تكزاس، ده ى 1850. » ماتیلدا زاكارى « ( گیش )، با سه پسرش » بن « ( لنكستر )، » كش « ( مورفى ) و » اندى « ( مكلور ) و دخترخواندهى خود، » ریچل « ( هپبرن ) در یك مزرعهى دامدارى زندگى مىكند. روز سروكلهى مرد عجیب و غریبى به نام » ایب « ( وایزمن )، در منطقه پیدا مىشود كه ادعا مىكند » ریچل « سرخپوست است... شرح فیلم: وسترن دیدنى هیوستن كه خودش ادعا مىكرد تنها فیلمش است كه علاقهاى به آن ندارد. چون استاد در نظر داشت فیلمى دربارهى نژادپرستى بسازد و به روح رمان آلن لهمى وفادار بماند. اما تهیهكنندگان ( هارولد هكت، جیمز هیل و لنكستر ) بیشتر به دنبال حادثهپردازى بودند تا مفاهیم عمیقه.