news-background
news-background

روابط و عشق انسانی تا چه حد متاثر از پیش بینی های ژانر علمی تخیلی سینماست؟

 

بسته به نوع فرهنگ و طرز فکر جوامع مختلف، نظریات و افکار مردم جوامع پیرامون انتزاعات گوناگون نظیر عشق، صداقت، نوع دوستی و... متغیر است. هر چند که این تعاریف تشابهاتی با هم داشته باشند ولی بسته به موقعیت های جغرافیایی مختلف احتمال این که برداشت های متفاوتی درباره ی آن ها صورت بگیرند بسیار زیاد است. روابط انسانی مسئله ی کلیدی جهان در طول تاریخ بوده است. با نگاه به تاریخ مشاهده می کنیم که همواره انسان ها در تعامل خوب یا بد با یک دیگر به سر می برده اند و جهان بدون تعاملات دو سویه با دیگران عملاً تبدیل به قبرستانی بی روح می شود. وقتی به ریشه و فلسفه پیدایش رسانه ای چون سینما می نگریم آن را ابزاری برای نشان دادن هنر می دانیم. بسیاری سینما را یک صنعت پول ساز و بسیاری آن را ابزاری برای داستان سرایی می پندارند. نظریات گوناگونی پیرامون این مسئله در ذهن همه ی کسانی که می توان نام شان را فیلم باز گذاشت مطرح می شوند. حال اگر سینما را یک شغل در نظر بگیریم، تقریباً همه ی کسانی که در این حرفه مشغول به کارند کوشیده اند تا داستانی از زندگی مردم روایت کنند. داستان ها بسته به روحیات نویسندگان و خالقان شان دارای خصوصیات مختلفی هستند، ولی تقریباً محال است روابط انسانی را در داستان های سینمایی و یا ادبیات مشاهده نکنیم.

به تازگی فیلمی در سینما های هالیوود به نام «Marjorie Prime» اکران شد. فیلمی به کارگردانی و نویسندگی «مایکل آلمریدا» که بازیگرانی چون «جان هم»، «تیم رابیز»، «لوییس اسمیت» و «گینا دیویس» در آن به ایفای نقش می پردازند. در سکانس اولیه ی این فیلم با شخصیت «مارجری» آشنا می شویم که یک پیر زن 85 ساله دارای فراموشی است و به همسر خود یعنی «والتر پرایم» گوش می دهد. والتر پرایم نمونه ای برنامه نویسی شده از همسر مارجری می باشد و رباتی بیش نیست. این ربات خاطرات مارجری و همسر واقعی اش را در خرید دومین سگ شان تعریف می کند. بعد از توضیح در مورد این سگ، ربات ماجرا بیان می کند که اگر در آن سال ها به صورت واقعی حضور می داشت کاری می کرد که مارجری و همسرش برای انتخاب این که کدام سگ را با خود شان به ساحل برای پیاده روی ببرند اختلاف نداشته باشند. این فیلم به توصیف مجله ی خبری «گاردین» مالیخولیایی علمی تخیلی به شمار می رود که توانسته با ساختاری جدید داستان عشق پس از سال ها زندگی را به تصویر بکشد.

به راستی عشقی که سینما به تصویر می کشد چه خصوصیاتی دارد؟ ترس ما در سال های اخیر عمدتاً به سبب عشق های متنوعی است که در آینده مطرح خواهند شد. ایده ی جا به جا شدن یک انسان واقعی و زنده و دارای علایم حیاتی طبیعی با یک موجود دیگر که تا حد بسیار زیادی مشابه انسان است ولی کاملاً انسان نیست به قدر کافی وحشتناک است. در فیلم «مارجری پرایم» عشق ناب به عنوان انتزاعی مطرح می شود که سال ها پیش منقرض شده است و حال تنها روح آن باقی مانده و نمی توان چنین عشقی را لمس نمود و حتی در بعضی لحظات فیلم از عشق به عنوان یک توهم یاد می شود. شخصیت اصلی داستان این فیلم بیشتر از آن که به سگ دوم شان فکر کند، دلتنگ همسر و معشوقه ایست که سال هاست از وی خبری نیست. فیلم در ادامه ی مسیر خود پیشنهادی به مارجری می دهد. این فیلم چنین ایده ای را مطرح می کند که می توان به سبب تکنولوژی خاطرات گذشته را پاک کرد و شروعی تازه داشت.

هوش مصنوعی «Artificial Intelligence» پدیده ایست که می توان آن را خطر جدی برای روابط انسانی دانست. قرن بیست و بیست و یکم در دنیای سینما و تلویزیون محصول عرضه ی آثاری بوده اند که عمدتاً یک راه حل پیش روی مردم جهان می گذارند. اگر تنها هستید، می توانید با پرداخت پول برای خود یار و همدم داشته باشید. نکته ی جالبی که در بررسی این فیلم ها به چشم می خورند این است که مهم نیست فیلم تان اثری کلاسیک و شاهکاری به نام «متروپلیس» ساخته ی «فریتز لنگ» باشد یا این که «الکس گارلند» فیلمی به نام «اکس ماشینا» برای تان بسازد؛ از دیرباز تاکنون، عمده خریداران هوش مصنوعی در سینما افرادی با جنسیت مذکر بوده اند و هوش مصنوعی های خریداری شده عمدتاً جنسیت مونث داشته اند. تاکنون فیلم و سریال های بسیاری در رابطه با هوش مصنوعی ساخته شده است. نکته ی جالب دیگری که در این آثار دیده می شود این است که خالقان هوش مصنوعی عمدتاً افراد مذکری هستند که برای دست یابی به کمال در هوش مصنوعی، مهندسی هایی را به کار می گیرند که بتوانند هوش مصنوعی طراحی شده را تا بالاترین حد ممکن به یک انسان کامل نزدیک کنند.

فیلسوف آلمانی، نیچه، در کتاب چنین گفت زرتشت چنین می نویسد: این مردم خویشهای روزانه دارند و خویشهای شبانه، اما از آن روزی که باور دارند نیک بختی راستین را ما ابداع کرده ایم، مراقب تندرسی خود نیز هستند و این چیزیست که مردم روزگار بازپسین چشمک زنان آن را بیان خواهند کرد. این مردم به من خیره می شوند، می خندند و با وجود کینه های سرشار قلب های شان، لبخند سردی بر لب دارند.

در توصیف این کتاب چنین می خوانیم که کتابی برای همه کس و هیچ کس است. به عبارت نیک بختی راستین باز می گردیم. دنیای مدرن امروز طوری به پیش می رود که هوش های مصنوعی در ظاهر بسیار شبیه به انسان برتری هستند که نیچه توصیفش می کند. انسان برتری که نیچه در جست و جوی آن است همانی می شود که در فیلم و سریال های بین الملل از آن ها به نام هوش مصنوعی یاد می کنند. مهم ترین محور فلسفه ی نیچه پدید آوردن انسانی است که بتواند بر انسانیت چیره شود. به بیان نیچه انسانی که والاترینان را می زاید هرگز زاده نشده است، و امروز کسی نیست که بر ذات خویش فایق آمده باشد و تمام کاری را که مردم می توانند بکنند این است که به انسان برتر عشق ورزند تا مگر در آینده از میان زاد و رود آنان ظهور کند. انسان برتری که سینما به دنبال نشان دادن آن است تا چه اندازه انتزاعاتی چون عشق را می فهمد؟

روابط به تصویر کشیده شده در فیلم و سریال های علمی تخیلی ربات هایی را به ما عرضه می کنند که در مرحله ی نخست ساختار زبانی کاملی دارند. بدون زبان تقریباً همه چیز غیر ممکن خواهد بود. اگر زبان نبود حتی ساده ترین نیاز های آدمی در تعامل با دیگران بر طرف نمی شد. ربات های سینمایی به قدری تکامل یافته اند که اگر تنها باشید می توانند دل داری تان بدهند، اگر محیط خانه تان باب میل تان نیست می توانند با دریافت دستوراتی آن را تبدیل به بهترین مکان جهت زندگی نمایند و نکته ی مهم دیگری که عمدتاً هالیوود در صدد نشان دادن آن بر آمده این است که با هوش های مصنوعی هر زمان که اراده کنید نیاز های عاطفی و جنسی تان ارضا خواهند شد. یکی از تاثیرگذار ترین اقدامات رسانه ای به نام هنرهفتم، سریالی به نام «وست ورلد» بود که در آن محیطی به نام «پارک» به تصویر کشیده می شد. هوش های مصنوعی فکر می کردند که واقعیتی حقیقی هستند ولی وقتی متوجه شدند صرفاً برای لذت بردن انسان ها و ارضای نیاز های شان طراحی شده اند شروع به انقلاب و جوش و خروش نمودند. نمونه هایی این چنین بسیارند. فیلم تحسین شده ی «اسپایک جونز» با نام «HER» یکی دیگر از این آثار است. در این فیلم شخصیت اصلی را می بینیم که مدام خودش را با هوش مصنوعی که قرار است نقش همسرش را بازی کند گول می زند. سریال «بلک میرور» یکی از تابو شکن ترین آثار دهه ی اخیر تلویزیون در اپیزودی به نام «بازخواهم گشت» زنی را نشان می دهد که در پی از دست دادن شوهر خود با یک هوش مصنوعی مشابه وی ارتباط برقرار می کند.

درست به مانند فیلم «مارجری پرایم»، سریال «آینه ی تاریک» نیز نشان می دهد که چگونه فناوری های مدرن می توانند یاور انسان ها در مواجه شدن با غم، تنهایی و نیاز های جنسی باشند. جدای از سه مسئله ی ذکر شده، به مقوله ی عشق نگاهی دیگر می افکنیم. عشق موجود در روابط انسانی آثار سینمای علمی تخیلی تا چه حد با ذات حقیقی انسان سنخیت دارد؟ یک ویژگی دیگر این فناوری ها که می توان نقد های بسیاری به آن وارد کرد این است که هرچه پول بیشتری خرج کنید، کیفیت ارضا شدن نیاز های تان بالاتر خواهد بود. هوش های مصنوعی برای تکامل شان نیازمند ارتقا یافتن هستند و این مسئله عملی نمی شود مگر از طریق پرداخت پول بیشتر و در پس این امر می توانید شاهد آن باشید که هر که پولش بیش، عشقش بیشتر!

 

قرار های عاشقانه آنلاین یا رو در رو چیزیست که تقریباً در آثار سینمایی رو به انقراض خود پیش می روند. در کمدی سیاه کارگردان یونانی «یورگوس لنتیموس» با نام«خرچنگ» انسان را در دورانی می بینیم که اگر در مدت زمان 45 روز عشق خود را پیدا نکند تبدیل به یک حیوان می شود. مردم در دنیای فیلم «خرچنگ» بیشتر از آن که به دنبال پیدا کردن عشق حقیقی خود باشند، ترس از تبدیل شدن به حیوان را دارند.

چه بخواهید چه نخواهید، سینمای امروز به عنوان یک رسانه ی بسیار جدی گام های خود را به نحوی بر می دارد که به شما بقبولاند در آینده ی نزدیک و حتی سریعتر از آن که فکرش را بکنید باید خودتان را آماده ی پذیرش هوش های مصنوعی نمایید. هوش هایی که به سبب کدنویسی و برنامه ریزی های دقیق شان حتی ممکن است بسیاری از اعمال انسانی که شما از انجام دادن شان عاجزید را به بی نقص ترین شکل ممکن انجام دهند. با وجود چنین ابزار هایی دیگر غم و غصه و تنش های جنسی به سراغ تان نمی آید و همواره همدمی مهربان و عشقی که وابسته به جیب شماست در کنار تان حضور خواهد داشت. مواردی که ذکر شدند به عقیده ی بسیاری از جامعه شناسان یک جانشین قطعی برای عشق و روابط انسانی به شمار نمی روند ولی جامعه ی جهانی به نحوی حرکت می کند که تقریباً بسیاری از پیش بینی های فیلم های سینمایی ژانر علمی تخیلی در حال تبدیل شدن به واقعیت می باشند و ما همان گونه که آن ها را مشاهده می کنیم، در زندگی واقعی مان تجربه می کنیم. اتفاقی که طی یک یا دو سال اخیر در خیلی از کشور ها مرسوم شده است و هوش های مصنوعی در سایز ها و ابعاد مختلف در مراحل اولیه ی خود به سر می برند و هر چند وقت یک بار خبر ساخته شدن رباتی که به خصوصیات انسان بسیار شبیه است به مانند یک بمب فضای مجازی را منفجر می کند. این عشق که خود آن را خریداری کرده اید می تواند شب تا صبح خوابیدن تان را تماشا کند و همیشه با آغوش باز پذیرای شما باشد ولی وقتی از خواب بیدار می شوید از خودتان سوال کنید که در چه جایگاهی قرار دارید. زندگی مدرن امروزی آن گونه که مطابق نظریات جهانی شدن یا «گلوبالیزیشن» پیش می رود تقریباً حق انتخاب های شما را محدود می کند و مشابه حرف های ژان پل سارتر این بر عهده ی شماست که به زندگی معنایی ببخشید. معنایی که در صورت نبودن آن، زندگی تان ارزشی نخواهد داشت. شاید اگر «جوزپه تورناتوره» می دانست انسان امروزی بیش از آن که در دنیای واقعی به تجربه ی عشق بپردازد، در سینما به دنبال آن است، هرگز «سینما پارادیزو» را نمی ساخت!

حال از شما به عنوان دنبال کنندگان این هنر و افرادی که وقت بسیاری برای آن گذاشته یا می گذارید بار دیگر این سوالات را می پرسیم :

 
  • زندگی تان تا چه حد متاثر از سینماست؟
  • چقدر با روابط انسانی دنیای مدرن در آثار سینمایی موافقید؟
  • نظراتتان را با ما در میان بگذارید.
 

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید