news-background
news-background

نقد فیلم The Old Guard: زیستن با مرگ

 

«ما هزاران بار این‌جا بوده‌ایم و هزاران بار این‌جا خواهیم بود.»

 

گویا در روزگار کرونایی، حبس اجباری، تعطیلی و تعلیق سینماها، نیاز به فیلم دیدن و همراهی با زمانمند بودن و زنده بودن تصاویر سینمایی، از اساسی‌ترین نیازهای انسان شده و در این جریان، حتی اکشن‌های پاپ‌کورنی هم نقش مهمی را بر عهده دارند و در پروژه‌‌ی سرگرم سازی و زنده نگه داشتن صنعت سینما و یادآوری زنده بودن و زندگی کردن و کمتر کردن فشار قرنطینه سهیم هستند. البته که آمار بازدیدها از چنین فیلم‌هایی که در این روزگار پخش می‌شود، خود اثبات این جریان است. نت‌فلیکس اما تا به امروز، در این راستا اقدامات اساسی را انجام داده است تا هم گرد و غبار رکود را از زندگی بزداید و هم موقعیت حرفه‌ای خود را تثبیت کند.

فیلم «گارد کهن» (دانلود فیلم The Old Guard با لینک مستقیم)، ساخته‌ی «جینا پرنس-بایتوود» که برگرفته از یک نوول گرافیکی نوشته‌ی گرک روکا است، روایت یک گروه مبارز ۴نفره است به سرپرستی زنی به نام آندروماکا سکایی، (شارلیز ترون) که کسب درآمدشان از راه مبارزه و جنگ و... است و در این مبارزات هم تمامن در جریان‌های منفی حضور ندارند و طرف خیر را هم می‌گیرند. اما آن‌چه که این گروه را با سایر مبارزان در نبرد همیشگی خیر و شر بر پرده‌ی سینماها و در چنین اکشن‌هایی متمایز می‌کند، ویژگی بی‌مرگی یا به بیانی دقیق‌تر، می‌توان گفت عمر بسیار طولانی‌شان است.

پس از گذشت حدود ۲۰ دقیقه از فیلم و کشته شدن کاراکترهای اصلی فیلم و دوباره زنده شدنشان می‌فهمیم که قهرمانان این اکشن نامیرا هستند. قهرمانان یا بهتر است بگوییم، ابرقهرمانان فیلم قابلیت مردن و دوباره زنده شدن را دارند تا زمانی که مرگ واقعی و جدایی کالبد اختری‌‌شان فرا رسد و این زمان هم البته مشخص نیست. این ابرقهرمانان، هر بار در کام مرگ فرو می‌روند و درد و زجرش را متحمل می‌شوند و دوباره به زندگی باز می‌گردند. تا اینجای کار در می‌یابیم چنین عنصر برجسته‌ای (بی‌مرگی) که در داستان فیلم وجود دارد، بسیار ویژه و مهیج است و دیدن کاراکترهایی که به هولناک‌ترین اشکال ممکن، مدام می‌میرند و پسش زنده می‌شوند، می‌تواند مخاطب را به راحتی پای فیلم نگه ‌دارد. ولی برای این که دیدن چنین ابژه‌‌ای با این ویژگی‌ برجسته، تا انتهای داستان همچنان از جذابیتِ آغازین برخوردار باشد، به عوامل دیگری هم نیاز داریم من جمله داستان قوی، شخصیت‌ پردازی دقیق، تقابل درست قهرمان و ضدقهرمان و اساسن حضور آنتاگونیست‌های در خور پروتاگونیست موجود، که البته در این فیلم هیچ کدام از این اتفاقات نمی‌افتد و داستان راکد می‌ماند و فیلم نمی‌تواند تعریف درستی از جهان خودش را ارائه بدهد و مدام در آن سرگردان می‌شود.

صراحتن می‌توان گفت «گارد کهن» بیش‌ترین ضربه را از فیلمنامه‌ی ضعیفش می‌خورد، فیلمنامه‌ای که هیچ حرفی برای گفتن ندارد. فیلم با امر گنگ شروع می‌شود و تا انتها این رویکرد تغییر نمی‌کند، دیالوگ‌های گنگ، پند و اندرزهای عبث و بی‌هدف، کاراکترهای بی‌هویت و بی‌نام و نشان، ماموریت‌های غیر لازم و نامعلوم، جمع شدن‌های مبهم، نبردهای کارتونی، نبود آنتاگونیست قدر، نبود کشمکش، مبهم ماندن چرایی نیاز کاراکترها به پول‌های هنگفت، دلایل نمردنشان، چگونگی نیروی انوشگی‌شان و دلیل توقف ناگهانی این ویژگی و الی آخر.  این امور گنگ و مبهم تا انتهای فیلم ادامه دارند و هیچ‌گونه شفاف سازی از سمت خالق اثر صورت نمی‌گیرد و با این‌که چنین داستانی با وجود داشتن عنصری به نام بی‌مرگی می‌توانست بدل به اکشنی جاندار شود، در همان ابتدا دچار اختگی و برو بیایی بی‌هدف می‌شود و فیلم درست در همان دقایق اولیه، قبل از چندبار مردن کاراکترها، می‌میرد و خرده داستانک‌هایی هم که به داستان اصلی پیوند می‌خورند تا ابهامات را به نوعی بپوشانند، علاوه بر این‌که در پیشبرد داستان نمی‌توانند نقشی داشته باشند، بدل به حواشی و ناسازه‌های ابهام‌افزا می‌شوند و تنها چیزی که برایمان می‌ماند این است که با یک اکشن سرگرم‌کننده رو به رو هستیم که می‌تواند برای ساعاتی هر بیننده‌ای را سرگرم کند اما همانند ابرقهرمانان جاویدانش، تبدیل به اثری جاودان در ذهن مخاطب نخواهد شد.

جدای از شخصیت‌های اصلی یکنواخت و شبیه به هم که در مواجه با آن‌ها گره‌ای از فیلم‌ باز نمی‌شود و حضور بی‌رمقشان هم به سان شخصیت‌های اصلی نمی‌ماند و مدام پرسش‌های بی‌پاسخ بیشتری را بر جای می‌گذارند، شخصیت‌های منفی داستان هم دچار یکنواختی و عبثی هستند که نظیرشان را قبلن هم در کمیک بوک‌ها و هم در مدیوم سینما دیده‌ایم. آنتاگونیست سست عنصر فیلم، همان تکرار فرمول‌های قبلی در این سری فیلم‌ها است. دانشمند دیوانه‌ای که به هر شکل ممکن می‌خواهد دست به کشف مهمی بزند و البته که در این راه هر گونه اقدامی را انجام می‌دهد حتی اگر خلاف اخلاقیات و به ضرر انسان باشد. و طبق همین فرمول همیشگی، هیچ‌گونه قوانین، سازمان و عناصر بازدارنده‌ای هم در این جهان وجود ندارد که مقابل این شخصیت تمامن منفی بایستد و مانع او شود.

با چنین رویکردی که در سراسر فیلم می‌بینیم، گویی فیلمساز آمده است تا فرمول بازی‌های کامپیوتری را اجرا کند، تعمدن کاراکترها را از بین ببرد و دوباره به آن‌ها جان اضافه بدهد و از گیم‌اور شدنشان جلوگیری کند و مرحله‌ی بعد را آماده سازد. آن‌چه که بر می‌آید، کارگردان اصراری به طراز اول شدن اکشنش ندارد و داستان را بدون منطق و روابط علی معلولی روایت می‌کند و هر از گاهی از طریق فلش بک‌ها سعی بر پوشاندن حفره‌های داستانی دارد و بعد از وصله زدن دیالوگ‌های ناهمگون به تصاویر، آن هم به سطحی‌ترین شکل ممکن، می‌رود سراغ صحنه‌های دلخواهش: چند‌ جین جنگ و مبارزه و کشتار و... .

با این‌که پر واضح است سازندگان برای خلق شخصیت‌های داستان و اثرگذاری بیشتر فیلم، نقبی هم به مسائل روز و جریانات اجتماعی آمریکا زده‌اند، به طور مثال حضور زنان قدرمند که در راس امور به سر می‌برند، وجود کاراکترهای همجنس‌گرا و آزادی بیانشان، وجود کاراکتر زن سیاه‌پوست، جنگ در افغانستان و تبعات آن، حضور نیروهای امریکایی که در افغانستان به سر می‌برند و ... ، ولی هیچ‌کدام از این مسائل با چنین پرداختی، بدل به پی محکم برای فیلم نمی‌شوند و هر کدام به کژراهه می‌روند!

و البته گویا خالق اثر و نتفلیکس هم به چنین شکلی از روایت رضایت داده‌اند و همین که تولیداتشان در این روزهای بحرانی یک بار دیده شود و آمار بازدید جای کیفیت را بگیرد کفایت می‌کند. فی‌الواقع چنین اکشن‌هایی با فرمول‌های یکسر بردِ از پیش تعیین شده ساخته می‌شوند تا راه را برای هر چه بیش‌تر مطرح شدن سازندگان و سرمایه‌گذاران هموارتر ‌سازند و در کنار عملیات تثبیت موقعیت، پروژه‌ی جلب رضایت مخاطب عام و سرگرم سازی او را بدون شکل‌گیری ناراحتی، خشم، استرس و احساس پوچی، به اتمام برسانند. در انتها باید اشاره کرد که «گارد کهن»، با وجود این‌که هر از گاهی زیبایی‌های بصری و صحنه‌های اکشن چشمگیری دارد که حداقل دیدنش برای تماشاگر جذاب است، ولی با گذر زمان، از یاد می‌رود و خاطر نشان می‌کند چنین اکشن‌هایی، خارج از چهارچوب زمانی اکران، حرف تازه‌ای برای گفتن نخواهند داشت.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۲ آذر ۱۳۹۹ ۰۹:۴۲

سلام بنظر بنده فیلم از نظر فیلمنامه نقصی نداشت انتخاب شخصیت هاش هم بد نبود ولیکن مهیج بود .

نمایش اسپویل
۱۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۰۶

نمی‌دونم واقعا... نمی‌دونم چرا این فیلم یه جورایی زیادی تحویل گرفته شد... نمره ۵ خیلی ، خیلی واسش زیاده طرف واسه اینکه بمیره... دوستاش رو لو میده... خو نویسنده احمق چرا سر لامصب اش رو قطع نکردی یا منفجر با یه کیلوc4 .... خخخخخ و هزاران نکته خنده دار که به شعور مخاطب توهین می‌کنه

نمایش اسپویل
۱۵ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۵۹

فیلم بسیار درپیتی بود

نمایش اسپویل
۱۴ مرداد ۱۳۹۹ ۱۸:۵۴

سپاس از نفد و بررسی شما، من هم این فیلم رو دیده بودم و در بی کیفیت بودنش تردیدی نداشتم، منتها شما خیلی رساتر و با تشریح خیلی زیبایی بی کیفیتی این فیلم رو نمایان کردین. ممنونم از نویسنده مطلب آنتاگونیست ---> ضد قهرمان یا شرور لغت بهتری هستش.

نمایش اسپویل
۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۴۸

سپاس از توجه شما ?

نمایش اسپویل
۱۳ مرداد ۱۳۹۹ ۲۱:۱۹

یعنی انقدر ادبیاتش بد بود نتونستم بخونم... چند خط خوندم سر گیجه گرفتم. نکنین ازین کارا. اینو هم واسه خودتون گفتم وگرنه می‌دونم نظرم مثل نظرات مخالف پادکست تایید نمی‌شه. "بی مرگی" دیگه چیه؟ ?

نمایش اسپویل