در دهکده ای کوچک و ویران در دهه 90 مجارستان زندگی به حالت تعطیل در آمده است.باران پائیزی آغاز شده است.روستائیان انتظار دریافت پول زیادی را داشته و پس از آن تصمیم به ترک روستا دارند.آنها می شوند که "ایریمیاس" کسی که تصور می کردند مرده در حال بازگشت است.آنها تصور می کنند او تمام پولهای آنها را خواهد گرفت و...
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
Esmaeelaf
Esmaeelaf
۲۶ بهمن ۱۳۹۹ ۲۱:۱۹
از این فیلم می توان به عنوان ابزاری برای شکنجه استفاده کرد. می توان با وادار کردن متهم به تماشای آن از او هر اعترافی به گناهان کرده و ناکرده را گرفت.
۳
۸
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Hotan_azizi7
Hotan_azizi7
۳ آذر ۱۳۹۹ ۲۲:۴۱
یک شاهکار به تمام معنا ..... پوچی و نابودی و جاهلیت به تصویر کشیدن ، همانند گلو های اولین فیلم که از هم کام میجویند ، ایرمیاش هم از روستاییان به بهانه ی پیامبری از مردم کام میجوید .. بلاتار تصویری ساخته است که در آن دنیایی سر تا سر ویران و در عین حال تمام ناپذیر دنیایی که هر چقدر که پیش تر میرویم بحرانی تر و بحرانی تر میشود ....! یک شاهکار که باید بار ها و بار ها دیده شود تا به حقیقت های آن پی برد هر تصویر اثر انگشت استاد بلاتار کبیر در آن نمایان است ... به شدت ، به شدت پیشنهاد میشود
۳
۱
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Sajjad.Sj
Sajjad.Sj
۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۲۲:۴۸
تانگوی شیطان براساس رمانی به همین اسم هست و داستان ظهور پیامبری دروغین در آستانه سقوط کمونیسم، در دهکده ای در مجارستان هست سینمای “Béla Tarr” سینمای سختی هست درست مثل شخصیت ها و دیالوگ های فیلماش و دنیای سیاهی رو برای تماشاگر تصویر میکنه که هر چی جلوتر میره وضعیتش بحرانی تر میشه. هر اپیزود با عبارتی که درون مایه ای فلسفی داره شروع میشه فضای داستان فیلم سرد و تاریکه و بخش مهمی از داستان حول محور ذهن شخصیتی معصوم و کند ذهن شکل می گیره و کمدی سیاهی پیرامون رذالت، کوته فکری و بد خواهی بسیاری از شخصیت های اصلی صورت می گیره Béla Tarr : “درست است که انسانها توانایی انجام کارهای بدی را هم دارند و یا حتی میتوانند مرتکب به جنایتهایی شوند اما هنوز محدودهای وجود دارد که انسان از آن رد نمیشود، محدودهای که اگر از آن عبور کند دیگر انسان نیست.”
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
sabmirror
sabmirror
۱۴ اسفند ۱۳۹۷ ۱۸:۲۱
فیلمِ عُمر ......................... «تکراری نامؤمنانه، نه ماتمزا نه حسرتبار، بازگشتی نادلخواه. پس آیا تکرار - تصدیق - تکینگی منتهاالیهْ فاجعه نیست؟ فاجعهیِ امرِ اثباتناپذیر، امر ناشایست.» بلانشو، نوشتنِ فاجعه . «اینکه از مردنت ترسیده باشیم، نه، اینکه مرگِ سهمگینت چه تیره روزگارمان را بههم ریخت، اینکه تا بعد گسسته میشود از تاکنون، این سهم ماست، حال کارمان تنظیم اینهاست.» ریلکه، مرثیهای برای یک دوست . «در صورتِ مرگِ ما سازوکارهای زندگی بدون ما ادامه مییابند و این چیزی است که مردم را بیش از همه میآزارد. [...] با این حال، دقیقاً همین واقعیتِ ادامهی ِ زندگی است که ما را قادر میکند نیک دریابیم هیچ سازوکاری وجود ندارد.» کراسناهور کای، جنگ و جنگ ... #دورِ_باطلِ_شیطان
۰
۱
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Mr. Arsalan
Mr. Arsalan
۴ بهمن ۱۳۹۷ ۰۴:۰۷
بعد از تجربه ی این همه فیلمساز درجه یک و بزرگ، تماشای چند هزار فیلم طی این سالها که برای خیلیاشون از برچسب شاهکار یاد کردم، باید بگم تا قبل از دیدن این اثر در توهمی بیش نبودم. لغاتی مثل شاهکار یا فوق العاده بسیار کوچک و حقیرن برای توصیفش. باورم نمیشه هفت ساعت و نیم طولانی پای این اثر نشستم ولی با چه شور و اشتیاقی ثانیه ثانیه ش رو دنبال کردم و چقدر یاد گرفتم. حالا برام دنیای سینما به دو بخش قبل و بعد از تجربه ی این اثر تبدیل شده و میدونم چنین تجربه ی منحصربفردی رو دیگه نخواهم داشت، مگر شاید خود آقای بلا تار دوباره به دنیای سینما برگرده. تمام فیلمهایی که تا قبل از این اثر دیدم حالا برام رنگ باختن و به نوعی بنظرم تصنعی میان. این اثر رو به کسی توصیه نمیکنم، چون توصیه کردنی نیست، خودتون به وقتش در نهایت در قدم آخر به این اثر خواهید رسید.
۲
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ