ویکتور فن دورت و ویکتوریا دورگلات بنا به ملاحضات مالی و اجتماعی خانوادههایشان میخواهند با هم ازدواج کنند. در هنگام تمرین مراسم عروسی، ویکتور مدام خطابهای را که باید بگوید فراموش میکند. او به جنگل میرود و در حالی که خطابهاش را با خود تکرار میکند، حلقه را از شاخه درختی که مانند یک دست از زمین بیرون آمده است میگذراند. شاخه در حقیقت دست عروس مردهای است که از خاک بیرون مانده است. ماجراهای ویکتور، سرگردانیش در دنیای مردگان و عشق یک طرفه عروس مرده به او از این جا آغاز میشود.
پرسش و پاسخ
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
Kazemnazarzade
Kazemnazarzade
۲۶ تیر ۱۴۰۲ ۱۳:۰۱
این نسخه های p2p چه تفاوتی دارن؟
MEHRIAN
MEHRIAN
۲۷ تیر ۱۴۰۲ ۱۶:۳۳
بهترین انکود موجود هست کیفیت بهتری داره
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ