news-background
news-background

نقد فیلم «هیولاهای جنوب وحشی»

هیولاهای جنوب وحشی اولین فیلم بلند به کارگردانی بن زیتلین، کارگردان جوان و مستقل آمریکایی در ژانر درام و فانتزی محصول سال 2012 است که توانست جوایزی همچون دوربین زرین جشنواره کن، جایزه هیئت داورن جشنواره سادنس،‌ نامزدی اسکار در بهترین فیلم، بهترین فیلم نامه اقتباسی، بهترین بازیگر نقش اول زن و بسیاری جوایز و نامزدی‌های دیگر را از آن خود کند. موضوع فیلم در مورد کودکی 6 ساله به نام هاشپاپی، پدرش، محل زندگی‌اش و نظرات و عقایدش در رابطه با اطراف و اتفاقات زندگی‌اش است. اما کارگردان تنها به این بسنده نکرده و پا را بسیار فراتر نهاده است و بی‌شک می‌توان گفت: صحنه‌ها، دیالوگ‌ها، بازیگران و حتی دوربین، همه و همه در حال بیان مفهومی بس عمیق و تامل برانگیز در مورد انسان و ذات حقیقی‌اش هستند. از نظر فرم و ساختار فیلم دارای روندی خطی بوده و بجز در دیالوگ‌های توضیحی، فلش بک (بازگشت به زمان عقب) تصویری ندارد. در اکثر فیلم با صحنه‌ها و روند رئال (واقع گرا) روبرو هستیم اما در برخی موارد فیلمساز با زیرکی هرچه تمام‌تر و به شیوه‌ای کاملا باورپذیر المان‌های سورئالی (فراواقع گرا) را در کارش قرار داده است که همین امر سطح مفهومی و ساختاری فیلم را بسیار ارتقاء بخشیده. تمپ (ضرب آهنگ) اثر در بسیار موارد بسته به صحنه‌ها متغییر است که انتخاب هوشمندانه‌ی این امر موجب لذت بیننده‌ی خاص و عام می‌شود. قاب‌ها بسیار چشم نواز و دل چسب‌اند و صحنه‌ها کاملا گیرا و تاثیر گذار. نور و رنگ پردازی در فیلم جایگاه به خصوصی دارد و تا حدودی دارای شخصیت و مفهوم شده است. زیبایی موسیقی فیلم غیر قابل انکار است تا آنجا که جدای از تماشای فیلم هم می‌توان به آن گوش فرا داد و از حس قوی و فراگیر آن لذت برد؛ و آنقدر با فیلم ادغام شده که با باز شنیدنش تصاویر جلوی چشم نقش می‌بندند. از تمام این‌ها که بگذریم فیلمبرداری اثر که با دوربین روی دوش انجام شده آنچنان زیبا و مثال زدنیست که بیننده هیچگاه خود را بیرون از فضای فیلم احساس نمی‌کند و در کنار تماشا، در تک تکِ صحنه‌ها حضور دارد. اکثر بازیگران فیلم را نابازیگران (افراد عادی بدون آموزش بازیگری) تشکیل می‌دهند؛ حتی دو بازیگر نقش اصلی یعنی کوئنزن والیس در نقش هاشپاپی کدوکی محلی است و دوایت هنری در نقش پدرش نانوا و شیرینی‌پز است. اکثر اجراها روان، باور پذیر و مناسب است اما اجرای دو بازیگر اصلی به حدی توانمند بود که نامزدی اسکار را برای والیس و بازی در فیلم مشهور "12 سال بردگی" را برای هر دوی آنها به ارمغان آورد. در بخش محتوا فیلم علاوه بر روایت زندگی هاشپاپی، دردها و شادی‌هایش، تنهایی و در جمع بودنش، خیالات و واقعیاتش و آرزوها و مشکلاتش دارد زندگی بخشی از مردم ساکن منطقه‌ای به نام بث تاب(به معنی وان حمام) را نیز بازگو می‌کند. ماجرای ایستادگی انسان‌هایی آزاد و مستقل در برابر تحمیل ناملایمتی‌ها و سختی‌ها. اما در ورای ظاهر ساده و روان، فیلم در بطن خود به نقد دنیا و قواعد مدرن و تقابل آن با اصالت و ذات انسان می‌پردازد. دنیای مدرنی که با سوء استفاده از نوع دوستی، پیشرفت علمی، قدرت و... در ظاهر پیام آور صلح است اما در اصل آزادی و رهایی انسان را در راستای سود و منفعت به بند خود می‌کشد و این امر نه تنها به بشر صدمه زده که دارد نهاد کل این کره خاکی را به نابودی می‌کشاند؛ این کره‌ی خاکی، این هیولای وحشی که با تمام خوی خشن، ترسناک و قدرتمندش تنها در برابر ذات اصیل انسان سر به کرنش پایین می‌آورد؛ و زیتلین در کمال هنرمندی با استفاده از اِلمان آب –که همان مایه حیات بشر است- این امر را به نمایش می‌کشد و با نگاهی فلسفی راه رهایی و دلیل وجودی انسان را در شادی و لذت بیان می‌کند. و این مهم در نظرش آنقدر ارزشمند است که در صورت لزوم باید در راهش جنگید و سختی فراوان کشید. که البته این نگرش ژرف از کارگردان با زندگی در خانواده‌ای که پدر دکترای فرهنگ عامه و کارشناسی ارشد ادبیات دارد و مادر متخصص فرهنگ عامه است چیز عجیبی نیست. در انتها "هیولاهای جنوب وحشی" فیلمی خوش ساخت است با مفهومی عمیق و ظاهری جذاب که نوید امیدی برای علاقه مندان به سینمای مستقل و اروپایی به حساب می‌آید و از تماشای چند باره‌اش لذت خواهند برد.  

رامین آرام

جهت ورود به صفحه ی دانلود کلیک کنید.

دیدگاه‌ها

برای ارسال دیدگاه باید وارد شوید