با توجه به اینکه فصل هفت با چالش کرونا مواجه شد و تیم مجبور به اتمام سریع پروژه فصل هفت شد، مخاطب این انتظار براش بوجود اومد که فصل هشت شروع قدرتمندی داشته باشه. اما تیم نویسندگی این مجموعه چند مغز متفکر داره و ظاهرا هر فصل به سراغ یکی از این مغزها میرن و کل فصل حول محور ذهنی اون مغز متفکر ساخته میشه. این میشه که مخاطب، یک فصل شاهد اتفاقات پرهیجان تاثیرگذار در روند داستانه، مثل مرگ تام، زایمان الیزابت و... که نتیجه‌ی اون میشه تشنگی مخاطب برای کشف حقیقتی که الیزابت دنبالشه و از طرفی، یک فصل مواجه میشیم با الهامات ذهنی الیزابت و سر کله کاپلان بعد از مرگش پیدا میشه که در نهایت قسمت ۲۱ فصل ۸ تماما معلوم نبود الیزابت کجا سر می کنه. متاستفانه سناریو فیلم رو به سراشیبیه. برای من به شخصه این سوال پیش میاد که کاراکتر ریموند ردینگتون اگر به خدا اعتقاد نداره (به گفته خود کاراکتر) و اگر یک آدم متریالیستی هست، چطور ممکنه در اوج کشف یک حقیقت نه تنها سر از الهامات ذهنی الیزابت در بیاره بلکه به اون کمک هم بکنه برای موندن در اون فضای الهام بخش؟
۱۴۰۰ تیر ۰۲ ۱۱:۵۰
با توجه به اینکه فصل هفت با چالش کرونا مواجه شد و تیم مجبور به اتمام سریع پروژه فصل هفت شد، مخاطب این انتظار براش بوجود اومد که فصل هشت شروع قدرتمندی داشته باشه. اما تیم نویسندگی این مجموعه چند مغز متفکر داره و ظاهرا هر فصل به سراغ یکی از این مغزها میرن و کل فصل حول محور ذهنی اون مغز متفکر ساخته میشه. این میشه که مخاطب، یک فصل شاهد اتفاقات پرهیجان تاثیرگذار در روند داستانه، مثل مرگ تام، زایمان الیزابت و... که نتیجه‌ی اون میشه تشنگی مخاطب برای کشف حقیقتی که الیزابت دنبالشه و از طرفی، یک فصل مواجه میشیم با الهامات ذهنی الیزابت و سر کله کاپلان بعد از مرگش پیدا میشه که در نهایت قسمت ۲۱ فصل ۸ تماما معلوم نبود الیزابت کجا سر می کنه. متاستفانه سناریو فیلم رو به سراشیبیه. برای من به شخصه این سوال پیش میاد که کاراکتر ریموند ردینگتون اگر به خدا اعتقاد نداره (به گفته خود کاراکتر) و اگر یک آدم متریالیستی هست، چطور ممکنه در اوج کشف یک حقیقت نه تنها سر از الهامات ذهنی الیزابت در بیاره بلکه به اون کمک هم بکنه برای موندن در اون فضای الهام بخش؟