آمبر سینگ کسی است که همه چیزش را در طول جدایی هند در سال 1947 از دست داده و مجبور به ترک کشورش شده. او خیلی وسواس دارد در مورد اینکه حتماً باید یک وارث پسر داشته باشد. اما وقتی چهارمین دخترش به دنیا می آید و پسر دار نمی شود، تصمیم میگرد با سرنوشتش بجنگد...