زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه
بهترین قسمتهای سریال «آینهی سیاه» - رتبه 6 و 5
تاکنون چهار فصل از سریال «آینهی سیاه» منتشر شده که در مجموع، نوزده قسمت را شامل میشود. درونمایهی تمامی قسمتهای این سریال، اشاره به پیشرفت تکنولوژی و تقابل بشر با آن دارد که از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار میگیرد. البته قسمت اول از فصل یک این سریال، از این لحاظ با بقیهی قسمتها متفاوت بوده و در واقع خط فکری و تِز نویسنده یعنی «چارلی بروکِر» را به نمایش میگذارد. متاسفانه فصل چهارم، ضعیفترین فصل از این سری میباشد و موقع تماشای بعضی از قسمتهای آن، احساس میکنید تیمی غیرحرفهای، تهیه و ساخت آنرا به عهده گرفتهاند. در بررسی کلّی «آینهی سیاه» باید گفت، سطحی بسیار بالاتر از یک مجموعهی تلویزیونی دارد و چه از لحاظ درونمایه و چه ساختار، نسبت به بسیاری از سریالهای گذشته و امروزی، متفاوت است. به چالش کشیدن ذهن مخاطب و نمایش جنبههای مثبت و منفی تکنولوژی، از نقاط قوت آن میباشد که جنبههای سیاسی، اجتماعی و روانشناسی نیز به خود میگیرد و فراهم کنندهی یک بستر فکری بسیار خوبی برای شماست تا اتفاقاتی که چندان دور از ذهن نبوده و حتی امروزه در حال وقوع است را بصورت ذهنی، تجربه کنید. در بررسی قسمتهای مختلف این سریال، سعی شده، تمامی جنبههای کلیدی مانند داستان، شخصیتپردازی، کارگردانی، بازیگری و ... در نظر گرفته شود که از شمارهی 10 تا 1، ردهبندی شدهاند. همچنین برای روشن شدن مفهوم اصلی هر قسمت، شاهد بازگویی صحنهها و سکانسهای مهم خواهید بود، پس خطر لو رفتن داستان برای دوستانی که هنوز بعضی از قسمتهای این سریال را ندیدهاند، وجود دارد.
6-زود برمیگردم(Be Right Back):
«مارتا» و «اَش» در زندگی مشترک خود، دچار مشکلاتی هستند و عمدهترین آنها، رابطهی جنسی این دو میباشد. این موضوع زمانی پررنگ میشود که «مارتا» خواستار طولانی بودن این رابطه بوده و در مقابل، «اَش» قادر به برآورده کردن آن نیست. روز دوم در فیلم، «اَش» طی حادثهای، جان خود را از دست میدهد ولی توسط تکنولوژی جدید، امکان بازسازی شخصیت او بصورت دیجیتالی وجود دارد. «مارتا» پس از کِش و قوسهای فراوان، از این تکنولوژی استقبال کرده و در ادامه، اقدام به خریداری آدمکی با شکل ظاهری شوهر خود میکند. این آدمک، با اینکه از لحاظ رابطهی جنسی، مطابق میل «مارتا» رفتار میکند ولی از آنجاییکه فاقد احساسات انسانی است، در نهایت جایی به جز انباری خانه، نصیبش نمیشود. |
تکنولوژی معرفی شده در این قسمت، این قابلیت را دارد که طبق فعالیت انسان در محیط اینترنت و مخصوصا شبکههای اجتماعی، رفتار و کلمات مورد استفاده توسط فرد مورد نظر را آنالیز کرده و دقیقا آنها را تقلید کند. پس این تقلید، فقط شامل اطلاعاتی میشوند که به حافظهی سیستم، منتقل شدهاند و این نرمافزار، قابلیت بهوجود آوردن رفتارها و کلمات جدید را دارا نمیباشد و همین مورد، یکی از بزرگترین تفاوتهای بین مغز انسان و هوش مصنوعی میباشد. رفتارهای هر انسان هم دارای جنبهی فیزیکی و ظاهری است و هم جنبهی احساسی و درونی را شامل میشود. با این وجود، درک اصلی از رفتار طرف مقابل، غالبا نتیجهی حسی است که به ما منتقل میشود. برای مثال ممکن است یک نفر با خنده، در حال گفتن جملهای به ما باشد ولی همان جملات، تلخترین حرفهایی باشد که میتوان شنید. پس اگر حس را از کلمه یا رفتار، حذف کنیم، ارزش واقعی آنها نیز از بین میرود. البته این اتفاق برای افرادی ملموس است که سطحینگر نباشند و از روی ظاهر هر چیزی قضاوت نکرده و نتیجهگیری نکنند. «مارتا» با اینکه در همان روز اول، کمبود خود را از لحاظ جنسی، با آدمکی که جایگزین «اَش» شده، جبران میکند ولی این رابطه پس از اولین تجربه، جذابیت خود را از دست داده و حتی امکان تکرار نیز پیدا نمیکند. او خواستار این است که آدمک، همانند شوهرش، موقع خواب، چشمهای خود را ببندد، نفس بکشد، عصبانی شود، بترسد و ... اما هیچکدام از این موارد، برای آدمک، قابل درک و انجام نیستند. |
«مارتا»، طرّاح و در واقع یک هنرمند است. برای این قشر، که اکثرا درگیر احساسات هستند، جنبهی حسّی از اهمیت زیادی برخوردار است. با توجه به شخصیتپردازی او در این قسمت، تمامی رفتارش با آدمک، کاملا درست بوده و دارای منطق روایی میباشد. در طرف مقابل، «اَش» قرار دارد که مانند بسیاری از انسانهای امروزی، درگیر فضای مجازی شده و از زندگی واقعی خود، فاصله گرفته است. این دو با اینکه باهم ازدواج کرده و در کنار هم زندگی میکنند اما از لحاظ درونی و ذهنی، فرسنگها از هم دور شدهاند. با در نظر گرفتن موارد ذکر شده، نکتهی جالبی که در «زود برمیگردم» به آن اشاره شده، این است که با وجود چنین رابطهی نه چندان مطلوب و دلچسب بین این دو زوج، «مارتا» همان «اَش» واقعی را با وجود تمام ایرادات و نواقص، به آدمکی که همواره در کنارش است، ترجیح میدهد. بچهدار شدن آنها نیز، تایید کنندهی همین موضوع میباشد و نتیجهبخش بودن رابطهی قبلیشان را نشان میدهد. این واقعیت در سکانس پایانی فیلم که یکی از بهترین صحنههای این قسمت نیز میباشد، به بهترین و زیباترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده است. هِیلی اَتوِل(Hayley Atwell) در نقش «مارتا» بازی بسیار خوبی از خود به نمایش میگذارد و یکی از بهترینها در سری «آینهی سیاه» میباشد. در «زود برمیگردم»، مانند بسیاری از قسمتهای این مجموعه، فیلمبرداری از نقاط قوت میباشد و تماشای صحنههای فیلم را، لذت بخش کرده است. در مجموع باید گفت که این قسمت با اینکه داستان بسیار سادهای را روایت میکند و هیچگونه پیچیدگی در نحوهی بیان آن وجود ندارد، اما به دلیل باورپذیر بودن تمامی لحظات و همینطور، مفهوم عمیقی که فیلم به دنبال پرداخت و انتقال آن به مخاطب میباشد، یکی از بهترینها بوده و تاثیرگذاری بسیاری نیز به دنبال دارد. |
داستان این قسمت از جایی شروع میشود که کاراکتر اصلی، «لیام فاکسوِل» در حال انجام مصاحبهی کاری است. او پس از انجام آن، خود را به مهمانی یکی از دوستانش میرساند که همسرش «فیون»، قبل از او، در آنجا حاضر شده و مشغول گفت و گو با یکی از دوستان قدیمیاش است. «لیام» با دیدن این صحنه، نسبت به رفتار همسرش حساس شده و تمامی عکسالعملهای او را زیر نظر میگیرد. او در نهایت به این نتیجه میرسد که «فیون» پس از ازدواجشان، به او خیانت کرده و با آقای مراکشی که «جوناس» نام دارد، رابطهی جنسی داشته است. در پایان، «لیام» و «فیون» از هم جدا میشوند و «لیام» که نمیتواند خاطرات خود را فراموش کند، تصمیم میگیرد دستگاهی که پشت گوشش نصب شده را بیرون بیاورد.
همانند بعضی از قسمتهای مجموعهی «آینه سیاه»، تکنولوژی که در این فیلم وجود دارد، وسیلهای است که از طریق چشم، میتوان وارد محیط آن شد و توسط یک کنترلر، از آن استفاده کرد، با این تفاوت که کاربرد اصلی آن، ذخیرهی تمامی اتفاقات و لحظاتی است که فرد، به چشم دیده است. پس با این حساب، هیچگونه فراموشی وجود ندارد و تمامی خاطرات، در هر لحظه قابل دسترس و بازبینی میباشند. البته در صورت تمایل، هر کدام از خاطرات، میتوانند به کلی حذف شوند و امکان دسترسی به آنها از بین برود. در نگاه اول، تکنولوژی معرفی شده در فیلم، بسیار جذاب و کاربردی به نظر میرسد چراکه همواره میتوان، دیدهها را مرور کرد و با دقت بیشتری به بررسی آنها پرداخت. همچنین به راحتی میتوانید از حرفها و رفتار خود دفاع کرده و دروغگویی طرف مقابلتان را بصورت تصویری، ثابت کنید. این قابلیت، به دفعات توسط «لیام» استفاده میشود و با بالا رفتن حساسیت او، به جزئیات بیشتری نیز پی میبرد. تشدید این موضوع، منجر به یکی از تاثیرگذارترین و در واقع، دردناکترین صحنههای فیلم میشود، جاییکه «لیام»، در حال تماشای معاشقهی «جوناس» با همسرش، در اتاق خوابشان است. |
آیا فراموش نکردن و به یاد آوردن تمامی خاطرات، همواره اثر مطلوبی به دنبال دارد؟ بررسی این سوال و جواب دادن به آن، هدف اصلی این فیلم و درونمایهی داستان آن میباشد. همانطور که میدانید، ما بسیاری از دیدهها و شنیدهها را به یاد نمیآوریم. این بدان معنی نیست که در حافظهی ما ذخیره نشدهاند، بلکه امکان دسترسی به آنها وجود ندارد و ممکن است با کوچکترین بهانه، تمامی آنها را دوباره به یاد بیاوریم. ذهن ما هر روزه، خاطراتی که میخواهیم فراموش کنیم و یا اینکه از طرف ما بیاهمیت تشخیص داده میشوند را از دسترسی سریع، حذف میکند و همین موضوع به ادامه روند عادی زندگی کمک بسیار میکند. اگر این امکان وجود نداشت، درگیری ذهنی ما به قدری بالا میرفت که انجام سادهترین کارها، غیرممکن میشد. با توجه به این موارد، در سکانس پایانی فیلم، کار به جایی میرسد که مرور خاطرات، برای کاراکتر اصلی فیلم، غیرقابل تحمل شده و او تصمیم میگیرد، دستگاه مورد نظر را از زیر پوست خود درآورد. پس نویسندهی «سرگذشت تو»، روند طبیعی بدن را ترجیح داده و فراموش کردن بسیاری از اتفاقات زندگی را، لازمهی ادامهی آن میداند. |
نحوهی روایت در این قسمت، بهگونهای است که شما به عنوان مخاطب، همگام با کاراکتر اصلی، حرکت میکنید و تمامی رفتار او مانند دیدن، شنیدن، مرور خاطرات، بررسی دقیق خاطرات، عصبانی شدن، تحقیر شدن و ... را لمس میکنید. این امر به دلیل تمرکز ایجاد شده روی شخصیت «لیام» و همینطور، نحوهی فیلمبرداری این قسمت میباشد. استفاده از زاویه دید اول شخص، در کنار کادربندی حساب شده و نورپردازی آگاهانه، باعث شده است که «سرگذشت تو»، بهترین فیلمبرداری را در سری «آینهی سیاه» داشته باشد. تدوین پویا، یکی دیگر از نقاط قوت این قسمت میباشد که مناسبترین ضرباهنگ، برای روایت این داستان تلخ، در نظر گرفته شده است. |
جاوید مجلل
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید