کمتر فیلمی درباره حیوانات توانسته به بخش اصلی جشنواره کن راه پیدا کند؛ اما امسال کارگردان سرشناس کرهای بهنام بونگ جون هو که فیلمهایی همچون «میزبان» را در کارنامه خود دارد؛ توانسته با فیلم خود راهی این بخش گردد. جدیدترین فیلم این کارگردان همانند فیلم پیشین او درباره حیوانات است. اما اینبار دیگر حیوانات به انسانها صدمه نمیزنند و دیگر آنها را نمیربایند. بلکه به دوستی عمیق میان انسان و حیوان پرداخته است؛ چیزی که در دنیای امروز ما در توجه بسیاری است. دراین فیلم همچنین بیش ازاینکه بر دوستیها و لحظات شیرین در کنارهم بودن انسان و حیوان بپردازد؛ به استفادههای انسانی از حیوانات که همان موضوع تأمین غذا باشد؛ میپردازد. بسیاری از ما میدانیم که در جایجای جهان، برای تولید گوشت قرمز و پروتئین، از روش لقاح مصنوعی استفاده میشود؛ چیزی که شاید 100 سال پیش برای ما چندشآور بود اما امروزه کاملاً طبیعی بهنظر میرسد. اما این فیلم درباره آیندهای هشدار میدهد که برای تولید بیشتر منابع پروتئین، به دستکاری ژنتیکی در حیوانات میپردازند و یا حیواناتی را که جسهای بسیار بزرگ دارند را به مصرف میرسانند. تنها با اندک شباهتی که با نمونه خوراکی خود دارند. این موضوع آنقدر نامحسوس است که اگر اکنون نیز در برخی مناطق جهان چنین اتفاقی رخ دهد، کسی متوجه نخواهد شد چراکه بسیاری از ما اهمیتی به چگونگی تهیه و تولید منابع غذایی خود نمیدهیم و هرچه از نظرمان خوشمزه باشد، بدون شک غذایی خوب است.
فیلم اوکجا، داستان دختری نوجوان بهنام میجا (با بازی آن سئو هیون) است که دوستی غولپیکر و بسیار صمیمی بهنام اوکجا دارد. اوکجا حیوانی ناشناخته است که تاکنون در هیچ منطقهای از جهان یافت نشده و حاصل جهشی ژنتیکی است. موجودی که ترکیبی از کرگدن، خوک و فیل است! میجا به همراه دوست صمیمی خود در کوهستانهای کره جنوبی زندگی میکنند و از بودن درکنار هم بسیار خرسند هستند. اما دیری نمیگذرد که یک کمپانی چند ملیتی قصد ربودن اوکجا را دارد تا با تولید مثل و سپس کشتن او بتواند به شیوهای جدید در تولید مواد غذایی برسد. میجا پس از مطلع شدن ازاین موضوع، تمام سعی خود را میکند که دوستش را ازاین مخمصه نجات دهد و با اینکه سن کمی دارد اما برای اینکار خطرات بزرگی را بهجان میخرد.
کارگردان کرهای توانسته بهزیبایی صمیمیت میان یک انسان (انسان به معنی واقعی کلمه) که بسیار سادهدل، صادق و مهربان است را با یک حیوان، بهتصویر بکشد و آنرا به حدی واقعی نمایش دهد که مخاطب شیفته این صمیمیت شود. با اینکه چنین حیوانی عملا وجود خارجی ندارد (حداقل تاکنون کشف نشده) اما بونگ تا اندازهای آنرا واقعی متصور شده که وجودش کاملا برای مخاطب ملموس است و حتی حس میکند که او را میفهمد. فیلمهای بسیاری درباره حیوانات ساخته شده که همگی در برههای موفق بودهاند؛ اما این اثر بهاین دلیل میتواند ماندگار شود که حیوان درون آن شخصیتی بسیار دوست داشتنی دارد. فیلم ET توانست بسیاری را جذب خود کند؛ چرا که موجود درون آن برای مخاطب جذاب بود. دراین فیلم نیز حیوانی خلق شده که بدون شک برای مخاطب جذاب و دوستداشتنی است؛ حیوانی خجالتی، درونگرا، باهوش، فداکار و مهربان! اشتباه نکنید، این حیوان صحبت نمیکند! بونگ توانسته ظرافت را در طراحی این شخصیت تمام کند و بدون اینکه بهاو قدرت تکلم بدهد (که البته اینکار در واقعی بودن اوکجا تأثیر فراوانی داشته) مفهوم رفتارهای او را به مخاطب برساند. بنابراین اگر شما نیز یک حیواندوست باشید، با دیدن این فیلم احساس همزاد پنداری عجیبی با میجا خواهید داشت.
ممکن وجود اسامی چهرههای سرشناسی چون جک جیلنهال (در نقش دکتر جانی) تیلدا سوئینتن (در نقش نانسی میراندو) و لیلی کالینز (در نقش رد) شما را برای دیدن این فیلم تشنهتر کند؛ اما باید بیان داشت که آنقدرها هم بازی آنها دراین فیلم جذاب نیست! جیلنهال که در مسیر تبدیل شدن به یک ستاره میباشد و با بازی خوب خود در «چپ دست» توانست در کانون توجهات قرار بگیرد متأسفانه دراین اثر نقشی خستهکننده و غیرطبیعی دارد. مردی با شکم گنده که تنها به دنبال پول و سود است ویژگیهایی که هیچکدام با جیلنهال اصلی یعنی مردی جذاب و خوشتیپ با شکمی کاملا عضلانی که عاشق محیط زیست است، زبالههایش را برای بازیافت میفرستد و سالانه 400 دلار برای درختکاری و حفظ محیط زیست هزینه میکند کاملا تفاوت دارد و شاید همین تفاوت موجب خوب درنیامدن نقش او شدهاست. او دراین فیلم مدیریت شرکتی چند ملیتی که کارشان تولید غذاست را برعهده دارد و میکوشد تا به هر روشی سود کند.
سوئینتن نیز در دو نقش دراین فیلم ظاهر شده که خواهران دوقلویی هستند که یکی از آنها در شرکت میراندو با ظاهری مناسب و البته مهربان به تبلیغ سموم گیاهی میپردازد. اما رفته رفته شخصیت واقعی او با خشونتهایی عجیب نمایان میشود. میتوان گفت که این بازیگر پا به سن گذاشته، پس از بازی در فیلم موفق «دکتر استرنج» ثابت کرد که هنوز میتواند روی صحنه بدرخشد. اما این فیلم انتظاراتی که از او میرفت را برطرف نساخت. حضور او و جیلنهال دراین فیلم گویی یک حضور اضافی است و در صحنههای متعددی میتوان آنرا دریافت. شاید بونگ با استفاده ازاین دو بازیگر در فیلم خود، خواسته نارضایتی خود را از حضور نظامیِ بیدلیل امریکا در کره جنوبی ابراز کند.
باتوجه به توضیحات داده شده، ممکن است فکر کنید که رده سنی این فیلم مناسب نوجوانان است اما خشونتهای واقعی که درآن دیده میشود، آنرا به رده سنی بزرگسالان ارتقا دادهاست. صحنههایی چون تولید مثل اوکجا که با شفافیت تمام بههمراه موسیقی متن ناخوشایندی نشان داده میشود را بونگ از عمد در فیلم خود گنجانده تا به بشریت هشدار دهد که تا چه اندازه حاضر است همه چیز را فدای لذتهای خود کند. نویسندگی این اثر را خود یونگ به همراه ژورنالیستی بریتانیایی بهنام جان رانسون به عهده داشته است. این فیلم میتواند اثری تأمل برانگیز و هشداردهنده برای انسان امروز باشد و دیدن آن میتواند آدمی را تکان دهد.
دیدگاهها
مهمان
برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید