«پیری» (دانلود فیلم Old با لینک مستقیم) تازهترین ساختهی «ام. نایت شیامالان» که اقتباسی است از رمان گرافیکی«قلعهی شنی» اثر پیر اسکار لوی و فردریک پیترز، روایت گروهی مسافر است که هتلی لوکس را در منطقهای ساحلی برای سپری کردن تعطیلاتشان انتخاب میکنند. در طول اقامتشان اما به پیشنهاد مدیر هتل که تاکید میکند، آن را تنها برای مسافران ویژه مطرح میکند، به ساحلی دنج و خلوت در پشت صخرههایی تماشایی و رعبانگیز که در طرف دیگر جزیره پنهان شده است هدایت میشوند تا تجربهای ناب را از این سفر رقم بزنند. در ابتدا، همه چیز با شکوه به نظر میرسد اما طولی نمیکشد که درمییابیم، همه چیز آنقدرها که باید در این مکان بکر و دورافتاده، خوشایند و قابل پیشبینی به نظر نمیرسد و چیزی در این طبیعت وجود دارد که عادی نیست، چیزی شوم در افق است. آنچه مسافران نمیدانند این است که این ساحل همچون مغاکی است بیانتها که گذر زمان در آنجا متفاوت است و شیامالان اینگونه ساحل را بدل به موجودی زنده میکند که همه را میان صخرههای بلند و تاریک، میفشارد و در این تنگنا، آرامآرام، شعلههای هستیشان را خاموش میکند. اخبار سینمای جهان را از ۳۰نما دنبال کنید.
شیامالان با تصاویر درخشان از دریا، حرکت امواج، نور خورشید، صخرهها، سکوت بیحد و ترکیب انگارههای مختلف، حال و هوای غمزده و اساسا نشان دادن چنین طبیعت بکر و خطرآفرینی، پیش از آشکار شدن جزئیات داستانی، آرامآرام دمفروبستن را پیش چشم مخاطب میآورد و نشان میدهد امر غریبی در حال رخ دادن است و آن شتاب گرفتن زمان در این نقطهی نامعلوم است، نقطهای گرگ و میشی که نیم ساعت در آن، معادل یکسال است.
این بدان معناست که در این ساحل تقریباً یک عمر کامل، در یک ۲۴ساعت متراکم شده است و اینگونه است که کشمکش انسان و طبیعت شروع میشود و شیامالان کاراکترهایش را در موقعیتی کلاستروفوبیک، در این جزیره به دام میاندازد تا طبیعت آنها را از آن خود کند. مسافرانی که همانند رمان «دهبچهزنگی» از «آگاتا کریستی»، نمیتوانند مکانی را که در آن گیر افتادهاند، ترک کنند و باید به انتظار مرگ بنشینند. مسافرانی از جنس مصرفگرایان ثروتمند که گمان میبردند این مکان شگفتانگیز و دست نیافتنی، زمان را برایشان متوقف میکند و میتوانند به راحتی نگرانیهای خود را فراموش کنند. مکانی که فیالواقع، یک حقیقت بزرگ انسانی را برایشان آشکار میسازد که آن را به نوعی به دست فراموشی سپرده بودند. در این کابوس گذر زمان، آنها مجبور میشوند به وضوح آنچه را که فراموش کرده بودند و نمیخواستند ببینند و بپذیرند، نظاره کنند: «مرگ». ساحلی همچون یک بمب ساعتی که ثانیه به ثانیهاش، تهدید به مرگ است. بمبی که گویی به دست انسانها داده شده تا آخرین لحظات عمرشان را کنار هم باشند و چرخهی حیاط را از تولد تا بلوغ و مرگ در چندساعت، ببینند و اولویتهای زندگیشان را تغییر دهند و در نهایت امر، از انکار به پذیرش برسند.
ناگفته نماند که تمامی آثار شیامالان از این جهت که با اجتنابناپذیری مرگ دست و پنجه نرم میکنند، نوعی وحدت موضوعی را دنبال میکنند و او عموما در آثارش «هستی رو به نیستی» را مدام به تصویر میآورد و در انتها، مخاطب را به آشتی با مرگ و پذیرش هدایت میکند تا رنج کمتری بکشد. در اینجا هم با دستکاری زمان، دگربار، هستی به سوی مرگ را یادآور میشود، تا شکلی از روایتگری مدنظرش را بسازد. همان هستی رو به نیستی که هایدگر میگوید: هستی، یعنی هستیای به سوی مرگ (sein-zum-tode) هستیای که آیندهاش با مرگ بسته میشود.
با اینکه قابهای شیامالان، ساحل و متعلقاتش را همچون مجموعهای ساکن و ساکت، محو و گرد و غبار گرفته نشان میدهد، روی ابژهها میماند، گاها آنها را اسرارآمیز و گاها هر آنچه به واقع هستند را نشان میدهد و هماره احساس خطر در این نقطهی گمشده از جهان را یادآور میشود و یک ترس ناآشنا از هرآنچه که میشناسیم را به خوبی القا میکند، اما فیلمنامهی او آنقدرها که باید کامل نیست. سیر داستانی، عدم شخصیتپردازی صحیح، بازیهای متوسط و دیالوگهای سطحی، ایدهی ناب او را تا حدودی کمرنگ میکند. همهی آنچه که او تعریف میکند حول امر گنگ میچرخد و این امر بدون شناخت، مدام به امور گنگ بعدی احاله داده میشود. ولی او همچنان ریسک میکند و دیدگاه فرضی خود را ارائه میدهد و البته که مخاطب را به انتظار اثر بعدیاش مینشاند.
در نهایت میتوان گفت این کارگردان مطرح، داهیانه و جسورانه، تازهترین ساختهی نامانوسش را بدل به یک قطعه تماشایی و اثرگذار میکند و با وحشت از تدفینِ پیشهنگامِ آنان که هنوز زندهاند، هراس و رنج را طوری بر مخاطب منتقل میکند که گویی تمام جهان به این ساحل هولناک بدل شده است. شیامالان به آهستگی، دوربینش را زیر نور خورشید و در گرمای مطبوع تابستان با چشماندازهای بکر، تکاندهنده، رویا گونه و خلسهآور که از جهتی آرامش و زیبایی بیش از حدشان بوی ویرانی میدهد، به حرکت درمیآورد و به شکلی از طبیعت آشناییزدایی میکند که تا جان داریم، هراس و دلهره از آن نیز با ما بماند و با تزریق گونهای یخ زدگی، غرقشدگی، دل زدگی و فرسودگی، هماره احساس خطر در این نقطهی سرعت گرفته در جهان را به تصویر میآورد تا امر غریب و استحالهی هراسانگیزش را یادآوری کند. او در این وحشت آداجویی که به تصویر میآورد، کاراکترهایش را دچار اختلال میکند، بعد آرام آرام دست روی احساسات آنها میگذارد و روان آنها را از کار میاندازد و در نهایت جسم آنها را تخریب میکند و در انتها، اساس باورها و نگرش ما را تکان میدهد.
یاسمن اسمعیلزادگان
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید