چرا آمریکا بهترین کشور دنیاست؟
ما در ادبیات هفتم، در ریاضی بیست و هفتم، در علوم بیست و دوم، در امید به زندگی چهل و نهم، مرگ و میر نوزادان صد و هفتاد و هشتم، درآمد خانوار سوم، چهارم در کار اجباری، چهارم در صادرات، فقط در سه بخش بهترین هستیم: تعداد زندانیهای هر شهر، بزرگسالانی که فکر میکنن فرشتهها واقعی هستند و هزینهای که صرف دفاع میکنیم. آمریکا دیگر بهترین کشور دنیا نیست!
این دیالوگها نشاندهندهی شروعی بسیار خوب و شوکه کننده برای سریال «اتاق خبر» هست که در قسمت نخست فصل اول و در کنفرانس مطرح میشود. استودیوی خبری کانال ACN جاییست که اکثر اتفاقات سریال در آنجا رخ میدهد و تمرکز اصلی نیز روی اخبار شبانگاهی این کانال میباشد. با در نظر گرفتن این موارد، داستان کلی این سریال را میتوان به سه بخش اصلی تقسیم کرد؛ فعالیتهای کارمندهای اتاق خبر از نظر کاری، روابط بین کارمندها از لحاظ احساسی و اجتماعی، و در نهایت سیاستها و تصمیمگیریهای مدیرعامل و هیئت رئیسه کانال.
بخش اول شامل تمامی فعالیتهایی است که داخل اتاق خبر صورت میگیرد تا برنامههای مختلف این کانال، به موقع پخش شود. این فعالیتها از انتخاب اخبار مهم(از بین خبرهای مختلف روز) گرفته تا نحوهی جمعآوری اطلاعات، رایزنی برای انتخاب افراد مختلف(سیاستمدار، کارشناس و ...) جهت حضور در برنامه زنده تلویزیونی و ... را شامل میشود و به این ترتیب شما به خوبی شاهد پروسهی تهیه برنامههای خبری خواهید بود. اخبار شبانگاهی کانال ACN از اهمیت ویژهای برخوردار است و به نوعی میتوان گفت در راس برنامههای این کانال قرار داشته که به دلیل زمانبندی آن، مخاطب بیشتری هم دارد.
بخش دوم، روابط بین کاراکترهای این سریال را شامل میشود که جنبهی احساسی و اجتماعی دارد. شخصیتپردازی عمدهی کاراکترها نیز مربوط به همین بخش است که در راس آنها مجری اخبار شبانگاهی قرار دارد. «ویل مکاوُی»، قبل از ورود به حرفه خبری، فارغالتحصیل رشته حقوق بوده و مدتی به عنوان دادستان، فعالیت کرده است. او با اینکه یک جمهوریخواه است ولی علارغم این مساله، در بعضی از موضعگیریها و اظهار نظرها با سیاستهای این حزب مخالفت میکند. از طرفی دیگر «مکِنزی مَک هِیل» تهیه کننده جدید اخبار شبانگاهی، نزدیک به سه سال خارج از آمریکا و در کشورهایی مثل پاکستان و عراق، مشغول تهیه خبر بوده و با «ویل مکاوُی» رابطهی احساسی داشته که طی اتفاقاتی این رابطه از طرف هر دو آنها به پایان رسیده است. «مکنزی» اعتقاد شدیدی به اصلاح جامعهی آمریکا دارد و از این اعتقاد خود، تحت هیچ شرایطی دستبردار نیست. کسی که در تهیه خبر به او کمک میکند، پسر جوانی به نام «جیم هارپر» است که بسیار باهوش بوده و زندگی خود را کاملا وقف کار خبرنگاری کرده است. او که در واقع دست راست «مکنزی» هست، در روزهای تعطیل و ساعتهای غیر اداری نیز لحظهای از فعالیت خبری خود غافل نمیشود. این سه نفر، کاراکترهای اصلی این سریال هستند و بقیه افراد، نقش کمرنگتری نسبت به آنها دارند. متاسفانه با جلو رفتن سریال، شخصیتپردازی کاراکترها با دقتی که در قسمتهای ابتدایی صورت میگرفت، ادامه پیدا نکرده و ضعیفتر و ضعیفتر میشود.
بخش سوم دربرگیرندهی سیاستهای کلی مسئولین بلند پایهی کانال ACN میباشد. با اینکه تا پایان سریال این قسمت را در حاشیه میبینید ولی نقش تعیین کننده و مهمی در نحوهی ادامه فعالیتهای افراد اتاق خبر دارند. منافع شخصی، روابط با سازمانها و دولتمردها، و همینطور سوددهی مالی شبکه از جمله مواردی است که در این بخش مورد بررسی قرار میگیرد و شما را با دستهای پشت پرده که همواره سرنخها در اختیار آنهاست، آشنا میکند.
آرون سورکین(Aaron Sorkin) که خالق این سریال است، یکی از بهترین فیلمنامهنویسهای حال حاضر میباشد که نویسندگی فیلمهایی مثل شبکه اجتماعی(The Social Network)، بازی پول(Moneyball) و استیو جابز(Steve Jobs) را به عهده داشته است. او استاد دیالوگنویسی بوده و ثابت کرده که با سادهترین کلمات میتواند مخاطب را درگیر خود کرده و مفهوم اصلی را به او منتقل کند. در این سریال نیز همین روند ادامه دارد و بهطور کلی از سه نوع دیالوگ استفاده کرده است؛ دیالوگهای ساده که فُرم نگارشی بسیار تر و تمیز و زیبا از لحاظ دستور زبان انگلیسی دارند- دیالوگهای استعاری که از معنی یک کلمه گرفته تا معنی جمله را دربرمیگیرند و بصورت غیرمستقیم، مفهوم مورد نظر را منتقل میکنند. واژه Orchestrate مثال سادهای است که در این قسمت میتوانم به آن اشاره کنم. این کلمه به معنای هماهنگ کردن بوده و در موسیقی کاربرد دارد ولی چرا در این سریال که هیچ مناسبتی با موسیقی ندارد استفاده شده است؟ تک تک اعضای اتاق خبر مانند نوازندههایی هستند که توسط یک نفر هدایت و هماهنگ میشوند و با مشاهدهی کاراکتری که این کار را انجام میدهد، به این موضوع پی خواهید برد- و دیالوگهایی که منبع(Source) خارجی مانند ادبیات، سینما، ورزش، سیاست و ... دارند که برای درک این دیالوگها(مانند داستان دُن کیشوت) باید اطلاعاتی از قبل در این زمینهها داشته باشید وگرنه از درک کامل آنها عاجز خواهید بود.
اما همین نقطه قوت، تبدیل به نقطه ضعف این سریال هم شده است! نویسنده در استفاده از دیالوگهای استعاری، به شدت افراط کرده و در جاهای مختلف مشاهده خواهید کرد که در یک جمله علاوه بر انتقال مفهوم، همزمان از استعاره هم استفاده شده و در کنار آن، طنز را هم جاگذاری کرده است(که در فیلمهای کلاسیک و خصوصا در آثاری که در آن دوران از رمانها و داستانهای مشهور ادبی اقتباس میشد). این مورد را در کنار دوپهلو حرف زدن کاراکترها و عدم فاصله گذاری بین دیالوگها قرار دهید تا متوجه شوید با چه حجم از دیالوگ روبرو هستید. البته کارگردانی هم در بهوجود آمدن این ایراد، بیتاثیر نیست. به دلیل اینکه بخش عمدهای از داستان در اتاق خبر روایت میشود و کار خبری، ذاتا یک کار فشرده میباشد که «زمان» در آن نقش بسیار حیاتی دارد، کارگردان سعی کرده این سرعت را در نحوهی حرف زدن اعضای اتاق خبر نیز نشان دهد، بنابراین از کوچکترین فاصلهگذاری بین مکالمات، دریغ شده است اما این روند در بیرون از استودیو نیز ادامه دارد و تکرارش در طول هر قسمت که نزدیک به یک ساعت است، آزار دهنده میشود.
سریع حرف زدن، یقهی هنرپیشههای این فیلم را هم گرفته و باعث شده است که بازیگرها فرصت کافی برای اِعمال احساسات در بیان کلمات و جملات را نداشته باشند و احساس میکنید در حال شنیدن یک انشاء از زبان کاراکترها هستید. در بین هنرپیشهها «اِمیلی مورتیمر» در نقش «مکنزی مک هیل» بهتر از بقیه عمل کرده و بازی یکدست و بدون افت و خیز را ارائه میدهد. بقیه هنرپیشهها در بعضی صحنهها خوب و در بعضی صحنهها ضعیف ظاهر میشوند و در کل، تیم بازیگری، تعادل لازم را در ایفای نقش ندارد. با توجه به محدودیت لوکیشن و تکراری بودن آنها، فیلمبردار از بهترین زوایا و همینطور حرکتهای دوربین برای نمایش صحنههای فیلم استفاده کرده که در کنار نورپردازی مناسب، باعث خلق تصاویر بسیار خوب از لحاظ بصری شده است. این مورد در کنار تدوین پویا و موسیقی متن بسیار خوب، سریال را نجات دادهاند و پیگیری خط داستانی را قابل تحمل کردهاند.
جاوید مجلل
امتیاز: 69
جهت ورود به صفحه دانلود کلیک کنید
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید