قطعن خود ترمیم گره اما این نه به دلیل این که می دانیم چه چیزی کاپیتالیسم است بلکه به این دلیل است که در وهله اول ما با هیچ سرمایه ای رو در رو نیستیم بلکه صرفن با میل ها ماده های رها سر و کار داریم در سینما این مفهوم رها همان ماده ی بیان گر صفر و نما های دور از دال و متصل شده به تصویر اندیشه شده هستند نه اندیشه ای که بر تصویر و شیئ حامل می شه دور از این نگره و جدا کردن این دو از هم با توسل به دال های خیالی و نمایش ها تو خالی ما با سرمایه یعنی اطلاعاتی شدن شیئ طرف هستیم قطعن کسایی که پشت باتوم هستند و کسایی که با عنوان قدرت و سرمایه داری می شناسیم ربطی به سرمایه داری ندارند این دیدگاه سمی زاده خود سرمایه داری است یعنی چیزی که وجود ندارد
بر کسی پوشیده نیست که سینمای موسوم به موج نوی فرانسه خود را علنی مرهون سینمای آمریکا میدانند و اشاره گدار را نباید بهحساب تمایل ناخودآگاه او به کاپیتالیسم آمریکایی و تناقضاندیشیاش گذارد.
سرمایهداری هم تا وقتی به هیئت هیولای همهچیزخوار درنیامده باشد و نیازهای اساسی و واقعی (نه نیازهای مصنوعی مانند بخش عظیمی از فناوریهای مصرفیِ زندگی روزمره) را مرتفع کند، بیشک دستاوردی محسوب میشود.
منظور شما از "خروجی" دقیقا چیست؟
و اینکه گدار در دورهای که از فیلم "سرباز کوچولو" آغاز میشود تا اواخر دهه 60 بهدنبال سینمایی است که سیاست در آن جایگاهی برجسته دارد و در سالهای بعد سیاست به تاروپود آثارش نفوذ میکند و مانند آن سالها بهراحتی به چشم نمیآید.
بله موافقم. در شکنندگی و محکوم به شکست بودن هر نگرش ناپخته و یکسونگری شکی نیست. این دست نگرشها بیش از آنکه حاصل سنجش عمیق با تکیه بر پرسپکتیو تاریخی باشند، جرقههایی هستند که از شوروحال ناگهانی لحظات تاریخی خاص زاده میشوند.
صدالبته جدال میان انسانگرایی و ضدانسانگرایی (اومانیسم و پاداومانیسم) humanism vs. antihumanism و جایگاه اراده فردی در تعیین روند تاریخ همچنان ادامه دارد. و اینکه تجارب تلخ رویاروییهای سیاسی-اجتماعی میان نگرشهای متضاد همیشه به بدبینی و از میان رفتن امید به اصلاح دامن زده است.
و همیشه باید هر پدیده را بهفراخور تاریخ وقوع آن پدیده سنجید.
با این تفاسیر، دهه شصت دهه شوریدن علیه قدرتهایی است که "جهانخوار" میخوانندشان و پربیراه نبود چنین لفظی. پس از تجربه جنگ دوم جهانی و چیرگی آمریکا تقریبا بدون هیچ هزینهای نسبت به دیگر کشورهای درگیر، جنگ کره، جنگ ویتنام، چندین کودتا، ... آمریکا بهواقع نمودار ظلم جهانی بود و اگر در آن روزها بهسر میبردیم شاید شما هم نظری همسو با چپهای افراطی آن روزها میداشتید.
توصیه میکنم مستند Berkeley in 60s را تماشا کنید و اتفاقاتی که در آن دهه در خود آمریکا رخ میداده را هم ببینید. برخورد پلیسی با تمامی خیزشهای هرچند صلحطلبانه در دل همان لیبرالیسم را تا همین امروز هم میتوان دید.
و نباید از یاد برد که کاپیتالیسم نظامی خودترمیمگر است و هسته مرکزی اخلاقی و ایدئولوژیک ندارد. بههمین دلیل میتواند با گردشی سریع جبهه مخالف را ببلعد و در خود هضم کند. همیشه باید به دامهای گسترده این شکارگر پیر آگاه بود.
باید امیدوار بود و ماند اما واقعیت همیشه رنگوبوی امید ندارد.
از فاصلهگذاری برشتی تا فاصلهگذاری گداری:
در سکانس تغییر رنگِ پوستِ کشیدهی بریژیت باردو به تکرنگهای مختلف، گدار با توسّل به رنگ، به لهجهی صریحِ سینما، ما را به فیلم بودن آنچه مینگریم هشیار میسازد.
برشت نیز به مدد ابزار صحنه، نمایش بودن تئاتر و غیرواقعی بودن آن را به تماشاگر گوشزد مینماید.
هدف هر دو از جنبههای گونهگون (فکری، حسی، تجربی)، بههوش آوردن قوه قضاوت و سنجشِ مخاطب، و نجات دادن ذهن او از خمودگیِ خوابِ خوشِ دنیای فیلم است.
گدار از گذارِ پیچیدگیهای ساختمان و جریانِ فیلمهایش، آگاهانه تماشاگر را به سیاسیترین عملِ ممکن، یعنی سنجش (جوهر اندیشه)، رهنمون میکند.
با شکلی متفاوت از سکوت
ایستادهام، حرام میشوم
درون جادهی اندوه
بیتو قدم میزنم
...
خوابیده در آغوشت خود را جمع میکنم
در اندوه غرق میشوم
مرگ بر دنیایی که در آن رهایم کردی
بر ردپاهایی که دنبال میکنم
آهای، ...
آیا همیشه اینطور میماند؟
چرا نمیآیی و مرا با خود نمیبری؟
و میدانم که بایستی میرفتی
خیالِ گذشته را میکنم
انعکاسی از سالهایی که ازشان گذشتیم
Blackfield - #Hello#
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید
Amirvevez33
Amirvevez33
۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۳:۱۲
قطعن خود ترمیم گره اما این نه به دلیل این که می دانیم چه چیزی کاپیتالیسم است بلکه به این دلیل است که در وهله اول ما با هیچ سرمایه ای رو در رو نیستیم بلکه صرفن با میل ها ماده های رها سر و کار داریم در سینما این مفهوم رها همان ماده ی بیان گر صفر و نما های دور از دال و متصل شده به تصویر اندیشه شده هستند نه اندیشه ای که بر تصویر و شیئ حامل می شه دور از این نگره و جدا کردن این دو از هم با توسل به دال های خیالی و نمایش ها تو خالی ما با سرمایه یعنی اطلاعاتی شدن شیئ طرف هستیم قطعن کسایی که پشت باتوم هستند و کسایی که با عنوان قدرت و سرمایه داری می شناسیم ربطی به سرمایه داری ندارند این دیدگاه سمی زاده خود سرمایه داری است یعنی چیزی که وجود ندارد
daerlok
daerlok
۱۴ بهمن ۱۴۰۰ ۰۱:۵۲
این چه مفهومی داشت؟ :/ لورم ایپسوم بود؟
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۱
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
goliam
goliam
۲۰ خرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۳۱
چه تریلر متفاوتی
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Oulipo
Oulipo
۲۲ مهر ۱۳۹۸ ۰۲:۴۸
بر کسی پوشیده نیست که سینمای موسوم به موج نوی فرانسه خود را علنی مرهون سینمای آمریکا میدانند و اشاره گدار را نباید بهحساب تمایل ناخودآگاه او به کاپیتالیسم آمریکایی و تناقضاندیشیاش گذارد. سرمایهداری هم تا وقتی به هیئت هیولای همهچیزخوار درنیامده باشد و نیازهای اساسی و واقعی (نه نیازهای مصنوعی مانند بخش عظیمی از فناوریهای مصرفیِ زندگی روزمره) را مرتفع کند، بیشک دستاوردی محسوب میشود. منظور شما از "خروجی" دقیقا چیست؟
Oulipo
Oulipo
۲۲ مهر ۱۳۹۸ ۲۳:۴۸
و اینکه گدار در دورهای که از فیلم "سرباز کوچولو" آغاز میشود تا اواخر دهه 60 بهدنبال سینمایی است که سیاست در آن جایگاهی برجسته دارد و در سالهای بعد سیاست به تاروپود آثارش نفوذ میکند و مانند آن سالها بهراحتی به چشم نمیآید.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Oulipo
Oulipo
۲۲ مهر ۱۳۹۸ ۲۳:۴۳
بله موافقم. در شکنندگی و محکوم به شکست بودن هر نگرش ناپخته و یکسونگری شکی نیست. این دست نگرشها بیش از آنکه حاصل سنجش عمیق با تکیه بر پرسپکتیو تاریخی باشند، جرقههایی هستند که از شوروحال ناگهانی لحظات تاریخی خاص زاده میشوند. صدالبته جدال میان انسانگرایی و ضدانسانگرایی (اومانیسم و پاداومانیسم) humanism vs. antihumanism و جایگاه اراده فردی در تعیین روند تاریخ همچنان ادامه دارد. و اینکه تجارب تلخ رویاروییهای سیاسی-اجتماعی میان نگرشهای متضاد همیشه به بدبینی و از میان رفتن امید به اصلاح دامن زده است. و همیشه باید هر پدیده را بهفراخور تاریخ وقوع آن پدیده سنجید. با این تفاسیر، دهه شصت دهه شوریدن علیه قدرتهایی است که "جهانخوار" میخوانندشان و پربیراه نبود چنین لفظی. پس از تجربه جنگ دوم جهانی و چیرگی آمریکا تقریبا بدون هیچ هزینهای نسبت به دیگر کشورهای درگیر، جنگ کره، جنگ ویتنام، چندین کودتا، ... آمریکا بهواقع نمودار ظلم جهانی بود و اگر در آن روزها بهسر میبردیم شاید شما هم نظری همسو با چپهای افراطی آن روزها میداشتید. توصیه میکنم مستند Berkeley in 60s را تماشا کنید و اتفاقاتی که در آن دهه در خود آمریکا رخ میداده را هم ببینید. برخورد پلیسی با تمامی خیزشهای هرچند صلحطلبانه در دل همان لیبرالیسم را تا همین امروز هم میتوان دید. و نباید از یاد برد که کاپیتالیسم نظامی خودترمیمگر است و هسته مرکزی اخلاقی و ایدئولوژیک ندارد. بههمین دلیل میتواند با گردشی سریع جبهه مخالف را ببلعد و در خود هضم کند. همیشه باید به دامهای گسترده این شکارگر پیر آگاه بود. باید امیدوار بود و ماند اما واقعیت همیشه رنگوبوی امید ندارد.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
Oulipo
Oulipo
۲۲ مهر ۱۳۹۸ ۰۲:۳۷
از فاصلهگذاری برشتی تا فاصلهگذاری گداری: در سکانس تغییر رنگِ پوستِ کشیدهی بریژیت باردو به تکرنگهای مختلف، گدار با توسّل به رنگ، به لهجهی صریحِ سینما، ما را به فیلم بودن آنچه مینگریم هشیار میسازد. برشت نیز به مدد ابزار صحنه، نمایش بودن تئاتر و غیرواقعی بودن آن را به تماشاگر گوشزد مینماید. هدف هر دو از جنبههای گونهگون (فکری، حسی، تجربی)، بههوش آوردن قوه قضاوت و سنجشِ مخاطب، و نجات دادن ذهن او از خمودگیِ خوابِ خوشِ دنیای فیلم است. گدار از گذارِ پیچیدگیهای ساختمان و جریانِ فیلمهایش، آگاهانه تماشاگر را به سیاسیترین عملِ ممکن، یعنی سنجش (جوهر اندیشه)، رهنمون میکند.
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ
sabmirror
sabmirror
۱۵ اسفند ۱۳۹۷ ۰۱:۲۶
با شکلی متفاوت از سکوت ایستادهام، حرام میشوم درون جادهی اندوه بیتو قدم میزنم ... خوابیده در آغوشت خود را جمع میکنم در اندوه غرق میشوم مرگ بر دنیایی که در آن رهایم کردی بر ردپاهایی که دنبال میکنم آهای، ... آیا همیشه اینطور میماند؟ چرا نمیآیی و مرا با خود نمیبری؟ و میدانم که بایستی میرفتی خیالِ گذشته را میکنم انعکاسی از سالهایی که ازشان گذشتیم Blackfield - #Hello#
۰
۰
برای امتیازدهی باید وارد شوید
پاسخ