکات را جزو ایرادات داستان بارون زیمو میدانید. همانطور که منتقدین هم گفته بودند از نقاط ضعف اصلی فیلم، فقط شخصیت پردازی بارون زیمو را میتوان نام برد.
فیلم "کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی" بهترین فیلم مارول، و همچنین جزو بهترین فیلمهای کمیک بوکی میباشد. واقعا همه بینندگان از تماشای این فیلم شگفت زده شدند.
این مشکلاتی که بررسی کردیم، شاید خیلی مشکلات کوچکی باشند که حتی بعد از دیدن فیلم به آن فکر هم نکرده بودید و قطعا این نکات، از زیبایی و خارق العاده بودن فیلم کم نمیکند.
هدف این مقاله این بود که نشان دهیم توقعات از این دست فیلمها زیاد است و نباید حتی چنین ایراداتی در آن وجود داشته باشد. جدا از تعصبات بی دلیل طرفداران مارول و طرفداران دی سی، این فیلم یکی از بهترین فیلمها از اقتباس کمیک بوکی بود و واقعا موفق و شگفتی آور عمل کرد. اما همانطور که ذکر کردیم، دارای مشکلات کوچکی بود؛ اگرچه در مسابقه با رقیبش یعنی "بتمن علیه سوپرمن:طلوع عدالت"، کاپیتان آمریکا پیروز میدان بود.
امیدواریم در ادامه فیلمهای مارول و همچنین دی سی، شاهد بلاک باستر های بی نظیر و خارق العاده باشیم چرا که هر چه این فیلمها بهتر باشند، هم برای طرفداران مارول و هم طرفداران دی سی، لحظاتی خوش و هیجان انگیز به ارمغان می آورند. (اخبار سینمای جهان را با ما دنبال کنید)
دیدگاه‌ها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید