news-background
news-background

یادداشتی بر فیلم Spider-Man: Far From Home: مرد عنکبوتی شگفت‌انگیز مارولی

[متن حاوی اسپویلر از فیلم انتقام‌جویان: آخر بازی و مرد عنکبوتی دور از خانه است.]

بعد از اتفاقات فیلم «انتقام‌جویان: آخر بازی»، دنیا در حال بازگشت به حالت عادی است. پیتر خسته از تمام اتفاقات و ماجراهای ویرانگر، تصمیم می‌گیرد مدتی را از زندگی قهرمانی مرخصی بگیرد و به استراحت بپردازد. به همین منظور با دوستانش راهی سفری تفریحی به اروپا می‌شود. اما در اروپا ماجراهای جدیدی منتظر اوست.

فیلم مرد عنکبوتی دور از خانه (Spider-man: Far From Home) به کارگردانی جان واتس که قسمت قبلی مرد عنکبوتی را هم ساخته بود و با بازی تام هالند (مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه) جیک جیلنهال (شبگرد) سموئل ال جکسون (هشت نفرت‌انگیز) ماریسا تومئی (کشتی‌گیر) و زندیا (مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه) دومین عنوان اختصاصی مرد عنکبوتی مشترک سونی و مارول (دیزنی) بود که با فروش بالا و استقبال مخاطبین و منتقدان همراه شد. البته این فیلم حواشی فراوانی هم پیدا کرد و بخاطر عدم توافق اولیه سونی و دیزنی قرار شد این کرکتر محبوب از دنیای مارول جدا شود، اما بعد از تلاش‌های فراوانِ طرفداران در فضای مجازی، طرفین بالاخره رضایت دادند و چند روز قبل خبر آمد که مرد عنکبوتی حداقل در دو فیلم دیگر در دنیای مارول حضور خواهد داشت.

این فیلم با وجود تمام حواشی عجیبش اهمیت بسیار بالایی برای مارول داشت. چرا که نخستین فیلم بعد از حوادث «آخر بازی» و اصطلاحا «بلیپ» بود. که مارول چگونه بعد از پایان حماسه‌ی بی‌نهایت (Infinity Saga) داستان را پی می‌گیرد و جهانش در چه حالی‌ست. همچنین این فیلم به عنوان پایه و اساس فاز بعدی دنیای سینمایی مارول عمل می‌کند. جهان پس از بلیپ را به تصویر می‌کشد نشان می‌دهد که بعد از آن این دنیا قرار است به کدام سو برود و چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد.

اولین نکته در مورد این فیلم این است که در ادامه‌ی محصولات قبلی، مارول مردعنکبوتی را واقعا آن طور که در ذاتش است نشان می‌دهد. نه مانند توبی مگوایر در سه‌گانه‌ی اولیه که یک آدم بالغ در نقش یک نوجوان دبیرستانی بود. بلکه یک نوجوان واقعی. (تام هالند بیست و سه ساله است اما ظاهری شبیه نوجوانان دارد.) ذات مرد عنکبوتی همین است: یک نوجوان که مهارت اجتماعی چندانی ندارد اما پرحرف است و مدام برای پوشاندن این ضعفش تیکه‌های خنده‌دار می‌اندازد. و واقعیت این است که وقتی به دست مارول افتاد به ذات حقیقی خودش بازگشت. این فیلم اما مانند اغلب عناوین اخیر مارول، یک فیلم عالی از آب درآمده. یک کمدی رمانتیک نوجوانانه‌ی اکشن.

در این فیلم پیتر به اروپا سفر می‌کند. این سفر از دو نظر حائز اهمیت است. یکی اینکه وضعیت جهان را نشان می‌دهد، به چندین کشور مختلف سفر می‌کند. مردم کل دنیا را می‌بینیم که تحت تاثیر اونجرز به دنبال قهرمانی می‌گردند که در مواقع مشکلات به کمک آن‌ها بیاید. گرچه این ایده آنچنان که باید باز نمی‌شود و ما تاثیر بلیپ را بر مردم اروپا نمی‌بینیم. مورد دوم و مهم‌تر اینکه مرد عنکبوتی/پیتر را از حریم امنش بیرون می‌کشد. اسم آن هم به همین موضوع اشاره دارد. «دور از خانه» در مقابل «بازگشت به خانه». در این فیلم پیتر باید مسیری را بپیماید و به عنوان یک قهرمان رشد کند. او بعد از اتفاقات عظیم «جنگ بی‌نهایت» و «آخر بازی» از زندگی ابرقهرمانی خسته شده و از طرف دیگر دنبال فرصتی است تا به دختر مورد علاقه‌اش برسد. یک نوجوان شانزده ساله که دو بار با یکی از قوی‌‌ترین موجودات کهکشان جنگیده، بار اول تا نزدیکیِ پیروزی پیش رفت اما شکست خورد، و بار دوم در کنار سایر قهرمانان دنیا، او را شکست داد. اما پیروزی در جنگ ثانویه به قیمت از دست دادن مهم‌ترین حامی و تنها دوست ابرقهرمانش بود. تنها کسی که در کنار هپی پیتر را به انتقام جویان متصل می‌کرد. مرگ تونی که در پرده‌ی اول مهم‌ترین عنصر داستان است، پیتر را تحت تاثیر گذاشته. در جایی در آغاز فیلم خبرنگاری از این نوجوان شانزده ساله می‌پرسد اگر دوباره فضایی‌ها به زمین بیایند چه برنامه‌ای برایشان داری؟ در جهان پس از مرد آهنی همه‌ی نگاه‌ها به مرد عنکبوتی است. اما در این زندگی دوگانه مرد عنکبوتی در مقابل یک نوجوان شانزده ساله از طبقه‌ی متوسط است. در آن سو این ابرقهرمان با قدرت عظیم یک مسئولیت عظیم دارد و در این سو به این نوجوان فشاری بیش از حد تحملش وارد شده. اینکه چنان اتفاقاتی چه تاثیری بر ذهن یک کودک شانزده ساله می‌گذارد، به کنار، پیتر برخلاف سایر قهرمانان حتی آن ارج و قربی را که سزاوارش است دریافت نمی‌کند. چرا که ماسک زده و هویت او مخفی است.

همین هویت مخفی یکی از آخرین چیزهایی بود که جهان اسپایدرمنِ متعلق به سونی را از دنیای سینمای مارول جدا می‌کرد. در دنیای مارول حالا کسی را نداریم که هویتش مخفی باشد. سال‌ها از زمانی که گفته می‌شد قهرمانان باید هویت خود را مخفی کنند تا از خانواده و دوستانشان محافظت کنند گذشته. در عصر گوشی‌های هوشمند و دوربین‌های مداربسته ترافیکی، چقدر این مخفی نگاه داشتن هویت، عملی است؟ پیتر روی سقف ساختمان‌ها ماسکش را بارها برداشته. باید تصور کنیم که کسی عکسی یا فیلمی از او نگرفته؟ (در اولین حضورش در این دنیا در سکانس فرودگاه فیلم «کپتن آمریکا: جنگ داخلی» بعد از ناک داون شدن بلافاصله ماسکش را برمی‌دارد!)

پیتر از نیویورک خارج شده و ناگهان با مشکلی عظیم باید دست و پنجه نرم کند. نیک فیوری از او می‌خواهد به مقابله با المنتال‌ها برخیزد. نه‌تنها تعطیلات او را به هم می‌زنند، که او را از دختر مورد علاقه‌اش دور می‌کنند و حتی او را در معرض خطر قرار می‌دهند. رابطه‌ی پیتر و ام جی جذاب است. دو نوجوان نه چندان خوش‌مشرب که از یکدیگر خوششان می‌آید و داستان زیبایی را شکل می‌دهند. به علاوه که پیتر رقیب عشقی هم پیدا می‌کند. این داستان دو آنتاگونیست دارد. آنتاگونیست مرد عنکبوتی میستریو است و آنتاگونیست پیتر برد. یکی تهدید جهانی است و یکی عشق نوجوانانه. این دو داستان ارتباط چندان با هم پیدا نمی‌کنند. که این نکته جزو ضعف‌های فیلمنامه است. نکته‌ی دیگر اینکه دوباره همانند سه‌گانه‌ی اول این موضوع را داریم که قدرت مرد عنکبوتی وابسته به باور قلبی او است. حس عنکبوتی که در این فیلم از آن به عنوان خارش پیتر یاد می‌شود (Spidey Sense یا Peter Tingle) می‌رود و می آید. این حس عنکبوتی یکی نکات مهم فیلم است که در پرده‎‌ی اول با مقاصد کمدی به آن اشاره می‌شود اما در نهایت فیلم به خوبی در پرده‌ی سوم از آن بهره می‌گیرد.

شاید بزرگ‌ترین نقطه قوت فیلم شخصیت منفی آن است. میستریو عالی از آب در آمده. جیک جیلنهال در این فیلم می‌درخشد و یک ابرشرور جذاب را به تصویر می‌کشد. با جرات می‌توان گفت میستریو به بهترین شکل احیا شده. او دیگر یک هنرمند جلوه‌های ویژه هالیوودی نیست که در حرفه‌اش شکست خورد باشد و تبدیل به شرور شود، او یک دانشمند زخم خورد از تونی استارک است. داستان فیلم به زیبایی نه‌تنها میستریو را احیا می‌کند که نقبی دوباره به یکی دیگر از فیلم‌های دنیای سینمایی مارول می‌زند. یک صحنه‌ی کوتاه یکی دو دقیقه‌ای از فیلم «کپتن آمریکا: جنگ داخلی»، تبدیل به محور اصلی این فیلم شده. درست است که تقابل دوباره‌ی پیتر با یکی از دشمنانی که تونی برای خودش تراشیده، تمهیدی تکراری به نظر می‌رسد، اما از آن‌جا که این فیلم را بار دیگر به آن دنیا متصل می‌کند، این ابرشرور را هم در دل همان دنیا می‌نشاند و با این کار به جذابیت داستان می‌افزاید. در زمانی که همه‌ی جمعیت دنیا از ضربه‌ی «جنگ بی‌نهایت» در حال بازیابی هستند، این فرد با این نمایش و بازی با احساسات، مردم را سر کار می‌گذارد و حتی به آن‌ها آسیب می‌زند. نه‌تنها شخصیت او عالی شده، که لباسش هم دیدنی از آب درآمده. به خصوص آن تنگ ماهی که میستریو همیشه بر سر داشت اینجا دیگر مسخره به نظر نمی‌رسد. رابطه‌ی پیتر و کوئنتین هم جواب داده و سر و شکل خوبی گرفته. فیلم نشان می‌دهد رابطه‌ی برادرانه/دوستانه بین این دو برقرار شده. پیتر خسته از همه جا، با سادگی به میستریو اعتماد می‌کند و عینک تونی را در اختیار او می‌گذارد. او از این نقطه ضعف خود ضربه می‌خورد و همه را به دردسر می‌اندازد.

فیلم از نیمه به بعد تبدیل به یکی از بهترین فیلم‌های ابرقهرمانی سال‌های اخیر می‌شود. یک سکانس توهم دارد که تاثیرگذار و خوف‌انگیز درآمده و نقطه عطف رشد پیتر در این فیلم می‌شود. بعد از آن سکانس اکشن لندن را داریم که می‌توان ادعا کرد احتمالا بهترین سکانس اکش یک فیلم مردعنکبوتی از همان فیلم اول سم ریمی در سال ۲۰۰۲ تا به امروز است.

فیلم با دو صحنه‌ی پس از تیتراژ، بنای دنیای آینده مرد عنکبوتی و مارول را می‌گذارد. این فیلم پایان فاز سوم دنیای سینمای مارول است زیرا نشان می‌دهد مرد عنکبوتی قرار است جای مرد آهنی را به عنوان چهره‌ی MCU بگیرد. گرچه هنوز هم بخاطر قرارداد کذایی این موضوع جای اما و اگر دارد.

فیلم «مرد عنکبوتی: دور از خانه» اثبات دیگری بر این بود که مارول بلد است چه باید بکند و مرد عنکبوتی باید در دستان مارول قرار می‌گرفت. نشانه‌ی آن هم اینکه بهترین چیز درمورد سه‌گانه‌ی مرد عنکبوتیِ ریمی یعنی جی جونا جیمیسون با بازی جی کی سیمونز را دوباره به این دنیا می‌آورد. فیلم، مرد عنکبوتی را به عنوان جانشین مرد آهنی در این دنیا و چهره‌ی مارول نشان می‌دهد و واقعا جای تاسف دارد اگر این دو کمپانی قراردادشان را دوباره تمدید نکنند. در حال حاضر اما یک فیلم دیگر به فیلم‌های سال ۲۰۲۱ مارول اضافه شده و با چهار فیلم و چهار سریال، شلوغ‌ترین سال کمپانی مارول خواهد بود. اتفاقی که به طرز عجیبی اشتیاقمان را برای دیدن فاز بعدی مارول بیشتر و بیشتر می‌کند.

نظر شما چیست؟ آیا فیلم را دوست داشتید؟ آیا به نظرتان حسن ختام خوبی برای فاز سوم مارول بود؟ انتظاراتتان را برآورده کرد؟ مانند همیشه نظراتتان را برایمان بنویسید.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
۲۹ مهر ۱۳۹۸ ۲۲:۴۹

حذف تونی استارک و کاپیتان و همینطور افت شدید شخصیت هالک اینا عواملیه که منو برای دیدن فیلم های آینده مارول ناامید کرده.خصوصا هالک که نابودش کردن

نمایش اسپویل
۲۱ مهر ۱۳۹۸ ۰۰:۲۸

من میستریو رو از قدیم خیلی دوست داشتم و به نظر من هم بازسازی خیلی خوبی ازش کرده بودن!! بازی جِیک هم که مثله همیشه عالی بود!!

نمایش اسپویل
۲۰ مهر ۱۳۹۸ ۲۰:۲۳

اینکه ردۀ سنی این فیلم داره افت می کنه و میخوان مخاطبای بیشتری رو هدف قرار بدن فقط اذیت می کنه. یعنی مرد عنکبوتی هر چقدر که بخوان مهرۀ بزرگی جلوه بدنش، ولی این مرد عنکبوتی بیشتر شبیه اسباب بازی می مونه برای بچه ها !

نمایش اسپویل