در اپیسود هفتم سریال «چه میشد اگر...؟» (What If...?) برعکس اپیسودهای اخیر، شاهد یک ماجرای شوخ و شنگ هستیم. حتی شوخترین اپیسود فصل. «پارتی تور» یا تورِ پارتی برگزار کننده، خدای برگزاری پارتی! اپیسودی که حتی مرگ افراد هم در آن با شوخی و خنده برگزار میشود. در چنین اپیسودی بزرگترین گردهمایی شخصیتهای مارول (شخصیتهای فضایی به عبارت دقیقتر) شکل میگیرد. به جز تعداد انگشتشماری، هر چهرهی فضایی که در گذشته در دنیای سینمایی مارول دیدهاید، اینجا باز میگردد.
داستان از جایی شروع میشود که «جین» و «دارسی» پس از کشف تعدادی آنومالی، سر به بیابان میگذارند و مشابه آنچه در قسمت اول «تور» دیدیم، با «بایفراست» و «ازگاردیها» مواجه میشوند. ماجرا از جایی آغاز شده که پس از به خواب رفتن «اودین» در یک مراسم شکوهمند (!) «فریگا» راهی مهمانی زنانهای میشود و از تور قول میگیرد که حواسش را جمع کند. به نظر میرسد با یک تور مغرور و نهچندان با شخصیت مانند همان قسمت اول فیلمهای تور مواجهایم، اما یک جای کار میلنگد!
و سوال اصلی این اپیسود این است: «چه میشد اگر اودین «لوکی» را به فرزندی قبول نکرده و از خانوادهی «جاینت فراستها» (غولهای یخی!) جدا نمیکرد.» و «واچر» اینگونه برایمان توضیح میدهد که آنگاه لوکیای بالای سر تور نبود که پیوندشان به هر دو شخصیت بدهد. «خدای آذرخش» مسیر زندگیاش بدون یک برادر شریر کاملا با آنچه در ذهن داریم متفاوت میشود. بعد از رفتن فریگا تور با چهار یار غارش که همگی هم مانند خودش سرخوشاند (به ویژه «لیدی سیف») به صورت پنهانی به جایی میروند که حتی «هایمدال» هم حواسش به آنجا نیست. در این داستان، هایمدال دیگر رفیق شفیق تور نیست و چشم ندارد او را ببیند! تور در همین مسیر توضیح میدهد که دوست ندارد مانند پدرش یک پادشاه حوصلهسربر باشد. او عاشق پارتی کردن است.
تور با جادوهای سیاه (همان چیزی که لوکی در «اونجرز» به آن اشاره کرد.) به زمین میآید و یک پارتی فضایی بزرگ در لاس وگاس به راه میاندازد. جین هم در همانجا برای اولین بار تور را میبیند و بخاطر جذابیت ظاهریاش دلخواستهی میشود. تور نهتنها سکسی، که زبانباز هم هست و خب این پیوند برای اینها مقدر شده! دارسی هم در طول همان پارتی با «هاوارد اردک» آشنا شده و ازدواج میکند. (که چون در وگاس اتفاق میافتد، در وگاس باقی میماند!) اولین شب پارتی با حضور تعداد زیادی از کرکترها، از جمله «کورگ» همراه میشود که ناخواسته «نیک فیوری» را به کما میفرستد. و البته حضور «گرند مستر» که با همان سبک و سیاق فیلم «تور رگناروک» به عنوان دیجی این مهمانی بزرگ حاضر میشود.
صبح فردا «ماریا هیل» که رئیس موقت «شیلد» شده، از جین میخواهد به او در رفع این خطر عظیم کمک کند ولی جین متوجه خطر نیست. «راملو» پیجرِ مخصوص «کرول دنورس» را میآورد تا از او در این شرایط کمک بخواهند. او احتمالا حتی از تور هم قویتر است.«کپتن مارول» بعد از آمدن لوکی که حالا هماندازه فراست جاینتهاست و دوباره پیوندی با تور تشکیل داده اما پیوندشان در حد نوکریم و مخلصیم است، به زمین میرسد و با تور درگیر میشود. تور او را از فرانسه به «استون هنج» انگلیس پرتاب میکند و او هم تور را به صحرایی وسط آمریکا! نبردشان در راند اول اما با پیروزی تور خاتمه مییابد. او همان بلایی را سر کرول میآرود که سر «سرتور» آورد. راستی سرتور هم در این ایپسود ظاهر میشود و در پارتی با «مجسمه آزادی» نیویورک لاس میزند! سپس نوبت راند دوم است: در سیبری! قبل از آنکه کرول ضربهی سهمگینش را بزند، جین فریگا را باخبر کرده و او پیش روی تور ظاهر میشود. و طبق رسم معهود پارتیها، تور باید قبل از سر رسیدن مادرش همه چیز را مرتب کند. او با همین مرتب کردن درسش را میآموزد و پیوندی با زمین تشکیل میدهد و با جین هم قرار میگذارد. و در نهایت اپیلوگ واچر را داریم. که میگوید: «و سپس تا آخر عمر با خوشی کنار هم زندگی کردند… صبر کن ببینم، چی شد؟» این عجیبترین اتفاقی است که در طول این سریال دیدهایم. واچر هم غافلگیر میشود!
مارول در هر اپیسود ما را بیشتر شگفتزده میکند و قطعا همه قبول دارند که این اپیسود، شگفتآورترین اپیسود فصل تا به اینجا بوده. از حضور عجیب همهی فضاییها تا بحرانی که اتفاقا با خوشی و شادی شروع میشود. شادی به عنوان اتمسفر پارتی که در حال تسخیر زمین است.
و حالا زمان شیرجهی عمیقتر است:
اول اینکه ستارهی ایکاروس آلفا ماجرایش چه بود؟ تور در جواب سوال جین گفت که کار خاصی نکردهاند و به کسی آسیبی نرسیده. اما در طول اپیسود تاکید زیادی بر آن شد. تور احتمالا دروغ میگوید، همان طور که به فریگا دروغ میگفت. اما این داستان قرار است برگردد؟ یا قرار است تاثیری در سرنوشت تو در این دنیا بگذارد؟ بدون هیچ عواقبی برای پارتی تور؟ دقت کنید که در همین اپیسود هم احتمالا انسانهای زیادی آسیب دیدهاند. آن چرخ و فلک و مجسمهی آزادی و قطعی برق نمیتواند بدون تلفات باشد. یعنی تور نباید به خاطر کارهایش جواب پس بدهد؟
دوم آیا کپتن مارول شایسته نیست؟ تور برای خلع سلاحش، «میولنیر» را بر روی او قرار میدهد. و کاری از او برنمیآید. این شایستگی چه خصوصیاتی دارد. «کپ» شایسته بود اما آیا همیشه این طور بوده؟ «ویژن» هم همین طور. شاید به خاطر سنگ ذهن. «هلا» هم که با یک دست دخل میولنیر را آورد. جین فاستر هم در فیلم بعدی تور قرار است از آن استفاده کند. کرول چه مشکلی داشت؟ مگر دل او ناپاکتر از استیو است؟ آیا در حال حاضر شایسته نبود؟ و در شرایطی ممکن است او هم شایستگی پیدا کند؟ دیگر چه کسانی میتوانند شایستگی پیدا کنند؟ (در کامیکها هالک هم میلونیر را بلند کرده.)
سومین سوال اما مورد عجیب «التراویژن» است. او از کجا ناگهان سر و کلهاش پیدا شد؟ اصلا منشا او چیست؟ در این تایملاین که هنوز زمان ساخته شدنش فرا نرسیده. آیا از تایملاین دیگری آمده؟ «سنگهای بینهایت» را از کجا آورده. هر شش سنگ را دارد. و سنگهایش متعلق به تایملاین دیگری است. چگونه سنگها در این تایملاین هم کاربرد دارند؟ و نوع جدیدی از استفاده از سنگها را شاهدیم. نه مانند دستکش که مانند جزئی از یک زره. میدانیم کالبد او از جنس وایبرنیوم و در برابر سنگها مقاوم است. (خود ویژن بر روی پیشانیاش سنگ ذهن چسبیده.) همین طور دیدهایم که لباسهای اخیر تونی هم در برابر سنگها مقاومن. (دستکش بینهایت ساخت «تونی» و «بروس» و «راکت» در فیلم «آخربازی» و حتی زمانی که تونی با نانوباتهای لباسش سنگها را جذب کرد.) حالا التراویژن جنس خودش و زرهاش چیست که به راحتی و بدون آسیب از سنگها استفاده میکند؟ (حتی تنوس هم نصف بدنش سوخت و به سختی جان سالم به در برد.) با توجه به تصاویری که در تیزر میان فصل سریال دیدیم، رباتهای تحت رهبری ویژن قرار است بازگردند و احتمالا نبردی بین گروه قهرمانانمان که در طول فصل دیدهایم، شامل «کپتن کارتر»، کپتن مارول، پارتی تور، «استرینج سوپریم» و… با ارتش التراویژن شکل خواهد گرفت. یا شاید نبردی با زامبی تنوس. یا حتی هر دو!
و مورد آخر، واچرِ این دنیا هم ضعفهایی دارد. بعد از اینکه اپیسود به اپیسود به او نزدیکتر شدیم، در این اپیسود شاهد پلک زدنش هستیم. و البته آغاز اپیسود نمایی از فضا را داریم که او در آن حضور ندارد. به نظر میرسد نهتنها موجود چنان پرقدرتی نیست، که نقطه ضعفهایی هم دارد. عدم حضورش در ابتدای اپیسود و غافلگیر شدنش در انتها، اثباتی بر این مدعا هستند. همچنان به نظر میرسد او قرار است در اپیسود یا اپیسودهای پایانی سریال دخالتی در امور بکند.
و یک نکتهی کوچک: نشان دادن دستکش بینهایت در سردابهی اودین، قطعا ارجاعی به ظهورش در فیلمهای تور به عنوان ایستر اِگ است اما در آن سری، هلا تایید کرد که تقلبی است. این یکی یک تفاوت مهم دارد: برخلاف مورد اولی، این دستکش مانند دستکش تنوس برای دست چپ است و اینکه سنگها باز هم برخلاف آن ایستر اِگ، دقیقا مطابق چینش دستکش تنوس هستند!
اگر شما هم از این اپیسود لذت بردهاید یا حتی آن را دوست نداشتید، مانند همیشه نظراتتان را برایمان بنویسید.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید