"هنریک ولگر" کارگردان آرام و متفکر تئاتر معمولا پس از تمرینات در سالن می ماند تا فکر کرده و طرح نمایش را آماده کند. یک روز "آنا" در جستجوی یک دستبند باز می گردد. او درباره نفرتش از مادر خود که از دنیا رفته می گوید، بازیگری الکلی که عشق و ستاره "ولگر" بوده است...
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
NiklasKvarforth
NiklasKvarforth
۱۱ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۴۷
این فیلم اصلا پختگی کارهای دیگه برگمان رو تو هیچ سطحی نداره. بیشتر مثل یجور دست گرمی میمونه. انگار داره یچیزی رو تست میکنه. اینکه خیلی ناگهانی شروع میشه روایت و این باعث میشه که تا چند دقیقه اول نتونی تشخیص بدی داستان از چه قراره و اصلا راجب چی دارن صحبت میکنن بعدشم که ورود نامربوط مادر/معشوق سابق به صحنه و اغمای مضحک لنا اولسن... بازم میگم این بیشتر شبیه یه دستگرمیه برای برگمان
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ