امروز یعنی 3 آبان سال 1399، چند صباحیست که از 98 امین زاد روز جناب گلستان عزیز می گذرد.ضمن آرزوی سلامتی و عمر پایا برای ایشان،این زادروز برایم بهانه ای شد تا با آثار و دغدغه های این چهره مهم سینما و ادبیات معاصر همراه شوم.البته فکر می کنم برای انتخاب اول روی یکی ازضعیف ترین آثار هنری ایشان دست گذاشتم که صد البته از بد اقبالی بنده بوده.
اسرار گنج دره جنی، بعنوان یک اثر سینمایی، اگرچه در پوسته ظاهری خود، یک اثر روشنفکرانه و بظاهر نوگرا قلمداد می شود اما در باطن از همان رویه و ساختار نابسامان فیلم های فارسی رنج می برد.شخصیت ها،انسجام روایی داستان، روابط بین آدم ها همگی در یک محیط بهم ریخته و شلم شوربا ساخته و پرداخته می شوند .عناصر داستانی همه به جای ایجاد و خلق موقعیت های موثر انسانی، به دنبال قالب کردن یک مفهوم خاص ذهنی هستند. البته که این مفهوم در جای خود قابل احترام است اما تا زمانی که در فیلم شخصیت ها به تکامل و بلوغ نرسند و شناخت آدم ها به پیش زمینه های فکری مخاطب حواله شود،زمانی که روایت داستانی فیلم زیر شعارزدگی و نمادگرایی افراطی خرد و نابود شود و تا مادامی که در عرصه هنر 'چیستی' جای 'چگونگی' را بگیرد،مهم ترین محتوای سیاسی_اجتماعی روز نیز بی ارزش تلقی می شود.متاسفانه اسرار گنج دره جنی در آتش نمادگرایی افراطی اش می سوزد و ایده ها و سوژه های خلاقانه ی آقای گلستان را تماما به باد می دهد.فیلم شوربختانه با تمام حرف های جدی و مهم سیاسی اش، به یک شکست مطلق می انجامد و جایگاه خود را به عنوان یک اثر روشنفکرانه هرگز به دست نمی آورد.
اما در کنار همه ی این مسائل و با وجود تمام نقصان ها، جسارت مثال زدنی جناب گلستان در نقد بی پروای سیاسی_اجتماعی زمانه خود قابل توجه است. نقدی بی مهابا که به هیچ کس رحم نمی کند و همه را از دم تیغ می گذراند.روشنفکر و حکومت و مردم،از متجدد و دهاتی، پیر و جوان، مرد و زن، تاجر و دلال همه را محاکمه می کند تا جایی که خود نیز زیر همه ی این محاکمه گری ها له میشود.
من با شما کاملا موافق هستم، بنظر من ابراهیم گلستان به مانند بهمن محصص با قهر ترک میکند. با توهین و تحقیر و تمسخر و نفرت و غیظ. من کارهایی را که بر مبنای غیظ و نفرت بنا میشوند خیلی دوست ندارم… ولی اینها کارهای خوبی هستند.
درود،
آقای گلستان میفرماید که قصد به سخره گرفتن این آدمها را نداشته و درست هم میگوید. امّا وقتی خصال و اعمال مضحک آدمها در فیلمی یکجا جمع میشود جز نقدی ریشخندآمیز نمیتوان دانست آن اثر را.
ممنونم بابت لینک
درود بر شما،
ممنونم که یادی از ابراهیم گلستان بزرگ کردهاید، چهرهای ورای نقاب و لعاب روزگاران. نوشته شما الحق در دایره انصاف و درستی میگنجد امّا نکاتی را اضافه میکنم تا تکملهای بر فرمایشات شما باشد.
با بخشی از حرف شما موافقم و معتقدم که گلستان از سر خشم این اثر را ساخته و آن نظم همیشگی در این اثرش غایب است. و درست که «اسرار گنج ...» در ظاهر آشفته و بیسروسامان است امّا بخشی از این رویکرد بهعمد و آگاهانه بوده. این فیلم یک نقیضه Parody بهتماممعناست، بدین معنا که خالق اثر با استفاده از شکل و قالب دیرآشنای «فیلمفارسی» از صدر تا ذیل نظام سیاسی_اجتماعی روزگار خود را به ریشخند میگیرد. این شیوهای مرسوم در نزد برخی قدمای شعر کهن فارسی نیز بوده است، آنگونه که در آثار عبید و سوزنی سمرقندی و برخی دیگر شاهدش هستیم. و از این مجراست که گلستان یکایک چهرههای حقیقی افراد اجتماعی و سیاسی آن روز را به خودشان مینمایاند. درواقع او برای چنین تاختنی شاید راهی جز انتخاب قالب مأنوس «فیلمفارسی» نداشته و به یاری پرویز صیّاد (شریک مالی او در این پروژه) است که میتواند «صمدآقا»ی دیرین را ویترین حرفش قرار دهد. به گفته خود آقای گلستان تنها کسی که پی میبرد پشت این نمایش مضحک چیست همانا امیرعبّاس هویدا بوده که بلافاصله دستور به توقیف این آخرین اثر تصویری وی میدهد.
امّا شما در جایی فرمودهاید که «[این فیلم] جایگاه خود را به عنوان یک اثر روشنفکرانه هرگز به دست نمی آورد.» گلستان هیچ اعتقادی به «روشنفکری» به معنای مرسوم آن ندارد و هرگز هم سعی او روشنفکر[انه] نمایاندن خودش و آثارش نبوده و نیست. پس گمان نمیکنم از دریچه تنگ مفهوم روشنفکری آن هم از نوع وطنی بتوان گلستان را در تمامیَتش درک کرد. در پاسخش به پرویز جاهد درباره روشنفکری در کتاب «نوشتن با دوربین» میگوید: کدام روشنفکر؟ اصلاً چنین کسی در این مملکت وجود نداشته. هر کس که روزنامه و مجلّه بخواند روشنفکر است؟ اگر اینها روشنفکر هستند پس مارکس و انگلس چه بودهاند؟ (نقل به مضمون و به مدد حافظه)
عبارتی که در پیشانی نسخه نوشتاری «اسرار گنج ...» آمده گویاترین تصویر است از دنیای پراغتشاشی که گلستان به نظاره فرو ریختنش نشسته؛ «در این چشمانداز بیشتر آدمها قلّابیاند. هرجور شباهت میان آنها و کسانِ واقعی مایه تأسّف کسانِ واقعی باید باشد.»
سپاس
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
hossein
hossein
۳ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۰۱
امروز یعنی 3 آبان سال 1399، چند صباحیست که از 98 امین زاد روز جناب گلستان عزیز می گذرد.ضمن آرزوی سلامتی و عمر پایا برای ایشان،این زادروز برایم بهانه ای شد تا با آثار و دغدغه های این چهره مهم سینما و ادبیات معاصر همراه شوم.البته فکر می کنم برای انتخاب اول روی یکی ازضعیف ترین آثار هنری ایشان دست گذاشتم که صد البته از بد اقبالی بنده بوده. اسرار گنج دره جنی، بعنوان یک اثر سینمایی، اگرچه در پوسته ظاهری خود، یک اثر روشنفکرانه و بظاهر نوگرا قلمداد می شود اما در باطن از همان رویه و ساختار نابسامان فیلم های فارسی رنج می برد.شخصیت ها،انسجام روایی داستان، روابط بین آدم ها همگی در یک محیط بهم ریخته و شلم شوربا ساخته و پرداخته می شوند .عناصر داستانی همه به جای ایجاد و خلق موقعیت های موثر انسانی، به دنبال قالب کردن یک مفهوم خاص ذهنی هستند. البته که این مفهوم در جای خود قابل احترام است اما تا زمانی که در فیلم شخصیت ها به تکامل و بلوغ نرسند و شناخت آدم ها به پیش زمینه های فکری مخاطب حواله شود،زمانی که روایت داستانی فیلم زیر شعارزدگی و نمادگرایی افراطی خرد و نابود شود و تا مادامی که در عرصه هنر 'چیستی' جای 'چگونگی' را بگیرد،مهم ترین محتوای سیاسی_اجتماعی روز نیز بی ارزش تلقی می شود.متاسفانه اسرار گنج دره جنی در آتش نمادگرایی افراطی اش می سوزد و ایده ها و سوژه های خلاقانه ی آقای گلستان را تماما به باد می دهد.فیلم شوربختانه با تمام حرف های جدی و مهم سیاسی اش، به یک شکست مطلق می انجامد و جایگاه خود را به عنوان یک اثر روشنفکرانه هرگز به دست نمی آورد. اما در کنار همه ی این مسائل و با وجود تمام نقصان ها، جسارت مثال زدنی جناب گلستان در نقد بی پروای سیاسی_اجتماعی زمانه خود قابل توجه است. نقدی بی مهابا که به هیچ کس رحم نمی کند و همه را از دم تیغ می گذراند.روشنفکر و حکومت و مردم،از متجدد و دهاتی، پیر و جوان، مرد و زن، تاجر و دلال همه را محاکمه می کند تا جایی که خود نیز زیر همه ی این محاکمه گری ها له میشود.
athryal
athryal
Oulipo
۱۱ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۴۷
من با شما کاملا موافق هستم، بنظر من ابراهیم گلستان به مانند بهمن محصص با قهر ترک میکند. با توهین و تحقیر و تمسخر و نفرت و غیظ. من کارهایی را که بر مبنای غیظ و نفرت بنا میشوند خیلی دوست ندارم… ولی اینها کارهای خوبی هستند.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Oulipo
Oulipo
athryal
۹ دی ۱۳۹۹ ۲۳:۲۵
درود، آقای گلستان میفرماید که قصد به سخره گرفتن این آدمها را نداشته و درست هم میگوید. امّا وقتی خصال و اعمال مضحک آدمها در فیلمی یکجا جمع میشود جز نقدی ریشخندآمیز نمیتوان دانست آن اثر را. ممنونم بابت لینک
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
athryal
athryal
Oulipo
۹ دی ۱۳۹۹ ۲۱:۳۸
صحبتهای ابراهیم گلستان در خصوص این فیلم https://youtu.be/ubAOFYmu_VM?t=387
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Oulipo
Oulipo
۸ دی ۱۳۹۹ ۱۵:۵۲
درود بر شما، ممنونم که یادی از ابراهیم گلستان بزرگ کردهاید، چهرهای ورای نقاب و لعاب روزگاران. نوشته شما الحق در دایره انصاف و درستی میگنجد امّا نکاتی را اضافه میکنم تا تکملهای بر فرمایشات شما باشد. با بخشی از حرف شما موافقم و معتقدم که گلستان از سر خشم این اثر را ساخته و آن نظم همیشگی در این اثرش غایب است. و درست که «اسرار گنج ...» در ظاهر آشفته و بیسروسامان است امّا بخشی از این رویکرد بهعمد و آگاهانه بوده. این فیلم یک نقیضه Parody بهتماممعناست، بدین معنا که خالق اثر با استفاده از شکل و قالب دیرآشنای «فیلمفارسی» از صدر تا ذیل نظام سیاسی_اجتماعی روزگار خود را به ریشخند میگیرد. این شیوهای مرسوم در نزد برخی قدمای شعر کهن فارسی نیز بوده است، آنگونه که در آثار عبید و سوزنی سمرقندی و برخی دیگر شاهدش هستیم. و از این مجراست که گلستان یکایک چهرههای حقیقی افراد اجتماعی و سیاسی آن روز را به خودشان مینمایاند. درواقع او برای چنین تاختنی شاید راهی جز انتخاب قالب مأنوس «فیلمفارسی» نداشته و به یاری پرویز صیّاد (شریک مالی او در این پروژه) است که میتواند «صمدآقا»ی دیرین را ویترین حرفش قرار دهد. به گفته خود آقای گلستان تنها کسی که پی میبرد پشت این نمایش مضحک چیست همانا امیرعبّاس هویدا بوده که بلافاصله دستور به توقیف این آخرین اثر تصویری وی میدهد. امّا شما در جایی فرمودهاید که «[این فیلم] جایگاه خود را به عنوان یک اثر روشنفکرانه هرگز به دست نمی آورد.» گلستان هیچ اعتقادی به «روشنفکری» به معنای مرسوم آن ندارد و هرگز هم سعی او روشنفکر[انه] نمایاندن خودش و آثارش نبوده و نیست. پس گمان نمیکنم از دریچه تنگ مفهوم روشنفکری آن هم از نوع وطنی بتوان گلستان را در تمامیَتش درک کرد. در پاسخش به پرویز جاهد درباره روشنفکری در کتاب «نوشتن با دوربین» میگوید: کدام روشنفکر؟ اصلاً چنین کسی در این مملکت وجود نداشته. هر کس که روزنامه و مجلّه بخواند روشنفکر است؟ اگر اینها روشنفکر هستند پس مارکس و انگلس چه بودهاند؟ (نقل به مضمون و به مدد حافظه) عبارتی که در پیشانی نسخه نوشتاری «اسرار گنج ...» آمده گویاترین تصویر است از دنیای پراغتشاشی که گلستان به نظاره فرو ریختنش نشسته؛ «در این چشمانداز بیشتر آدمها قلّابیاند. هرجور شباهت میان آنها و کسانِ واقعی مایه تأسّف کسانِ واقعی باید باشد.» سپاس
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ