طی پنج سال اخیر همواره از طرفداران سری فیلمهای «پاکسازی» (Purge) بودهام، اما فیلم «اولین پاکسازی» (The First Purge) آنقدر اثر تکراری و ضعیفی است که من را کاملاً ناامید کرد. این ساخته «جرارد مک موری» (Gerard McMurray) علیرغم وعده و وعیدهای بسیار نه تنها نوآوری خاصی به همراه ندارد، بلکه همان فرمول تکراری سری را هم نابود میکند!
در این فیلم به نخستین روزهای به روی کار آمدن بنیانگذاران جدید (NFFA) و ساعاتی پیش از اولین پاکسازی پرداخته میشود. قبل از تماشای این اثر انتظار داشتم در مورد چگونگی شکلگیری و جزئیات به قدرت رسیدن بنیانگذاران جدید، دلایل متعددی که یک جامعه نیاز دارد تا ملزم به بر پایی چنین رویداد خونباری شود و مواردی از این دست اطلاعات زیادی در اختیارمان قرار بگیرد، اما زهی خیال خام! زیرا باز هم بعد از معرفی شخصیتها، متوجه میشویم تا دوازده ساعت انجام هرگونه جرم و جنایتی اعم از قتل، دزدی، تجاوز و... آزاد است و با شندیدن صدای آژیر و یک پیام رادیو-تلویزیونی ماجرا آغاز میشود و وقتی شخصیتها از چند تعقیب و گریز خسته میشوند، ناگهان باری دیگر آژیر به صدا در میآید و میفهمیم صبح فرا رسیده و این انتهای قصه است.
گمان میکنم «جیمز دموناکو» (James DeMonaco) یکی از تکراریترین و بدترین فیلمنامهنویسهای چند سال اخیر سینما بودهاست. هر چهار نسخه مجموعه فیلمهای پاکسازی چگونه آغاز میشوند؟ همیشه چند ساعت پیش از شروع پاکسازی با چند شخصیت پوشالی همراه میشویم که به دلایلی مجبورند در شب پاکسازی ساعاتی را در خیابانها بگذرانند و اوضاع وقتی بدتر میشود که حتی نوع این شخصیتها و قصه آنها هم کاملا تکراری است! اغلب یک شخصیت داریم که دنبال انتقام شخصی به خیابان آمده، چند شخصیت داریم که برای نجات عزیزانشان کوچههای تاریک شهر را زیر پا میگذارند (در این نسخه خواهر و برادر سیاهپوست ماجرا این نقش را ایفا کردند) و در نهایت تیم سازنده چند شهروند عادی به دام افتاده را هم به تصویر میکشند تا یک زمانی خدایی ناکرده کمی خلاقیت و نوآوری به خرج ندهند! میزان تکراری بودن اولین پاکسازی در زمینه شخصیتپردازی وقتی آزار دهنده میشود که حتی دموناکو برای خلق شخصیتهای فرعی هم دچار دوبارگی شدهاست.
شخصیت وایلن نوئل و داستانی که برای او نوشته شده به قدری تکراری، سطحی و ابلهانه بود که مقایسه آن با شخصیت و سبک بازی فرانک گریلو در نسخههای پیشین خندهدار جلوه میکند. نوئل یک مواد فروش است که روزانه جوانان بسیاری را در جزیره استاتن به کام اعتیاد میکشد، به یکباره برخلاف حرفهایش در نیمه ابتدایی فیلم تصمیم میگیرد به دفاع از حقوق پایمال شده قشر کارگر و فرودست بپردازد و بدتر اینکه این شخصیت در بخشهای انتهایی فیلم به یک ارتش یک نفره تبدیل میشود و به شکلی بسیار مضحک یکی پس از دیگری مزدوران حرفهای و تا دندان مسلح دولت مرکزی آمریکا را به درک واصل میکند!
به نظرم شخصیتهای فیلم اولین پاکسازی بیشتر از اینکه از جانب مهاجمین و عوامل خارجی تهدید شوند، باید نگران پارانویایی1 باشند که دچارش هستند! زیرا در سراسر فیلم آدم بدهای بیآزاری را میبینیم که وقتی در مقابل شخصیتهای اصلی اولین پاکسازی قرار میگیرند، نهایتا کمی داد و بیداد میکنند و با یک تعقیب و گریز ماجرا پایان مییابد. در این فیلم به شکل غیرعقلانی شاهد تلاش دولت برای نابود کردن پرولتاریا2 هستیم. هیچ شکی نیست که بعد از آن فروپاشی اقتصادی و بحرانی که همه بخشهای آمریکا را به ورطه نابودی کشیده، اخراج و حذف کردن افرادی که هزینه اضافی به دولت تحمیل میکنند یا هر عمل دیگری از جانب دولت مرکزی برای کنترل اوضاع طبیعی است، اما به کارگیری چنین خشونت عریانی بسیار ابلهانه به نظر میرسد؛ زیرا پس از این کشتوکشتار، بخش عظیمی از قشر کارگر و نیروی کار جامعه بدون هیچ غربالگری نابود میشود و همین امر در کوتاهترین زمان ممکن کشور را از وضعیت «بحرانی» به «نابودی کامل» خواهد رساند.
همچنین صحبتهایی که در مورد ابعاد روانشناسانه چنین آزمایشی به مخاطب ارائه میشود بسیار احمقانه است. هیچ تردیدی نیست که سرکوب شهوت و خشونت، در دراز مدت سبب بروز شدیدتر خشونت خواهد شد، اما تصور این مسئله هم سخت نیست که وقتی اجازه قتل، دزدی و... بدون هیچ پیگرد قانونی به افراد داده شده و حتی برعکس به خاطر شرکت در این آزمایش از قاتلان و سارقان تجلیل هم میشود، آیا برآورد افزایش میزان جرم و جنایت در ادامه سال، پس از آن شب طولانی کار سختی است؟ مسلما نه. مگر اینکه حافظه افراد را پاک کنند زیرا تخلیه خشونت به این شکل طی سالهای متمادی نه تنها سبب افزایش بازدهی جامعه نخواهد شد، بلکه تئوری «حق جنایت» را فراگیر کرده و اوضاع بدتر خواهد شد. در نتیجه همانطور که در ابتدای یادداشت گفتم برخلاف وعدههایی که داده شده بود، «اولین پاکسازی» به نخستین و مهمترین رکن وجودی خود، یعنی موشکافی دلایل شکلگیری «پاکسازی» نمیپردازد و حتی در پارهای از مواقع در زمینههای سیاسی عقبتر از «پاکسازی: سال انتخابات» (The Purge: Election Year) قرار میگیرد.
در یک جمعبندی کلی باید بگویم فیلم «اولین پاکسازی» ضعیفترین نسخه از سری فیلمهای «پاکسازی» است. این اثر نه شخصیتپردازی مناسبی دارد، نه روایت لگام گسیخته آن به شما اجازه میدهد با شخصیتهایش همزاتپنداری کنید و نه حتی قصه جالبی برای روایت دارد. «اولین پاکسازی» از ابتدا تا انتها تکرار فیلمهای قبلی است و دیدن آن تنها در صورتی به شما پیشنهاد میشود که از طرفداران این مجموعه بوده و قصد داشته باشید برای نود و هفت دقیقه به دنیا و اتمسفر «پاکسازی» بازگردید و از همه مهمتر باید آماده باشید تا چشمانتان را بر روی مشکلات عدیده فیلم ببندید.
نمره نهایی: 3 از 10
منتقد: محمدسعید خزایی
1- بدگمانی یا پارانویا (به انگلیسی: Paranoia یا paranoid schizophrenia) در تعریف عام آن، حالتی است که فرد در آن با اهمیت فوقالعاده و خارج از اندازهای که به سلامت جانی و مالی خود میدهد، خود را شکنجه میکند. اینگونه از افراد مدام در این فکر هستند که عواملی انسانی، طبیعی یا ماورا طبیعی، دارایی و افراد خانوادهشان را تهدید میکنند و همه، در فکر توطئه چینی بر ضد آنها هستند.
2- مارکس در کتاب «مانیفست کمونیست» (۱۸۴۸) تعریفی از پرولتاریا ارائه میدهد: «مقصود از پرولتاریا طبقهٔ کارگران مزدور جدیدی است که مالک هیچ وسیلهٔ تولیدی نیست و نیروی کار خود را برای تأمین زندگی میفروشد.» پرولتاریا «مولد ارزش» بهشمار میرود اما سهمی از «ارزش» و «سود» نمیبرد. مارکسیسم تقابل این طبقه با بورژوازی را طبیعت تاریخ برمیشمرد.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
AmIR.Y
AmIR.Y
۱۰ مهر ۱۳۹۷ ۱۷:۴۰
فوق العاده چرت بود
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
koorosh salarian
koorosh salarian
۱۰ مهر ۱۳۹۷ ۱۲:۴۸
درود.بشدت موافق واقعا از این بدتر نمیشد ساخت.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ